۱۳۹۷ اردیبهشت ۹, یکشنبه

شرم وخجالت نیکوست،

اگر بنی صدرو بنی صدریون هم از آن بوئی برده باشند!


علی کبیری


مدت زمانیست که بازعده ای با تیترهای دهان پرکنی نظیر دکتر و مهندس ونه کارشناس مسائل اجتماعی و حقوقی و جامعه شناسی، حول فردی نظیر بنی صدر گرد آمده اند. اینها از برقراری دمکراسی و حکومتی سکولاردم میزنند، منتها پس از پیاده شدن ملاها ازاسب زین شدۀ اسلامی، و به دادن شعارو مصاحبه و دعوت از افراد ناآگاه در پیوستن به جبهۀ بنی صدرو بنی صدریون، کوشش دارند. در صدر این جمع افرادی چون مهران مصطفوی با عنوان دکتر واستاد فیزیک در یکی از دانشگاههای پاریس و دیگری جناب دکتر محمود دلخواسته با مقامی نامعلوم دریکی از دانشگاههای لندن، قراردارند. توجه به این واقعیت حائزکمال اهمیت است که در حال حاضرکم نیستند جوانان ایرانی که با دارابودن مدارک تحصیلی فوق دکترا دررشته های گوناگون درکشورهای پیشرفته و بخصوص درآمریکا، مشغول بکاریا به تدریس در دانشگاههای معتبراشتغال دارند. بنابراین، مردم ما دیگر فریب تیتر وعنوان ادعائی ومدارک تحصیلی فعالان سیاسی حاضر در صحنه را درصورت تضاد یا تناقض حرکات سیاسی آنها با آرمانهای ملی، نمیخورند. ملت ایران پس از نزدیک به چهل سال که عده ای با تیترهای دهان پرکن دانشگاهی به دنبال خمینی و ملاهای مرتجع روان شده و مردم نا آگاه و تیترزده را به دنبال خود کشاندند وملت ومملکتی را دانسته و آگاهانه به چاه ویل حکومت عهد حجری ملاها انداختند، دیگراین بارفریب تیتردارهای اسلامی وحتی غیراسلامی را نخواهند خورد. افرادی نظیر مهندس بازرگان، دکترسنجابی، دکترسحابی، دکترپیمان، دکترسروش، دکترحاج سید جوادی، دکتربنی صدر، دکتریزدی، دکترملکی، مهندس امیرانتظام، مهندس موسوی و غیره و غیره... کسانی بودند که مردم ناآگاه تحت تأثیر عناوین پر طمطراق آنها قرار گرفتند و درنهایت دردام خمینی و ملاهای مرتجع افتادند.

جالب توجه آنست که پس از گذشت نزدیک به چهل سال، عده ای ازرفوزه های سیاسی چپ و راست و بخصوص مهره های سوختۀ اسلامزدۀ شناخته شده، به گمان باطل اینکه خاکسترایام بر گذشته های ننگین ایشان نشسته و با اتکاء براین پیش فرض که حافظۀ مردم کوتاه است، دوباره به تبلیغ درمورد دمکراسی و آزادی و حقوق ملت پرداخته اند. شک نباید کرد که بررسی اعمال و حرکات سیاسی گذشته و حال تک تک این افراد لازم است، تا بخوبی منش و اندیشه و افکار آنها مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته و با افشاگریهای لازم، ماهیت اصلی آنها به مردم نمایانده شود. اما اگر چنین افرادی که درگذشته موجب گمراهی مردم شده اند و هم اکنون نیزراه گمراه کنندۀ گذشته را ادامه داده و باز مدعی رهبری مردم ناآگاه و درمانده هستند، دیگر درنگ بر ما جائز نیست تا هرچه زودتربه افشای نقش گذشته و حال اینان بپردازیم تا از این منبعد قادر به فریب مردم ناآگاه نباشند.

یکی ازافراد مورد اشاره، جناب دکتر ابوالحسن بنی صدرهستند. از خدمات گذشتۀ ایشان به کشور وملت همین بس که نامبرده یکی ازعوامل بسیار مهم در تشکیل حکومت جهنمی اسلامی حاضراست. ایشان نه تنها در سمت عامل راهنمای خمینی درتبلیغ و ترویج حکومت اسلامی سهمی بسزا داشت، بلکه به عنوان یکی ازعوامل عمده در وارونه نمایاندن شخصیت خمینی به جهان و ملت ایران، نقش بسزائی بعهده داشت. لازم به یادآوریست که مبدع تز اقتصاد توحیدی صلواتی بجز ایشان کس دیگری نبوده است. بنابراین در زیر فهرست وار به موارد مربوط به اندیشه و عملکرد ایشان در بوجودآوردن حکومت اسلامی کنونی خواهیم پرداخت.

با مراجعه به کتاب "خیانت به امید" که خطابۀ آقای بنی صدر به همسرش خانم عذرا حسینی (بنی صدر) میباشد، بخوبی این واقعیت آشکار میشود که هم ایشان بودند که به عنوان استاد راهنما، نسبت به تعلیم خمینی درمورد حکومت اسلامی، همت گماشتند. ایشان درکتاب نامبرده، بصورت شکوائیه چنین اظهار میکند:

« ص 9به شرحى که خواهى خواند، به پیشنهاد من، [آیت الله خمینی] درباره حکومت اسلامى درس گفت. این درس را در کتابى تحت عنوان حکومت اسلامى چاپ کردند و تو خود در ترجمه این کتاب به فرانسه شرکت کردى

آیا از این اقرار، اعترافی صریحترلازمست تا مردم بخوبی متوجه شوند که این بلای نازل حکومت اسلامی آوار شده بر ملت ایران، ازجانب کسی جزابوالحسن بنی صدر از نطفه رقم زده نشده است؟ پس شک نیست که این آیت الله زادۀ مسلمانِ معتقدِ تحصیل کردۀ دانشگاه سوربن پاریس بود که فکرتشکیل حکومت اسلامی حاضر را پیشاپیش در نجف در کلۀ خمینی مرتجع میخکوب کرد. درواقع، کسی که رابط خمینی بین نجف و اروپا و آمریکا در رفت و آمد بود، همین جناب بنی صدربوده است. بر اساس اقرار صریح بنی صدرکه در بالا به آن اشاره شد، ایشان نه تنها خط دهندۀاصلی دکترین حکومت اسلامی به خمینی بود، بلکه هم او بود که خمینی را برای آموزش و آماده سازی طلاب حوزۀ نجف به منظورامکان ایجاد حکومت اسلامی به تقلا و کوشش واداشت. بر اساس اقرار صریح بنی صدر در کتاب خیانت به امید که در ادامه به آن اشاره خواهد شد، همین جناب بنی صدربود که به عنوان رابط بین خمینی و دیگران عمل کرد و هم او بود که به عنوان پیشقراول ترویج زمینه های فکری و تبلیغاتی تشکیل حکومت ارتجاعی اسلامی بین نجف و اروپا و ازآنجا به آمریکا، همواره درتکاپو و کوشش بود. نتیجه آنکه طبق اقرار وی، همین شخص بنی صدر بود که به عنوان یکی از عوامل عمده به تبلیغ و ترویج اندیشۀ تشکیل حکومت اسلامی در میان ایرانیان مسلمان اروپا و آمریکا پرداخت، و از آن طریق، افکار آیت الله خمینی منزوی در نجف در مورد تشکیل حکومت اسلامی را مستقیم یا غیر مستقیم به گوش ملاهای داخل ایران رساند. بنی صدر تاآنجا پیش رفت که نه تنها همسر خود را تشویق به ترجمۀ کتاب حکومت اسلامی به زبان فرانسه کرد، بلکه درقبال واکنشهای منفی همسر و نزدیکترین دوست و همراه خود، از فریب دادن او نیز کوتاهی نکرد. نگاه میکنیم به قسمت دیگری از کتاب خیانت به امید که بنی صدر به نقل از خانم عذرا بنی صدر نوشته است:

«ص 9: وقتى به حرفهاى نپذیرفتنى و یا خشونت هایى که وعده میداد، میرسیدى از پاریس تلفن میکردى که این حرفها را هم ترجمه کنم؟ مردم دنیا چه خواهند گفت؟ نکند بخواهد این حرفها را اجرا کند؟ ومن پاسخ میدادم: این حرفهاى یازده سال پیش است، از این حرفها دست برداشت. »

از اظهار بالای بنی صدر دو واقعیت محرز میشود: یکی اینکه ایشان ازیازده سال قبل از واقعۀ 57 یا از سال 1346، با خمینی در نجف در تماس و ارتباط بوده و دیگر اینکه چون درتدوین کتاب حکومت اسلامی خمینی شرکت داشت و از مفاد آن ازسال 1346 بطورکامل آگاه بود، بنابراقرارصریح وی در کتاب خیانت به امید، نتیجه میشود که جناب بنی صدر همسر خود را نیز نسبت به تشکیل حکومت اسلامی و خدعه هائی که خمینی درسرداشت، براساس نقشۀ مشترک بنی صدر- خمینی مبنی بر ایجاد حکومت اسلامی، فریب داده بود.

در ادامۀ نوشتۀ حاضر، ازتجدید خاطرۀ تلخ شرکت فعالانۀ جناب بنی صدر درشروع تشکیل حکومت اسلامی حاضر و پشتیبانی نامبرده از حکومت اسلامی در سال 57 در میگذریم.

حال به تشریح نظر بنی صدر مبنی بر "اقتصاد توحیدی" که بصورت تز دانشگاهی برای اخذ درجۀ دکترا از دانشگاه سوربن، ارائه داده است، میپردازیم. تز اقتصاد توحیدی بنی صدرریشه دریکی از اعتقادات خرافی رانندگان ایران که در پشت بیشترکامیونها نوشته شده است، دارد:

درحقیقت مالک اصلی خداست/ این امانت بهر روزی نزد ماست

جناب بنی صدربر مبنای ایده ای از بیت بالا، مصمم به رقابت با کارل مارکس شد و درتقابل با کتاب "کاپیتال" مارکس، به ارائۀ تز "اقتصاد توحیدی" که بر طبق آن مالکیت هستی مردم از آنِ الله است، همت گماشت. اما برخلاف مارکس که ارزش اضافی کالاهای تولیدی را درارتباط با استثمارپرولتاریا از جانب سرمایه داری میدانست، جناب بنی صدر، ضمن آنکه هستی را طبق شعار راننده های کامیون از آنِ الله و متعلق به او بشمارمیآورد، نظریۀ استثمار "مستضعفان" از جانب "مستکبران" درمقابل نظریۀ مارکس که متکی براستثمار "پرولتاریا" از جانب "سرمایه داران" بود، را عَلم کرد. نتیجه اینکه همگام و همرأی با مارکس که مالکیت ابزارتولید را متعلق به پرولتاریا بشمارمیآورد، جناب بنی صدرنیز با ایجاد طبقه ای موهوم بنام " طبقۀ مستضعف،" ابزار تولید را متعلق به مستضعفانی وانمود کرد که از طرف "طبقۀ مستکبران" استثمار شده اند.

طبق نظریۀ مارکس، پرولتاریا مالک اصلی ابزارتولید است و به این خاطر راهی ندارد تا از طریق انقلاب پرولتری، مالکیت ابزار تولید و در نتیجه واحدهای تولیدی را بدست آورد. اما چون سرمایه داران با رغبت به واگذاری ابزار و واحدهای تولیدی به پرولتاریا تن در نمیدهند، پس لازمست مالکیت ابزار تولید و واحدهای تولیدی را از طریق حل تعارض (تضاد خونین) بین پرولتاریا و سرمایه داری، با توسل به زور و انقلاب انجام داد واز آن راه پرولتاریا را نظیر انقلاب اکتبر روسیه به حکومت رساند.

جناب بنی صدرِآیت الله زاده و شیعۀ مسلمان صد درصد خالص که برعلیه نظریۀ مارکس ماتریالیست قد عَلم کرده بود، به حمایت و خونخواهی طبقۀ مستضعف برخاست و با تدوین نظریۀ "اقتصاد توحیدی،" مالکیت این دنیائی ابزار تولید و واحدهای تولیدی را ازآنِ مستضعفان بشمار آورد. اما درعمل به علت اینکه مستکبران تن به خواستۀ مستضعفان نداده و به میل و رغبت ابزار و واحدهای تولیدی را بدون مقاومت و دست بردن به سلاح و جنگ و خونریزی، واگذار نمیکنند، پس مستضعفان میبایستی با زور از طریق توسل به "انقلاب اسلامی" مالکیت ابزار تولید و کارخانجات را بدست آورده و صاحب حکومت شوند. اما همانطور که در انقلاب پرولتری مارکس، پرولتاریا پیشقراول انقلاب پرولتریست، در انقلاب اسلامی بنی صدرکه از اسلام نشأت میگیرد، پیشقراولان انقلاب قشر ملاهای مسلمان هستند که با توکل به الله، مستضعفان را به حکومت رسانده و جامعۀ قسط وعدل امام زمانی و توحیدی برپا خواهند کرد که درآن جامعه دیگر خبری و اثری ازمادیات نیست و همانطور که درسال 57 مشاهده کردیم، قرار شد تا مردم بجای پرداخت پول برای تأمین معاش و حوائج خود، با فرستادن صلوات مایحتاج خود را فراهم کرده و ازآن پس همگان در صلح و صفا با روزانه 17 مرتبه دولا راست شدن رو به قبله و سجده درمقابل الله، روزگار این دنیای فانی را به خوبی و خوشی و درآرامش کامل سپری سازند.

اما همچنانکه میدانیم، دربرهمان پاشنه ای که بنی صدرپیش بینی کرده بود، نگشت و ملاهای گدا و گرسنۀ بیکاره و بی هنر، پس ازپیشقراولی انقلاب اسلامی و قبضۀ قدرت از طریق حمایت بنی صدر و بنی صدریون، نه تنها حامیان قبلی این تئوریسین نخبه را به بازی نگرفتند، بلکه طی آن مدت زمانی که بنی صدر بظاهر بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده و بحثهای تئوریک با دگراندیشان در رادیو وتلویزیون برپا کرده بود، ملاها به استحکام مواضع خود پرداختند و هرکدام ازآنها بر جای تعیین شده جای گرفت. درمقابل، بخش عمده ای از قانون اساسی در ارتباط با مسائل مادی با توجه به اقتصاد توحیدی بنی صدری و فشار وی، تدوین شد. اما این قانون اساسی که مورد حمایت کمونیستها و تئوریسینهای توده ای نیز قرار داشت، بجای پرولتاریا، مستضعفان را صاحب حکومت میشناخت. از این رو، تئوریسینهای توده ای به زعم اینکه مستضعفان همان طبقۀ پرولتاریا هستند، بوجد آمده و برای خدمت به نظام اسلامی حامی مستضعفان، کمرهمت بستند و حتی در نقش عوامل اطلاعاتی و امنیتی، به نحو احسن به اجرای نقش پرداخته و عدۀ زیادی از همفکران مخالف خود و سایر دگراندیشان را تحویل زندانهای مخوف حکومت اسلامی داده و موجبات شکنجه و داغ و درفش و کشته شدن آنها را فراهم کردند.

حال به بینیم که چگونه بنی صدر و همپالکیهایش از ملاها رودست خورده و بازی را نه تنها به آنها باختند، بلکه کشور و ملتی را با تئوریبافیهای مسخره و نسنجیده، آگاهانه دودستی تحویل آخوندها داده و این جهنم مجسم 40 ساله را برای ملت ایران بوجود آوردند!

واژۀ عربی "مستضعف" به معنی انسان ضعیف نگاهداشته شده است. براساس تعریف این واژۀ کشدار و مبهم، عملاً مستضعف طیف وسیعی ازاقشار اجتماعی را دربر میگیرد. طبق این تعریف، طیف وسیعی شامل کارگری که مورد استثمار و ظلم کارفرما یا سرمایه دار قراردارد، آخوندی که از جانب حکومت تأمین معاش نشده و برای سد جوع نان خشک آب میزند و حتی پیشه وری که مورد تعدی سرمایه دار قرارگرفته است و نیز سرمایه دارخُردی که مورد بهره برداری سرمایه دارکلان قراردارد، و بطور خلاصه از پائین ترین قشر اجتماع تا بالاترین قشر آن، مستضعف محسوب میشوند و طبق تئوری بنی صدر باید همۀ این اقشار اجتماعی صاحب حکومت شوند. بنابراین ملاحظه میشود که واژۀ مستضعف یک واژۀ کشدار و مبهم است و بنا بر وضعیت پیش آمده، هر فرد و هر شخصی را در قالب گَل و گشاد مستضعف میتوان جای داد. اینست خلاصه ای از تئوری عامل مشخصۀ اقتصاد توحیدی بنی صدری به عنوان "مستضعف" در مقابل عامل مشخصۀ اقتصاد مارکسیستی به عنوان "پرولتاریا." با این تفاوت که درحکومت اسلامی مورد نظر بنی صدر، طیف وسیعی از اقشار اجتماعی خودشان را مستضعف بشمار آورده و صاحب حکومت میدانند. در صورتی که درتئوری مارکسیستی فقط پرولتاریا است که خود را صاحب حکومت میداند. اما جالب است بدانیم که چون ملاها به عنوان پیش آهنگهای انقلاب اسلامی صاحب حکومت شده اند، بنابراین با اجرای احکام شریعت، دیکتاتوری ملاتاریا را همچون دیکتاتوری پرولتاریا از حقوق حقۀ خود میدانند و به نظم و نسق غیرباورمندان و مبارزان آزادیخواه مخالف دیکتاتوری ملاتاریا میپردازند. چنین نظم و نسقی بدرستی مشابه همان رژیم پلیسی و امنیتی است که در دیکتاتوری پرولتاریا در شوروی سابق به رهبری لنین و استالین منجر به تبعید آزادیخواهان و مدافعان دمکراسی به اردوگاهها و گولاکهای سیبری شده و موجب قلع و قمع و کشتار جمع زیادی از آنها شد. در دیکتاتوری ملاتاریا نیز هزاران انسان دگراندیش و آزادیخواه از سوی ملاها به غل و زنجیر کشیده شده و در زندانها زیر شکنجه یا دردادگاههای دربستۀ چند دقیقه ای حکومت اسلامی به اعدام و حبسهای طویل المدت یا تبعید به مناطق غیر قابل سکونت و زندگی، محکوم به مرگ تدریجی شدند.

اینست شرح کوتاهی از نظریه ساز اعظم حکومت اسلامی ومخترع شهیر اقتصاد توحیدی که مردم و کشوری را چهل سال در لهیب آتش سوزان حکومت اسلامی گرفتار کرده و اکنون نیز در ادامۀ نظریۀ حکومت اسلامی خود به انتشار"انقلاب اسلامی در هجرت" درفرانسه اقدام کرده است. درواقع این نشریه ادامۀ انتشار همان روزنامۀ "انقلاب اسلامی" است که بنی صدر در بدو انقلاب اسلامی ملاها چند سالی در ایران به انتشار آن می پرداخت.  اما داستان غم انگیز چنین انقلاب اسلامی بنی صدری فقط منحصر به ایران و درسالهای اولیۀ انقلاب اسلامی نیست. جناب بنی صدر اکنون سالهاست که پس از فرار از چنگ ملاها، در پاریس نیز به نشر روزنامۀ اینترنتی "انقلاب اسلامی در هجرت" ادامه میدهد. چنین تداومی در نشر روزنامه ای بنام "انقلاب اسلامی" مؤید آنست که جنابشان هنوز که هنوز است، درادامۀ انقلاب اسلامی 40 سال قبل که خود پیش گام در ایجاد آن بوده ولی آنرا به ملاها باخت، همواره در تلاش است تا با قبضه کردن حکومت درایران، انقلاب اسلامی دیگری را زیر شعارو با ماسک دفاع از آزادی و دمکراسی، بپا سازد.

پیام این نویسنده به جناب بنی صدر و دنباله روهای بنی صدرکه در پاریس و لندن با تشکیل جمعیت مسلمانان ایرانی مقیم و در واقع تشکیل جمعیتی بنام بنی صدریون، آنست که اکنون سالهاست که دُم خروس دروغهای آقایان از زیر قبای اسلامی شان بیرون زده و ملت ایران پس از گذرطاقت فرسا ازبوتۀ آزمایش گدازندۀ تئوری پرداز حکومت اسلامی، اکنون به چنان پختگی و آگاهی سیاسی و اجتماعی رسیده است که دست رد برسینۀ دروغپردازان و سیاسی بازان زده و خواهد زد. به عبارت دیگر، پس از این همه بدبختی و مرارت و درد و رنج و عذاب که در نتیجۀ اجرای دکترین حکومت اسلامی و تز اقتصاد توحیدی دست پخت بنی صدر بر ملت ایران آوار شده است، ملت ایران دیگر فریب بنی صدر و بنی صدریون و رفوزه های سیاسی را نخواهد خورد.
ای بسا آرزو که خاک شده!! 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر