۱۳۹۴ دی ۲۷, یکشنبه

از دزدان و چپاولگران هستی کشور ومردم خلع ید کرده و وطنفروشان را در زباله دانی تاریخ بریزیم!

علی کبیری

حتماً پیام توئیتری جناب روحانی را پس از برداشته شدن تحریمها از سوی قدرتهای جهانی و سازمان ملل، خوانده یا شنیده اید. طی آن پیام روحانی ملت ایران را به نام “ملت صبور ایران” نامیده،  به تحسین صبر و شکیبائی مردم درتحمل سالها مشقت و سختی براثر تحریمها پرداخته و سپس با تبریک ونوید برداشته شدن تحریمها روزهای خوشی را به مردم وعده داده است. اما شیخ روحانی بخوبی متوجه است که غرب چه برنامۀ جامعی در پاسخ به اُلدرم بُلدرمهای حاکمان عربستان وشعارهای توخالی حاکمان جمهوری اسلامی مبنی بر "آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکندِ" و کشورگشائی روسیه، تدارک دیده است. این برنامه بوی نفت میدهد و همچنانکه مشاهده میکنیم قیمت نفت دربازارهای جهانی بطور روزانه درحال نزول است و بنظرمیرسد که تا بشکه ای 20 دلار یاکمترهم برسد، درحالیکه افق روشنی برای بالارفتن قیمت نفت درآیندۀ نزدیکی وجود ندارد. وخیمترشدن روزمرۀ اوضاع مالی عربستان و روسیه را دراینجا درز میگیرم و فقط به وضع زار ونزار آیندۀ مالی ایران میپردازم.

امروزه همۀ مردم اعم از عارف وعامی به این واقعیت آگاهی دارند که خزانۀ کشور به علت فساد دستگاههای اداری و سیاستهای گذشتۀ ضد ملی و احمقانۀ رهبری و شرکاء، خالی شده و کفگیرحکومت چپاولگر ومتجاوز به حقوق مردم به ته دیگ خورده وحکومت باایجاد چنین وضع اقتصادی ناهنجاری نه تنها خزانۀ مملکت را از موجودی تهی ساخته، بلکه با چاپ و روانه کردن اسکناسهای بدون پشتوانه، تورمی شدید در کشور بوجود آورده ومردم رنج کشیده را نیز دست به دهان کرده است. با فروش نفت بشکه ای 20 دلار نه امور مملکت خواهد گذشت و نه پولی موجودخواهد بود تا برای بازسازی زیرساختهای کشور سرمایه گذاری شود. از طرف دیگر به علت سیاستهای نابخردانۀ رهبری جمهوری اسلامی، کشورازهمه لحاظ نیاز به بازسازی دارد. ولی این بازسازی همه جانبه نیاز به سرمایه گذاری هنگفتی دارد که به لطف همان سیاستهای نابخردانه، اکنون پولی در صندوق کشور باقی نمانده است تا به چنین نیازی پاسخ مکفی دهد. در چنین وضعیست که برای ادارۀ مملکت و بازسازی آن حکومت مجبور خواهد شد تا کاسۀ گدائی دردست گرفته و بر درگاه بانک جهانی و مؤسسه های مالی بین المللی که تابع سیاستهای آمریکا و ابر سرمایه داران جهانی میباشند، با تقاضای وام برای ترمیم زیر ساختها و راه انداختن چرخهای زنگ زدۀ اقتصاد کشور بست نشیند. از سوی دیگر این قاعده در مؤسسه های مالی و وام دهندگان همواره مورد اعتناست که وقتی یک متقاضی وام یا اعتباربا کمبود نقدینه برای دریافت وام یا اعتبارمراجعه میکند، با شرائط سخت و بهره های نجومی آنها روبرو خواهد شد که در اصطلاح بانکی غرب به آن " Hard Money " میگویند. در واقع وام دهنده هائی که در حوزۀ Hard Money فعالند، پیش ازآنکه قصد نجات وام گیرنده از وضعیت سخت مالی را داشته باشند، با هدف تملک کلیۀ هستی و دارائیهای غیر نقدی متقاضی وام، وارد چنین معاملاتی میشوند.

 ازاینجاست که کشورِمحتاج به وامهای اضطراری زیر بار استقراضهای پی در پی با بهره های سنگین وسفته بازیهای سرمایه داری خونخوار جهانی رفته و کمر مردم زیر فشاربهره های کمرشکن مؤسسه های مالی بین المللی که چون زالو منتظرند تاآخرین قطرۀ خون وام گیرنده را بمکند، خواهد شکست. از آن منبعد دیگر نه از تاک نشانی خواهد ماند و نه از تاک نشان.

اما تداوم بی وقفۀ 37 سال دیکتاتوری نه به خاطراجرای قوانین اسلامی در کشوربلکه به خاطر ایجاد ترس و وحشت درمیان مردم از طریق تیر وتفنگ پاسداران و تفتیش عقائد آزادیخواهان از سوی سربازان گمنام امام زمان، بستن مطبوعات و به داغ و درفش کشیدن وبه غل وزنجیرکردن مدافعان حقوق ملت بوده تا چپاول هستی ملت وکشور بدون مانع صورت پذیرد.

اینست نتیجۀ 37 سال دیکتاتوری:  غارت و چپاول منابع و هستی ملت و کشور. هزینه های هنگفت 25 ساله که صرف فعالیت مخفیانه برای تولید بمب اتمی شده است، هزینه کردن سرمایه های ملی برای ایجاد جنگهای نیابتی در ماوراء مرزهای کشور بوسیلۀ حمایتهای مالی و تسلیحاتی از شیعیان عراقی ولبنانی و یمنی و بحرینی وغیره...،  بخشش 1000 میلیارد دلاری بدهیهای جنگی عراق به ایران، واگذارکردن بازار به چین و واردات بی رویۀ محصولات بنجل چینی از طریق اتحاد بازار- ملا- پاسدارو تخته کردن کارخانه های داخلی به قیمت ایجاد بیکاری ورواج فقر وفحشاء و اعتیاد در سطح مملکت وبی خانمانی اکثریت زحمتکشان و قشر متوسط،  و حتی حاتم بخشیهای میلیاردی بدون بازگشت به ونزوئلا برای مبارزه با آمریکا

این جمع آیندۀ سیاهی برای مردم و کشور رقم زده اند. براثر بی لیاقتی و بی تدبیری این دزدان  دستاربند تهی مغز، درآینده ای نه چندان دور مردم ایران برده و اسیر ابرسرمایه داران جهانی خواهند شد. آیا جز خیانت عنوان دیگری برازندۀ این دستاربندان زیاده طلب میباشد؟  اینست نتایج انقلابی که قراربود اقتصادش صلواتی شده و مردم به آب و برق و مسکن مجانی دست یابند.

وقت آن رسیده است تا دستهای کثیف دزدان قطاع الطریق وابن الوقت که هستی مردم وکشور ما را به تاراج برده اند، ازمرفق قطع نموده و مهر باطلی بر این نظام فاسد و مردم فریب بزنیم.

۱۳۹۴ دی ۱۸, جمعه

نامه تکان دهنده یک دختر به محمد جواد ظریف!

وقتتون بخیر
امیدوارم حالتون بهتر شده باشه
من یه دختر 26 ساله ایرانی ساکن ایرانم (ببخشید که نمیتونم خودم رو کامل معرفی کنم)
امیدوارم نامه منو کامل بخونید

من متاهلم ، سه ساله که عقد کردم اما به خاطر مشکلات مالی نمیتونیم عروسی کنیم، شوهرم دانشجوی دکتراست و کار پیدا نمیکنه …بی پولی و بی کاری دمار از روزگار ما در آورده، پدرم یه بازنشسته ست و از پس خرید جهزیه بر نمیاد.

من اخیرا کارشناسی ارشد نوبت روزانه قبول شدم، یکی از دانشگاه های عالی تهران، یکی از بهترین رشته ها، هفته ای 3 روز میام تهران. شاید باورتون نشه اما من از پس کرایه اتوبوسم به تهران بر نمیام …من نمیتونم هفته ای 40 هزارتومن برای غذا و کرایه و … هزینه کنم… شوهرم توان حمایت منو نداره و از پدرم هم نمیتونم پول بگیرم، وام دانشجویی هم که به جایی نمیرسه و هنوز ندادن …بارها به انصراف از تحصیل فکر کردم اما بغض گلومو میگیره، چون من برای قبولی خیلی زحمت کشیدم… نمیدونم شما بچه دارین یا نه ، نمیدونم خودتون و بچه هاتون چطور درس خوندین اما همه امکانات خودتونو بذارید کنار و درس خوندن تو بدترین شرایطو تصور کنید. مدام فکر میکنم اینایی که میرن دانشگاه بین الملل چقدر پول دارن؟؟؟ چطوری من نمیتونم هفته ای 40 هزارتومن پول بدم برای درس و اونا …. دیگه دارم افسرده میشم.

همین برنامه رو برای جهزیه هم دارم…همیشه عقد کردن برای دخترا یعنی مهمونی، گردش، خوشی، خرج کردن، مسافرت… منم نوعروسم، اما از این زندگی فقط یه چیز بهم رسیده ، اونم حسرته
من نمیخوام بهم بگین ” متاسفم”. من خودمو معرفی نکردم چون ترحم کسی رو نمیخوام. من فقط حقمو میخوام

من ایرانی ام، چرا تو مملکت خودم، جایی که کل طایفه ام بخاطرش شهید و جانباز دادن رفاه ندارم؟؟؟ چرا بی کارم؟؟؟ چرا تغذیه خوب ندارم؟؟؟ چرا بی پولم؟؟؟ چرا با این معدل و این رزومه باهام مثل یه تفاله برخورد میشه؟؟؟ این انرژی هسته ای کو؟ کجاست؟ چیش به من رسیده؟ منو تو انرژی اتمی استخدام میکنن؟؟؟ یا شوهر استعداد درخشانمو؟؟؟ قبضامون که مدام گرونتر و زیادتر میشه، تابستونا که برق مدام قطعه، پس کو تامین انرژی؟؟؟؟ حتی اگه واسه آینده کشورم خوبه چرا ما باید قربانی بشیم ؟؟؟ چرا آبادی های نسل بعد رو خاکستر ما باشه؟ مگه ما چه گناهی کردیم؟؟؟چرا مملکت من راحت از دزدی 3 هزار میلیارد تومنی میگذره ولی 24 ساعت بنده به دو ریال یارانه ی مردم؟؟؟ یارانه ای که بودنش برای آدمایی مثل من معنی حفظ آبرو رو داره. تو این وضع گرونی

من به چه زبونی بگم آقا جان من انرژی هسته ای رو به قیمت جوونی و زندگیم نمیخوااااااااااااااااااااااااام ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من فقط یه بار زندگی میکنم… میخوام شاد باشم… دیگه بسمه غصه خوردن
من این حق مسلممو میفروشم… یکی بیاد بخره!!! در عوض کار میخوام و پول و یه خونه نقلی با یه جهزیه ساده یه دفترچه بیمه

نمیدونید این آخری شده رویای من… من نمیدونم مشکل کمر شما چیه ولی درد شمارو خوب میفهمم. درد از کمر شروع میشه تا مچ پا میاد… انگار یه رشته داغ تو پای آدمه که کشیده میشه. من نمیتونستم برم دکتر اما علائم و دردامو تو اینترنت سرچ کردم و فهمیدم چه بیماری دارم. نه میشه ایستاد، نه میشه نشست، نه میشه خوابید… من اینجا به درد تسلیم میشم … من میمیرم از درد اما نمیتونم برم دکتر ،نمیتونم ام آر آی بگیرم. چون بیمه ندارم، چون پول ندارم، هزینه های درمان سرسام آوره، سلامتی شده به قیمت خون آدم… خوش بحال شما که برای دردتون طبیب دارید (البته هرچی که دارید حلال و خوشتون. خدا به روزیتون برکت بده. انشاءالله که حالتونم خوب بشه.)، من از ترس اینکه شوهر و پدرم شرمنده م نشن به کسی نمیگم چقدر درد میکشم… میبینید … فرق من و شما همینه… زندگی من به یه تاره مو بنده ولی شما مسئولین زندگی آروم و قشنگتونو بی استرس ادامه میدین. واسه همینه که شما با خیال راحت خبر از مذاکرات بعدی میدید و من اشک تو چشام حلقه میزنه که ای خدااااااااا پس کی تموم میشه؟؟؟

همه اینارو گفتم که بدونید کسایی مثل من هستند که فقط زنده اند اما بارها و بارها آرزوی مرگ میکنند.
کاری کنید که تحریما تموم بشه، یه کاری کنید ارزونی بشه ، کرایه خونه کم بشه ، مواد غذایی ارزون بشه، بازار کار رونق پیدا کنه، دارو و درمان به قیمت خون آدم نباشه، امنیت و رفاه داشته باشیم. کاری کنید که منه بچه درس خون، منی که تو زندگیم فقط تلاش کردم، صبر کردم و پامو کج نذاشتم، بخاطر فشار اقتصادی تو این سن وسال این همه مریضی عصبی نداشته باشم و فکرم مدام پی انصراف از تحصیل نباشه، یه کاری کنید جوونا راحت ازدواج کنن اینطوری فسادم کم میشه. فقط یکم سریع تر …

میترسم آخرش به عمر ما قد نده.
تو رو خدا… دیگه بسه تحریم..!
به اشتراک بذار اگه ايرانی هستی!

برگرفته از وبلاگ محمد نوریزاد








۱۳۹۴ دی ۱۱, جمعه

اینجا ایران است: بیمارستان امام خمینی
تف به این جانشینان ننگینت!

اینست نامۀ عبرت آمیز محمّد رضا عالی پیام، شاعرملی وزندانی بیگناه به وزیر بهداشت ودرمان
بخوانید وداوری کنید


✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
وزیر محترم بهداشت و درمان
جناب آقای دکتر هاشمی

من محمدرضاعالی پیام، فیلمساز ممنوع کار و شاعر طنز پرداز متخلص به هالو به عنوان زندانی سیاسی این نامه را از زندان رجایی شهر، بند دو، سالن شش، برای شما می نویسم.

هرچند قبلن نیز طی نامه هایی از شما دعوت کرده بودیم سری به این زندان بزنید و از نزدیک شاهد وضعیت بهداشتی و درمانی و تغذیه ای ما باشید که چه والذاریاتی است. نمی دانم وقت شما ایجاب نکرد، یا زندانیان جزء جمعیت کشور به حساب نمی آیند، یا سلامتی آنها مهم نیست، یا شما وزیر زندانی ها نیستید، یا شاید اصلن نامه های ما به دست شما نرسیده است

اما این نامه را نه برای توصیف وضعیت بهداشتی زندان، که به عنوان شکایت از مسئولین و کارکنان بیمارستان امام خمینی می نویسم. هرچند امید رسیدگی نمی رود.

در تاریخ 6 دی ماه من با 58 سال سن که علاوه بر فشار خون و آرتروز، مبتلا به بیماری صرع می باشم، ساعت 9 صبح دچار حمله ی عصبی و تشنج شدم همبندان مرا به سرعت به درمانگاه زندان رساندند. درآنجا ضمن معاینه از من نوار قلب گرفتند و اعلام نارسایی کامل خون به قلب کردند که پس از وصل یک سرم با آمبولانس به بیمارستان امام خمینی اعزام گردیدم.

هنوز ساعت 12 ظهر نشده بود وارد بیمارستان شدم. روی یک برانکار چرخدار، دستبند به دست و پابند به پا در گوشه ی راهرویی قرارم دادند. جایی که تابلو (اورژانس شماره یک) را در رو به رو می دیدم. تا ساعت هفت و سی دقیقه بعدازظهر یعنی حدود هشت ساعت، نه تنها ویزیت نشدم، حتی یک نفر نیامد اسمم را بپرسد. بگوید زنده ای یا مرده ای. یک گوشی به قلبم بگذارد. فشارم را بگیرد. نبضم را بگیرد. فقط هر چند وقت یکبار یکی از کادر بیمارستان رد می شد و می گفت این را چرا اینجا گذاشتید، راه را بند آورده است. بعد من را از این طرف به آن طرف می بردند. حتی یکبار به قسمتی که پشت پرده ای قرار داشت بردند که خانومی وارد شد و فریاد زد: این را کی آورده اینجا؟ زود ببریدش بیرون

جناب آقای دکتر هاشمی

در تمام مدت 8 ساعتی که در بیمارستان بودم از سرما به خود می لرزیدم و یک نفر پیدا نشد که یک پتو روی من بیندازد. این علاوه بر دو ساعتی بود که در آمبولانس لرزیدم. چون موقع حمله ی عصبی دوستان مرا با همان لباس داخل بند به بهداری بردند و لباس مناسب فضای بیرون به تن نداشتم.
لازم است بگویم آمبولانسی که مرا انتقال داد، فاقد هرگونه امکانات اولیه ی پزشکی، حتی اکسیژن بود و به جز مامورین بدرقه، هیچ کادر درمانی همراه ما نبود.

در بیمارستان هیچ کس نگفت تو معده هم داری؟ گرسنه ات نیست؟ از ساعت 9 صبح که مرا به بهداری بردند تا 10 و نیم شب که به زندان برگشتم، حتی کیک و آب میوه ای را هم که فرزندم خرید، اجازه ی خوردن ندادند. مامورین گفتند: ممنوع است. با احتساب شامی که شب قبل ساعت 6 بعدازظهر خورده بودم تا ده و نیم شب که بازگشتم، من 28 ساعت و نیم گرسنه بودم

جناب آقای دکتر هاشمی

سرمی را که ساعت 10 صبح در بهداری زندان به دست من وصل کردند، ساعت 12 تمام شد و هیچ کس نبود که آن را از دستم جدا کند. از هر کسی که رد می شد می پرسیدم: آقا این سرم هشت ساعت است تمام شده.کی از دست من باز می کنه؟ یکی می گفت: پرستار و رد می شد. پرستار می گفت : دکتر باید دستور دهد و رد می شد

وقتی پسرم در قسمت پذیرش در مقام اعتراض به خانم شیما حیدری گفت: چرا به پدرم رسیدگی نمی کنید؟ آن خانوم که فهمیده بود من سیاسی هستم، گفت: من اصلن نمی دانم سیاست چی هست.

جناب آقای دکتر هاشمی

طبیعی است که کادر بیمارستان امام خمینی ندانند سیاست چیست. اما آیا نمی دانند معنی بیمار اورژانسی چیست؟ نمی دانند نارسایی خون به قلب چیست؟ نمی دانند تشنج یک بیمار مبتلا به صرع چیست؟ اصلن می دانند بیمار چیست؟ قلب چیست؟ مغز چیست؟ فشار خون چیست؟ خون چیست؟

پس از هشت ساعت معطلی و توهین و تحقیر در گوشه ی راهرو، چون فشار دستبند و پابند و سرما و گرسنگی امانم را بریده بود، از مامورین خواستم مرا به زندان برگردانند تا لااقل داروهایم را بخورم. چون آنجا اگر از ناراحتی قلب و مغز نمی مردم، حتمن از سرما و گرسنگی تلف می شدم.
در نتیجه ساعت هفت و نیم بیمارستان را بدون هیچ گونه اقدامی از پرسنل و پزشکان ترک کردم.

جناب آقای دکتر هاشمی

اگر وضعیت اعزام یک بیمار اورژانسی و رسیدگی در بیمارستان های شما این است، بدین وسیله رسمن درخواست می کنم در صورت بروز هرگونه مشکلی برای من مرا به بیمارستان اعزام نکنند و مسئولیت مرگ من یا هر اتفاق ناگوار دیگری برگردن مسئولین پزشکی کشور و در راس همه خود شما خواهد بود.
این نامه را چون نمی دانستم به چه طریق باید به شما رساند، در صفحه ی فیس بوکم قرار دادم تا شاید یک آشنا آن را به شما برساند.
فایده ای هم دارد؟
والسلام
بااحترام، عالی پیام.

 @mrhalloo

چالشی برآیه های جعلی قرآن
علماء اسلام را به پاسخگوئی فرامیخوانیم
علی کبیری

مسلمانان قرآن را کلام الله میدانند که بصورت آیه های الهی از طریق جبرئیل بصورت وحی بر محمّد نازل شده اند. بر مبنای چنین اعتقادی که بصورت ایمان مطلق مسلمانان به قرآن درآمده است ، آیه های این کتاب کلامُ الله بوده وجزسخنانی راست و درست که برای هدایت بشریت آمده اند، نمیباشند. براین اساس، بشر قادرنیست تا قرآن وحتی جزئی از آن که شامل آیات میباشند را انکارنماید، زیرا کلامِ الله غیرقابل انکاربوده وکسی که این کلام را انکارنماید، درواقع ذات الله را مورد چالش قرارداده و از نظرخرقه پوشان مرتد ودرنتیجه مهدورالدم است. درواقع، رویاروئی بین مسلمانان وغیر مسلمانان در به چالش کشیدن آیه های قرآن، رویاروئی بین "ایمان" و"خِرَد" است. ایمان عبارت از پذیرفتن و اعتقاد مطلق به چیزی بدون توسل به خِرَد است.  بنابراین، چون ایمان از خردعاری بوده وباآن نسبتی ندارد، پس در این کشمکش نمیتوان از یک مسلمان متوقع بود تا درطلب استدلال خردمندانه باشد، زیرا که ذهنیت او درگروی ذاتِ الله بوده و کلامِ الله که درکتاب قرآن ارائه شده، کل ذهنیت اورا تحت الشعاع قرارداده است. بهمین خاطراست که یک مسلمان همچون یک رُبات یاآدم آهنی که الله از قبل سیستم کنترل اورا از طریق قرآن برنامه ریزی کرده است، هرگاه مبانی اعتقادیش مورد چالش قرار بگیرد، بی اراده وهمچون یک ربات برنامه ریزی شده، به فرمان ایمانِ به الله خنجر کشیده و سراز تن چالشگر جدامیکند.

ازسوی دیگراگر کتاب قرآن را به عنوان مجموعه ای از کلام الهی ویک سیستم مطلق و کامل فرض کنیم، پس هریک از اجزاء آن که شامل سوره ها و آیه هائی میباشند نیز باید بدون عیب ونقص باشند تا دربه نتیجه رساندن هدف کل سیستم بتوانند وظائف محولۀ خودرا به نحو احسن انجام دهند. درست مثل یک ماشین که برای انجام منظور معینی طراحی شده و اجزاء آن میبایستی درجهت به نتیجه رساندن هدف کل سیستم، هریک به وظیفۀ محولۀ خود بطورکامل عمل نمایند.

باتوجه به استدلال بالا حتی اگر یکی از آیه های قرآنی دارای نقص باشد، کل مجموعۀ قرآن مورد سوآل قرارخواهدگرفت، زیرا کلّ به عنوان مطلق باید شامل اجزاء مطلق بوده و یک جزء آن نیز نمیتواند از مطلقیت حتی یک درجه هم پائین ترباشد. درواقع امکان ندارد تا با تجمیع اجزاء کامل وناقص به مجموعه ای بصورت مطلق دست یافت. به عبارت دیگر، برآیند مطلق باید دارای اجزاء مطلق نیز بوده باشد. در صورتی که یکی از اجزاء مشکلۀ سیستمی که باید به عنوان مطلق پذیرفته شود از مطلقیت عاری باشد، از آن پس کل آن سیستم دیگر نمیتواند مطلق تلقی شود. نتیجه آنکه دراجزاء کلام الله به عنوان آفریدگارهستی ومنبع ومرجعی که معرف ومنشاء خیرمطلق است، وجود نقص وعیب جائی ندارد. مسلمانان به الله پناه میبرند چون او را خالق و بالاترین مقام ومرجع هستی بشمارمیآورند که جزآورندۀ خیرمطلق برای آنها چیز دیگری نیست. ولی اگرکوچکترین وکمترین خدشه یا خللی درذات او به بینند، دیگر نمیتوانند به او پناه برده و اورا منشاء خیر بشمارآورند. این نوشته بنا دارد تا ذات الهی الله که کلام او درقرآن آمده است، را به چالش کشد. باشد تا مسلمانان بجای ایمان و پذیرفتن بدون قید وشرط  آیه های قرآن وگفته های منسوب به الله، تأملی درمحتویات این کتاب نموده وبطور خردمندانه و نه برپایۀ ایمان، آیه ها و سوره های آنرا مورد تحلیل قراردهند. شک نیست که هوشمندی بر"خِرَد" وخِرَد بر"شک ودانائی" استواراست. از این طریق است که ذات انسان متعالی شده وبه عرش معرفت خواهد رسید.

حال به بینیم که آیه هائی ازقرآن که دراین نوشته مورد بحث قرارخواهندگرفت، چه ادعاها و سخنان بیهوده وبی پایه واساسی را به عنوان کلام الله به مسلمانان تحویل میدهند.

          1- آیۀ 1 از سورۀ الإسراء (سورۀ 17 قرآن) بطورروشن وصریح ازقول الله چنین آورده است که
" سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ "
" منزه است آن خدايى كه بنده‏ اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى كه پيرامون آن را بركت داده ‏ايم سير داد تا از نشانه‏ هاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بيناست "

درآیۀ بالا، قرآن اشاره به مسجدالحرام که همانا "کعبه" واقع در مکّه و مسجدِ "الاقصی" واقع در بیت المقدس یا اورشلیم است، میکند. دریکی ازقدیمی ترین نسخه های دست نویس قرآن برروی پوست که به خط کوفی بوده ودر دارالمخطوطات یمن در صنعاء موجودمیباشد، آیۀ نامبرده بدون کم وکاست با متن قرآنهای کنونیِ همین آیه مطابقت دارد.


آیه های 1 تا 10 سورۀ الإسراء که در بالا نمایش داده شده اند، از دیسک یونسکو به نشانی زیرمیباشند:
UNESCO ‘Memory of the World’ Program San’a Manuscripts CD (Qur’anic Manuscripts)

دو بریدۀ مشابه آیۀ 1 ازسورۀ الإسراء از دست نویس بالا درزیر به نمایش گذاشته میشوند:


آیه های نامبرده و تعداد زیادی از آیه های دیگر قرآن و نوشته های دیگر درسال 1972 از مسجد بزرگ صنعاء بنام "الجامع الکبیربصنعاء" کشف شده و هم اکنون در دارالمخطوطات یمن در صنعاء نگهداری میشوند. ضمناً کپی آیه های نامبرده در کتابخانۀ دانشگاه زارلند آلمان نیز موجودند. براساس آزمایش رادیو کربن، قدمت آیه های 1 تا 10 سورۀ الإسراء با آیه هائی درقرآن که منسوب به عثمان میباشند مطابقت داشته و با تقریب علمی 99% متعلق به قبل از سال 671 میلادی گزارش شده اند.


از سوی دیگرهمانطورکه درپژوهشی به نشانی


زیر عنوان " حکایت معراج پیغمبراسلام و تأکید قرآن برآن " خاطرنشان شده است، مسجد الاقصی حتی به شهادت مورخان و مجتهدان اسلامی درسال 690 میلادی از سوی خلیفۀ اموی عبدالملک ابن مروان شروع به ساختمان شده و درسال 704 میلادی توسط الولید فرزند او تکمیل شده است.  بنابراین، حتی اگر قدمت پوستی که آیه های از 1 تا 10 سورۀ الإسراء برروی آنها نوشته شده اند به تقریب نزدیک به یقین به سال 671 میلادی برسد، نوشتۀ روی آن که اشاره به وجود مسجدالاقصی کرده است، اقلاً دلالت به تاریخ 690 میلادی یا سالهای بعداز آن دارد. مبنای این استدلال براین اساس است که به شهادت تاریخ تا قبل از سال 690 میلادی مسجدی بنام الاقصی وجودخارجی نداشته است. بنابراین آیه های نامبرده بر روی قطعه ای از یک پوست قدیمی نوشته شده اند که قدمت نوشتۀ آن حداقل به 19 سال بعدازپوست بوده وپوست متعلق به سال 671 یا قدیمی ترازآن میباشد.

باتوجه به سال مرگ محمّد پیغمبراسلام در 632 میلادی، دردوران نبوت وی مسجد الاقصی وجود خارجی نداشت تا طبق آیۀ پیش گفته، محمّد درسفر شبانه از مکّه به مسجد الاقصی در بیت المقدس (اورشلیم) مسافرت نماید. بنابراین، باید اندیشمندانه به این سوآل پاسخ خردمندانه داد که چگونه ممکن بود پیغمبراسلام که بیش از 70 سال قبل ازساختمان مسجد الاقصی زندگی را بدرودگفته، شبانگاهی از مکّه به آن مکان سفرکرده باشد؟  نتیجه اینکه آیۀ مذکورحدود 70 سال پس از درگذشت محمّد ودردوران خلافت حکمرانان اموی پس از الولید یا دردوران خلافت خلفای عباسی برشتۀ تحریردرآمده واز این رو آیه ای جعلی محسوب میشود که نمیتواند جزئی از آیه های قرآن متعلق به زمان حیات محمّد بوده باشد. برهمین اساس، سایر سوره ها وآیه هائی که برپوست نگارش شده و در دارالمخطوطات یمن نگهداری میشوند، کلاً یک قرآن یاقسمت عمده ای ازآن را تشکیل میدهند و اقلاً حدود 70 سال پس ازمرگ پیغمبراسلام تحریرشده واز این روامکان جعل درآنها وجود دارد. حال این سوآل درذهن میآید که قرآن اصل واصیل که درزمان محمّد پیغمبراسلام یا درزمان عثمان خلیفۀ سوّم به رشتۀ تحریردرآمده است، درچه محلی نگهداری میشود؟  

          2- درتأکید بروجود دوران جاهلیت پیش از اسلام در جزیرة العرب، قرآن در آیه های 31 از الإسراء، 151 از الانعام و 58 و59 از النحل، بصراحت به دوران جاهلیت و کشتن یا زنده بگورکردن نوزادان دختربدون تعیین محدودۀ جغرافیائی ودرسرتاسرسرزمین شبه جزیرۀ عرب، تأکید کرده است.

متن وترجمۀ آیه های بالا درزیرمشاهده میشوند:

وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ ﴿۵۸
و هر گاه يكى از آنان را به دختر مژده آورند چهره‏ اش سياه مى‏گردد در حالى كه خشم [و اندوه] خود را فرو میخورد

يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلاَ سَاء مَا يَحْكُمُونَ ﴿۵۹
از بدى آنچه بدو بشارت داده شده از قبيله [خود] روى می‏پوشاند آيا او را با خوارى نگاه دارد يا در خاك پنهانش كند وه چه بد داورى مى‏كنند


براساس منابع وشواهد تاریخی، تأکید قرآن بر کشتن یا زنده بگورکردن نوزادان دختردردوران قبل ازاسلام چیزی جزجعل تاریخ دراین کتاب مقدس نیست. نخست آنکه به شهادت تاریخ مقارن ظهوراسلام در جنوب جزیرة العرب ویمن کنونی، بازماندگان یهودی حکومتهای حِمیری یهودیان قرن ششم ونیزیهودیان ومسیحیان بسیاری در نجران میزیستند که بکارهای کشاورزی ودامداری مشغول بودند.

The Formation of Islam, Religion and Society in the Near east, by Jonathon P. Berkey, Academic, Cambridge University Press, Pages 47-48)  
همچنین رک به:
Arabs and Empires before Islam, by Christian Julien Robin, Oxford, Pages 127-171

دوّم اینکه درحجازکه سرزمینی ازشمال یثرب (مدینۀ بعدازاسلام) تا جنوب مکّه و درامتداد دریای سرخ بوده است، بازشاهد وجود قبائل یهودی میباشیم. از سوی دیگر هیچگونه مدرک یا منبع تاریخی که دلالت بر کشتار یا زنده به گورکردن نوزادان دختردرجوامع یهودی ومسیحی نامبرده نماید، در تاریخ وجود ندارد.

          3- دیگرآنکه درشمال شبه جزیرۀ عربستان ودر سرزمینهای نبطیان وپترا دراردن کنونی، نه تنها کشتار نوزادان دختر وجودنداشته بلکه شاهد فرمانروائی حکمرانان زن درآنها هستیم. مضافاً به اینکه در حفاریهای باستانشناسان درجزیرة العرب ودرنزدیکی سواحل خلیج فارس، موفق به کشف بقایای کلیساهای مسیحیان در دوران قبل از اسلام نیزشده اند.

Juifs et Chretiens en Orient Byzantin, by G. Dagron and V. Deroche, published by College de France
همچنین رک به اکتشافات باستانشناسی مربوط به عربستان قبل از اسلام:
Qaryat al-Fau: A Portrait of Pre-Islamic Civilization in Saudi Arabia, by al-Ansary, University of Riyadh

Christianity in Saudi Arabia: https://en.wikipedia.org/wiki/Christianity_in_Saudi_Arabia

Nestorian Sites in Qatar:
https://en.wikipedia.org/wiki/Archaeology_of_Qatar

Archaeology of United Arab Emirates, by Daniel Potts, Page 234

          4- باتوجه به مدارک تاریخی شامل سکه ها وآثارتاریخی وصنایع موجود درسرزمینهای نامبرده که توسط باستانشناسان شناسائی شده اند، زنان در دوران قبل از اسلام عربستان دارای احترام بوده ودربخشی از جزیرة العرب به مقامات سیاسی، اجتماعی واقتصادی وحتی کهانت رسیده بودند. درحالی که قرآن درآیه های 22-19 ازسورۀ النجم، بااشاره به بت - خدایان مؤنث قبل از اسلام، بت پرستان را مورد سرزنش قرارداده ولی درنهایت با آوردن آیۀ 27 (در حقيقت كسانى كه آخرت را باور ندارند فرشتگان را در نامگذارى به صورت مؤنث نام می ‏نهند) وتأکید برآنکه حتی فرشتگان خدا نیزمرد میباشند، نه تنها ضدیت اسلام را با ارتقاء مقام اجتماعی زن آشکار میسازد، بلکه فحوای آیۀ 27 پیش گفته درتناقض با آیه های دخترکشی اعراب قبل از اسلام است. برطبق متن صریح قرآن، آیه های 22-19 از سورۀ نجم گواهی میدهند که اعرابِ بت پرست قبل از اسلام جزیرة العرب دارای بت - الهه های مؤنث بوده اند. چنین گواهی درقرآن مؤید آنست که الهه های زن نزد اعراب قبل از اسلام عربستان همچون بت پرستیده میشدند. از این رو میتوان چنین نتیجه گرفت که زنِ پیش از اسلام درجزیرة العرب ونزد بت پرستان حتی به مقام خدائی رسیده بود. بنابراین، چگونه میتوان ادعاهای قرآن در آیه های 31 از الإسراء، 151 از الانعام و 58 و59 از النحل را باور کرد که اعراب قبل از اسلام درعربستان ازشنیدن خبرتولد نوزاد دختر شرمسارشده و صورت آنها کبود میشد؟ اگر نگاه اعراب قبل از اسلام به زن نگاهی شرمسارانه بود، امکان نداشت که اعراب بت پرست از زن بت بسازند. مضافاً به اینکه مفاد آیه های 22-19 ازسورۀ النجم قرآن که خبر از وجود خدایان مؤنث (الهه های زن) بنام اللات، المنات و العُزّی درجزیرة العرب پیش از اسلام میدهند، با مدعیات آیه های 31 از الإسراء، 151 از الانعام و 58 و59 از النحل که وجود نوزاد دختررا درآن سرزمین مایۀ شرم وخجلت اعراب وانمودمیکند، در تناقض آشکار میباشد.


وجود چنین آیه های زن ستیزی درقرآن خبرازجعل تاریخ پیش از اسلام از سوی پیشوایان و حکمرانان اسلامی دردمشق و بغداد میدهند. همانطور که دربالا اثبات شد، باتوجه به جعل آیۀ 1 از سورۀ الإسراء که حداقل 70 سال پس از مرگ پیغمبراسلام ساخته وپرداخته شده است، آیه های 22-19 ازسورۀ النجم و نیزآیه های 31 از الإسراء، 151 از الانعام و 58 و59 از النحل هم چند دهه بعد از درگذشت پیغمبراسلام در سرزمینهای شام (سوریه) وعراق که از نظر مسافت بسیاردوراز جزیرة العرب بوده اند، جعل و ساخته وپرداخته شده اند.  این آیه ها برای نسلی جعل شده اند که از تاریخ وگذشتۀ اعراب قبل از اسلام بی اطلاع بوده و اخبار آن دوران را ازطریق جیره خواران خوان نعمت خلفای اموی وعباسی دریافت میکردند. درصورتی که آوردن همچه ادعاهای بی پایه ای از سوی خلفای اسلامی که بلافاصله پس ازمرگ محمّد درمدینه بر اریکۀ فرمانروائی نشسته بودند، به علت درقید حیات بودن عدۀ زیادی ازکسانی که شاهدان زنده ای از وقایع دوران قبل از اسلام عربستان بودند وگنجاندن آن همه ادعاهای کذب درقرآن، میتوانست حیثیت وآبروی آن گروه پیشوایان وفرمانروایان اسلامی را از بین برده ونه تنها قرآن را بی اعتبارسازد، بلکه اعتباری هم برای دروغبافان باقی نگذارد. براین اساس است که قصه های مربوط به تنظیم قرآن دردوران خلافت عثمان و استناد مفتیان ومجتهدان اسلامی بر این باور که قرآن کنونی عیناً رونوشتی از قرآن عثمان است، از نظر منطقی چیزی جز مشتی دروغ و ادعاهای بی پایه نمیباشند.

          5- از میان چهره های مسلمان مشهوردینی وتاریخی که بعدازآگاهی نسبت به بی پایگی اسلام، ازآن روی برگردانده اند، به نام منصورحلّاج فیلسوف ایرانی برمیخوریم که پس از رسیدن به درجۀ اجتهاد دراسلام، با نفی الله وبرگزیدن شعار"انا الحق" ازسوی مجتهدان اسلامی زمان خود مرتد شناخته شده و جان رادر راه عقیده فداکرد.


ابوالعلاء مَعَری فیلسوف بزرگ نابینای عرب که دراوج مرتبت دینی، از اسلام ودین وخدا بریده و با شعار"اثنان اهل الارض ذوعقل بلادین وآخردین لاعقل له" (ساکنان زمین دوگروهند: نخست آنان که عاقلند ودین ندارند ودومین گروه دین دارانند که ازعقل بهره ای نبرده اند)، پس از ایقان به ساختگی بودن قرآن وبی پایه بودن اسلام، درمنتهای عسرت وتنگدستی ونابینائی مطلق عطای اسلام را برلقایش بخشیده وتا آخر عمرگوشۀ عزلت و تنهائی برگزید. اشعار"لزومیات" و پیوستن وی به گروه فلاسفۀ " مکتب شکاکین" گواه آشکاری ازعقائدش دائر برنفی قرآن واسلام وبطور کلی انکار وروی برگرداندن ازخدا ودین میباشند.




دربرهه ای از تاریخ قرن بیستم به نام دکتر طه حسین استاد نابینای ادبیات و تاریخ عربِ مسلمان مشهورمصری برمیخوریم که پس از پژوهش دراحوال وآشنائی باعقائد فلسفی ابوالعلاء مَعَری ونگارش رساله ای در "شک" برای دریافت دکترای دانشگاهی، به نفی دوران جاهلیت درقرآن پرداخته وبافتوای مفتیان دستاربند الازهر ورأی سیاستمداران نانجیب مصر که با جیره خواری ازخوان نعمت اسلامی به زندگی زالووارخود ادامه میدادند، مرتد شناخته شده و اگر حمایت بی وقفۀ زمامداران خردمند وروشنفکران مصری از وی نبود، ممکن بود تاجان را در برابرابرازعقیده فداکند.


اثر پژوهشی حسین بنام "فی الشعرالجاهلی" که درآن با مقایسۀ ادبیات عربِ قبل و بعد از اسلام، بدرستی نشان داد که اشعار زن ستیز منسوب به شعرای پیش از اسلام که در دفاع از آیه های جاهلیت قرآن ارائه شده بودند، همگی ساختگی بوده وچیزی جزجعل ازجانب پیشوایان وفرمانروایان اسلامی که بعداز محمّد بر اریکۀ خلافت جلوس کرده بودند، نیستند. چنین ابراز عقیدۀ گستاخانه ای در سال 1926 ودراوج قدرت مفتیان الازهر که مصر ومردم آنرا مثل موم دردست داشتند، موجی از وااسلاما براه انداخته و تاآنجا پیش رفت که فتواهائی در ارتداد حسین صادرشده وباوجود مخالفت روشنفکران مصری به دادگاهی شدن وی منجر گردید و وی را به ناچاروادارکرد تا بر مسلمانی خود پای فشرده و کتاب فی الشعرالجاهلی را به عنوان پژوهش دانشگاهی ونه نفی ادعاهای آیه های قرآن درمورد جاهلیت، جلوه دهد. چنین بود که تیر خطر ارتداد ومهدورالدمی از بیخ گوشش گذشت و زندگیش رانجات داد. اما مروری بر نوشتۀ پژوهشی فی الشعرالجاهلی به روشنی نشان میدهد که نویسنده قصد به چالش کشیدن واثبات ادبی جعلی بودن آیه های 154 از آل عمران، 50 ازمائده، 33 ازاحزاب و 26 از الفتح که به جاهلیت قبل از اسلام استنادکرده اند، را داشته است.

پژوهشگرمسلمان مشهوردیگری بنام خانم دکترهتون اجوادالفاسی که نسب به پیغمبر اسلام برده و سِمتِ استادی دانشگاه ملک سعود عربستان را دارامیباشد، با تحقیق درمورد موقعیت اجتماعی، حقوقی و دینی زنان نبطی عربستان قبل از اسلام، نتیجۀ پژوهشهای خود را درکتاب " Women in Pre-Islamic Arabia, Nabataea " منتشرکرده است.


 دراین اثرپژوهشی، نویسنده به تحقیق درمورد موقعیتهای آن زنان پرداخته و با استناد به مدارک تاریخی وشواهد باستانشناسی، به روشنی نشان میدهد که زنان نبطی عرب در عربستان قبل از اسلام نه تنها از احترام خاصی بهره مند بوده اند، بلکه دربرهه ای ازتاریخ که نزدیک به ظهور اسلام درجزیرة العرب میباشد، به مقامات بالای اجتماعی ازقبیل حکمرانی، قضاوت وحتی کهانت نیز رسیده بودند. 

          6- جعل آیه های دیگر قرآن مربوط به سورۀ الفیل بشرح زیراست:

أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ ﴿1﴾: مگر نديدى پروردگارت با پيلداران چه كرد
أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ ﴿2﴾: آيا نيرنگشان را بر باد نداد
وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ ﴿3﴾: و بر سر آنها دسته دسته پرندگانى ا بابيل فرستاد
تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ ﴿4﴾: كه بر آنان سنگهايى از گل سخت میافكندند
فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ ﴿5﴾: و سرانجام خدا آنان را مانند كاه جويده ‏شده گردانيد

مفسران و مجتهدین اسلامی، سورۀ الفیل را به لشکرکشی ابرهه فرمانروای مسیحی یمن به مکّه نسبت داده و اینگونه تفسیر کرده اند که ابرهه باصرف مخارج هنگفتی کلیسای بسیار مجللی در شهر صنعاء ساخت تا زائران مسلمان یمنی بجای طواف کعبه، به زیارت کلیسای او بیآیند. اما پیش بینی وی درست در نیآمد و زائران کعبه بازهم به آنجا سفرکرده و به طواف کعبه ادامه دادند. درنتیجه کلیسای ابرهه بدون مشتری ماند. از این رو ابرهه بسیار خشمگین شده و با فراهم کردن سپاهیانی مجهز به فیلهای جنگی، به سوی مکّه هجوم برده و خانۀ کعبه را مورد حمله قرارداد. ولی الله که خانه اش را درمعرض ویرانی از سوی فیلهای جنگی میدید، به پرندگانی به جثۀ پرستو دستور داد تا قشون ابرهه و فیلهای جنگی او را باانداختن کلوخهای بسیاری نیست ونابودکنند وچنین شد که خواست الله بود.

سورۀ بالا به دلائل زیریک دروغ وجعل آشکاراست:

          اولاً- براساس اکتشافات دانشمندان علوم طبیعی تیم اکتشافی دانشگاه آکسفورد وآزمایش بقایای استخوانهای بدست آمدۀ مربوط به ماموتهای عربستان، نسل فیل بعلت تغییرات اقلیمی وازبین رفتن جنگلها وآب درشبه جزیرۀ عربستان در325000سال پیش ازاین درآنجا منقرض شده و ازآن تاریخ به بعد آثاری ازوجود فیل درعربستان دیده نشده است. همانطورکه اشاره شد، پژوهشگران علت انقراض نسل فیل در آنجا را بخاطر ازبین رفتن جنگلها و تبدیل جزیرة العرب به صحراهای بی آب وعلف وعاری ازدرخت وگیاهان میدانند. این گزارش را در سایت زیر ملاحظه نمائید:


تصویرعاج سالم فیل 325000 ساله مکشوفه درعربستان

ثانیاً- با درنظرگرفتن تاریخ مرگ ابرهه فرمانروای یمن بین سالهای 565 و 570 میلادی، درسال 570 میلادی که تاریخ تولد محمّداست، محمّد یا تازه از بطن مادرش متولدشده بود ویا حداکثر کودکی یک ساله بود. ازاین رو بنا به روایات راویان اسلامی هنوز به سن 40 سالگی و ادعای نبوت نرسیده بود تااسلام را عرضه کرده و کعبه را به عنوان خانۀ الله بنامد. براساس گزارش مورخین اسلامی، قبل از ظهور محمّد خانۀ کعبه محل نگهداری بتهای اعراب بت پرست بود. بنابراین، درآن برهۀ زمانی الله هنوزدر آن اطاقک سنگی کعبه مسکن نداشت تا از لشکرکشی ابرهه به آنجا خشمگین شده و به پرنده ها دستوردهد تا لشکریان ابرهه وفیلهای جنگی اورا کلوخ باران کنند.



دراینجا لازم است نظری به تفسیرالمیزان، جلد 20، صص 621 و622 که از سوی علامه سید حسین طباطبائی که منابع شیعه از وی به عنوان فقیه عالیقدر، فیلسوف بزرگ اسلامی ومفسربنام قرآن نام میبرند، نظری بیاندازیم.

علامه طباطبائی در تفسیر سورۀ الفیل چنین میگوید:

" امام صادق (ع) می فرماید : « هرکس سوره فیل را در نماز واجب بخواند ، در روز قیامت هر کوه و زمین هموار و کلوخی برای او شهادت می دهد که او از نمازگزاران است و منادی صدا می زند درباره بنده من راست گفتید ، شهادت شما را به سود یا زیان او می پذیرم ، بنده ام را بدون حساب داخل بهشت نمائید ، او کسی است که من وی را دوست دارم و عملش را نیز دوست دارم .» 

در حدیث ابی بن کعب است که : « هرکس آن را قرائت کند ، خدا او را در دوران زندگیش در دنیا از مسخ  شدن و مبتلا شدن به افترا و تهمت عافیت بخشد .» "

و دردنباله چنین ادامیدهد:

"  در اين سوره به داستان اصحاب فيل اشاره مى كند، كه از ديار خود به قصد تخريب كعبه معظمه حركت كردند، و خداى تعالى با فرستادن مرغ ابابيل و آن مرغان با باريدن كلوخهاى سنگى بر سر آنان هلاكشان كردند، و به صورت گوشت جويده شان كردند. و اين قصه از آيات و معجزات بزرگ الهى است ، كه كسى نمى تواند انكارش كند، براى اينكه تاريخ نويسان آن را مسلم دانسته ، و شعراى دوران جاهليت در اشعار خود از آن ياد كرده اند... اين قصه در سال ولادت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) واقع شد... مراد از كيد آنان ، سوء قصدى است كه در باره مكه داشتند و مى خواستند بيت الحرام را تخريب كنند... " (خط کشی ازنویسنده است)

اشارۀ بالای طباطبائی به اینکه " این قصه درسال ولادت رسول خدا(ص) واقع شد،" با تخمین سالِ مرگ ابرهه براساس شش کتیبۀ بجا مانده ازاوکه تاریخ مرگ ابرهه را بین سال 565 وقبل از سال 570 میلادی برآورد کرده اند، تطبیق نمیکند. بخاطراینکه بین سالهای پیش گفته، ابرهه دیگر زنده نبود تا به مکّه حمله کند وبه احتمال صد درصد درسال 570 مرده بود. دیگر آنکه بنا به تفسیر طباطبائی که تأکید میکند "...میخواستند بیت الحرام [کعبه] را تخریب کنند..." با ادعاهای مورخین مسلمان مطابقت ندارد. زیرا درسال 570 که طباطبائی اشاره به سال تولد پیغمبراسلام کرده است، هنوز کعبه محل نگهداری بتهای بت پرستان بود ونه بیت الحرام وخانۀ الله مسلمانان.

از سوی دیگر، اصولاً ابرهه که یک فرد باتجربۀ جنگی بالائی بود، چه احتیاجی به استفاده از فیلهای جنگی برای یورش به مکّه داشت؟ ودیگر اینکه باتوجه به موقعیت جغرافیائی کعبه که درمیان کوههای مرتفع واقع بوده ودر 20 متری آن فقط چاه زمزم قرارداشت که اکنون نتایج آزمایش آب آن مشخص نموده که مقادیر زیادی مواد سمی مرگزا ازقبیل آرسنیک (مرگ موش) وترکیبات نیترات درآن وجود دارد، چه جمعیتی از اعراب میتوانستند درآنجا زیست کنند؟  شک نیست که این آب قبل از اینکه به چاه زمزم برسد، از معادن زیرزمینی آرسنیک وترکیبات نیترات عبور کرده واز دوران کهن آبی آلوده ومرگزا بوده است. برای اطلاع بیشتر به نوشتۀ پژوهشی " چاه زمزم وآب نامقدس " درسایت زیر مراجعه شود:

ضمناً برخلاف تبلیغات و دروغ سازیهای مورخین اسلامی ومجتهدان مُهمل باف، مکّه از نظرجغرافیائی،  به علت قرارنداشتن درجوار رودخانه یا واحه ای پرآب، درجائی قرارگرفته است که دردوران باستان ونیز سالهای پس از میلاد هیچ گونه اثری ازوجود گیاهان و تولید محصولات کشاورزی و دامداری وحتی وجود یک درخت نخل هم درمکّه بدست نیآمده است، تا بتوانداحتیاجات غذائی ساکنین آنرا چه ازنظر کشاورزی وچه ازنظردامداری، تأمین نماید. بنابراین، مکّه در دوران باستان را حتی در ردیف یک ده کوره نیز نمیتوان دانست، چه رسد به شهری چندهزارنفره بقول مورخین اسلامی که دربارۀ آن چه داستانهای پرطمطراقی که نساخته اند وغلوهائی که نکرده اند.

خلاصه آنکه با درنظرگرفتن موقعیت جغرافیائی وطبیعی مکّه که امکان زندگی حتی صدنفررا درآنجا نمیداد، چگونه یک فرمانده جنگی مجربی همچون ابرهه که مقتدرانه سپاه مجهز امپراتور حبشه رادریمن شکست داده و یمن را از استثمار واستعمار حبشیان آزادکرد وبشهادت تاریخ برسرزمینهائی ازجنوبی ترین نقاط جزیرة العرب تا یثرب حکومت میکرد، با چنان تجهیزاتی شامل جنگجویان و فیلهای جنگی به جنگ حداکثر صدنفرعرب مفلوک ساکن مکّه که حتی آب برای آشامیدن هم نداشتند، رفته بود؟  این هم یکی دیگر ازدروغ بافیهای قرآن سازان مابعد محمّد!!

کوتاه سخن اینکه با توجه به مستندات مورد بحث و براساس پژوهشها ودلائلی که بطور مختصر به آنها اشاره شد ونیز برمبنای آیه های جعلی موجود درقرآن که دربالا شرح آنها رفت، قرآن کنونی که کپی ورونوشت برابر اصل قرآن سال 1924 تهیه شده درقاهره که مورد تأئید کلیۀ رهبران دینی ومذاهب اسلامی جهان میباشد، نمیتواند متنی مقدس و رونوشت برابر اصل ازمتنی باشد که بنا برتبلیغات مفتی ها وملاها درزنده بودن محمّد پیغمبراسلام ازطریق وحی و باادعای نزول آیه های آن از جانب الله به وجود آمده وبنابراین تقدس این کتاب ونسبت دادن محتویات آن به خداوند درمقایسه با مدارک وشواهد تاریخی موجود وبه صورتی که به عموم ارائه شده اند واقعیت ندارد وچنین ادعاهای غیر علمی و نا منطبق بر بررسی خردمندانه ونیز شواهد ومدارک تاریخی، چیزی جز ادعائی دروغین نبوده و بنابراین اصالت قرآن به عنوان کتاب نازل شده ازسوی خداوند، مورد تردید وایراد جدی میباشد.