۱۳۹۸ تیر ۱۳, پنجشنبه

آیا محمّد پیام آور خدا بود یا مروّج فساد؟
علی کبیری

اخیراً در فیسبوک خبری منتشر شد مبنی بر اینکه چون یک مشت زن بلغاری پس از پایان مصاحبه با یک خبرنگار زن او را بوسیده، دادگاهی شده است. این نویسنده بر اساس آزادی عقیده و بیان که فیسبوک هم مدافع آنست، به جمعی که در این مورد به ابراز عقیده پرداخته بودند پیوست و در زیر خبر چنین نوشت:

اگه جواز این مشت زن بخاطر بوسیدن زنی باید باطل بشه، پس با جواز پیغمبر اسلام که در 1400 سال پیش با داشتن 19 زن عقدی، ترتیب ماریۀ قبطیه را در غیاب همسرش داد، چه باید کرد؟! تکلیف جواز پیغمبری که طبق آیۀ 50 احزاب قرآن با داشتن 19 زن عقدی، جنده بازی هم میکرد چیست؟! تکلیف ما با پیغمبری که طبق همان آیه، به دختران فامیل تجاوز میکرد چیست؟! تکلیف ما با پیغمبری که طبق آیۀ بالا زنان و دختران مردانی را که در جنگ کشته شده بودند، بین خود و نومسلمانان تقسیم کرده و آنها را مورد تجاوز جنسی قرار میداد، چیست؟! حالا خر مقدسان بجای پاسخ منطقی و مستدل، بجای اینکه مغزهای مرتجعشان را از خرافات پاک کنند، حکم قتل مرا صادر میکنند!!

در پی نوشتن این نظر که مورد استقبال عدۀ بسیاری از کاربران قرار گرفته بود، سیل ناسزا و فحشهای رکیک و بد و بیراه از جانب کاربران افغانی بخصوص افغانهای با درجات تحصیلی دانشگاهی و در سمت استادی، نثار این نویسنده شد و حتی عده ای از این افراد با فیسبوک تماس گرفته و درخواست  بسته شدن حساب و تنبیه مرا کرده بودند.  فیسبوک دوبار اقدام به حذف نظر این نویسنده نمود که هر دو بار با اعتراض اینجانب مبنی بر اینکه طبق قوانین اساسی آمریکا و اروپا و متمم های مربوطه که فیسبوک نیز ناگزیر به متابعت از آنهاست، مواجه شده و به گردانندگان آن توضیح داده شد که ابراز عقیده جزئی از حقوق اساسی مردم است و کسانی که از ابراز آزادانۀ عقائد مردم جلوگیری میکنند باید در دادگاه قانون اساسی پاسخگو باشند. در جملۀ پایانی اعتراض دوّم این نویسنده به گردانندگان فیسبوک، متذکر شدم که

اینجانب در امر روشنگری مصرّ هستم و آنرا تنها راه نجات بشریت از شر خرافات و موهومات و بدآموزیها میدانم.  بیآئیم بجای توپ و تفنگ و لشکرکشی و بمباران فریب خوردگان دینی، از سلاح روشنگری استفاده کنیم.

در نتیجه، بخش حقوقی فیسبوک نیز با استدلال این نویسنده مجاب شده و در کمال خوشبختی، چنین ابراز عقیده ای را جزئی از حقوق افراد دانست و تصمیم به درج دائمی نظر بالا گرفت.

چند روز بعد، بانوئی از ایران اقدام به پاسخی بشرح زیر نمود:

جواب قسمت اول:  منظور از اجور مهریه است. دین اسلام دو نوع سبک ازدواج دارد؛ دائم و موقت یا همان نکاح منقطع یا متعه (که بدعت عمر بود که حرام خواندش) در احکام نکاح دائم نیازی به تعیین مهر نیست و بعدا زن مستحق مهرالمثل میشود و محکمه مهریه را تعیین میکند، ولی ازدواج منقطع تعیین مهریه از ارکان صحیح بودن عقد هستند یعنی اگر مهریه تعیین نشه و پرداخت نشه عقد باطل و عمل زناشویی بسته به جهل رابطه به شبهه است و در صورت علم رابطه زنا است.  داره احکام رو بیان میکنه
کارشناس حقوق هستم و قبلا 3 ترم مترجمی قرآن خوندم و یک پایان نامه ترجمه تحت الفظی 5 جز اول قرآن رو دادم. پس مطمئن باشید هیچکدوم از حرف هام رو بدون پشتوانه و منبع نگفتم.

به این کارشناس محترم حقوق در [حکومت اسلامی] که به گفتۀ خودش دارای پایان نامۀ ترجمۀ قرآن هم میباشد، توضیح داده شد که

مَهر در زبان فارسی همان مَهر در زبان عربیست. آیه به "مَهورهن" اشاره نکرده، بلکه از "أجورهن" سخن بمیان آورده و أجورهن به معنی اجرتشان یا دستمزدشان است. شما در مقدمه "أجورهن" را به عنوان مَهرشان ترجمه کرده اید که ترجمۀ صحیحی نیست و اگر خدا قرار بود پیغمبر را وادار کند تا مَهریه به زنانی که با آنها روابط جنسی برقرار میکرد پرداخت کند، به علت اینکه خدا است و به همۀ السنۀ بشری آشنائی کامل دارد، پس بجای "أجورهن" از "مَهورهن" استفاده میکرد تا با تفسیر شما هم مطابقت کند. اما خدا به پیغمبرش حکم میکند تا به زنانی که با آنها مقاربت میکند، اجرت پرداخت کند. فرق است بین اجرت و مَهریه. اجرت در مقابل انجام کاری از طرف فردی برای کارفرمایش است. ولی در مناسبات زن و شوهری - چه دائم و چه منقطع - رابطۀ کارگر و کار فرمائی در بین نیست. هنگامی که مردی با زنی ازدواج میکند، آن ازدواج تکالیفی را برای هر دو طرف معین میکند و چنین مناسباتی با مناسبات کارگر و کارفرما تفاوت ماهوی دارند. مَهریه مربوط به ازدواج در قوانین اسلامیست. حالا چه موقت و چه دائم.  بحث خوب و بدش بماند که موضوع این نوشته نیست.  بنابراین هنگامی که پیغمبر اسلام به زنی اجرت پرداخت میکند تا با وی همبستر شود، آن زن نه در رابطۀ متعه وارد شده و نه دائم و پیغمبر پس از اتمام کارش وظیفۀ دیگری در مقابل آن زن ندارد. پس چنین رابطه ای بر مبنای کارفرما - کارگر است که کارگر سرویسی به کارفرما میدهد و پس از اتمام سرویس و دریافت دستمزد، کارفرما دیگر وظیفه ای در مقابل کارگر نمیتواند بعهده بگیرد. به این میگویند خانمبازی یا فحشاء. بسیار متعجب شدم که میفرمائید کارشناس امور حقوقی هستید و به همین سبب اشارۀ شما به کارشناس بودنتان را مقدمه ای برای مجاب کردن اینجانب در مؤخرۀ تبرئۀ پیغمبر اسلام و از جنس مغالطه یافتم.

شک نیست که روشنگرانی نظیر علی دشتی، هدایت، کسروی، آخوندزاده و غیره، خدمتهای بسزائی در بیداری ایرانیان نموده اند. اما شاید به علت محدودیتهای زمانی و مکانی قادر نشدند تا قرآن و اسلام را همانطوری که باید و شاید، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و تشت رسوائی اسلام را بر سر هر بام و برزن به صدا در آورند. اما اکنون که کشور ما به تسلط ملاهای مسلمان بشدت مرتجع در آمده و با استناد به قرآن و اسلام به انواع و اقسام اعمال سبعانۀ پیشاسنگی و جنایتها و غارت اموال مردم و مملکت دست یازیده اند، لازمست بی ملاحظه و بی پرده مردم را از کنه فساد و تبهکاریهائی که در این به اصطلاح دین و کتاب آسمانیش نهفته است، آگاه کرده و ریشه های فساد چنین آئین ارتجاعی را برملا نموده و به آگاهی همگان برسانیم، که در برهۀ زمانی کنونی، راهبرد اساسی رهائی مردم ما از شرِّ حکومت ساختگی اسلامی  جز این نیست.

بنابراین، چنین به نظر میرسد که لازمست  متن آیۀ 50 از سورۀ احزاب قرآن بدرستی شکافته شده و باز هم مورد تفسیر راستین و نه تفسیر دکانداران دین، قرار بگیرد. متن عربی آیه و ترجمۀ درست آن بشرح زیر است:

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونالْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا

اى پيامبر ما برای تو حلال کردیم آن زنانی را كه اجرتشان را پرداخت کرده ای و كنيزانى را كه خدا از غنيمت جنگى در اختيار تو قرار داده و دختر عموهايت و دختران عمه ‏هايت و دختر دايى هایت و دختر خاله ‏هايت كه با تو مهاجرت كرده‏ اند و زن مؤمنى كه خود را داوطلبانه به پيامبر ببخشد در صورتى كه پيامبر بخواهد با او نکاح کند (او را بگاید)، اين حکم ويژه توست تا براى تو مشكلى پيش نيايد و خدا همواره آمرزندۀ مهربان است

توضیح آنکه:

"أجورهن" به معنی اجرتشان یا دستمزدشان است. اما ملاها آنرا به مَهرشان ترجمه کرده اند. در صورتی که "مَهر" از زبان عربی میآید و در فارسی هم همان "مَهر" است.
 "نکاح" در زبان عرب به معنی "گائیدن" است و ملاها در میان فارس زبانان رایج کرده اند که نکاح به معنی عمل "زناشوئی" میباشد.

بنابراین، آیۀ 50 از سورۀ احزاب  شامل چهار بخش بشرح زیر است:

1-    در مورد زنانی که پیغمبر اسلام به آنها دستمزد پرداخت میکند. این گروه از زنان بجز فواحش و زنان هر جائی نیستند که درقبال دریافت دستمزد خود را در اختیار پیغمبر قرار داده اند. این از خانمبازیهای پیغمبر اسلام یا ارتباطهای جنسی وی خارج از ازدواج و نیز خیانت به همسران رسمی اش، در حالیکه پیغمبر اسلام در حرمسرا 19 زن عقدی هم داشت. پس طبق قسمتی از آیۀ مورد اشاره، پیغمبر اسلام انقدر آتش شهوت اش تند بود که همسران عقدی اش قادر به اطفاء آتش شهوت وی نبودند و پیغمبر احتیاج داشت تا شعله های سرکش شهوت را از طریق جنده بازی و برقراری روابط خارج از زناشوئی با زنان هرجائی، تا حدودی مهار نماید.

2-    تجاوز جنسی پیغمبر اسلام به زنان برده که در آیه از آنها به عنوان کنیز نام برده شده است. توجه به این مهم لازمست که در آیۀ نامبرده به رضایت زنان برده هیچگونه اشاره ای نشده و در غیبت همچه اشاره ای میتوان به اکراه این گروه از زنان از همبستری با پیغمبر اسلام اشاره کرد. اینها زنان و دخترانی بوده اند که مردان خانواده های آنها در جنگهای با مسلمانان کشته شده بودند و پس از آن طبق همین آیه، زنان و دختران آنها به اسارت جنگجویان پیغمبر درآمده و به عنوان غنائم جنگی و در ردیف کنیزان محسوب میشدند. شک نیست که به اسارت گرفتن این گروه از زنان و دختران که در خانۀ خود بوده و با محمّد و نو مسلمانانش درگیریهای جنگی نداشته اند، بجز بربریت پیغمبر و نو مسلمانان به چیز دیگری تعبیر نمیشود. در واقع، گو اینکه ما اکنون راجع به وقایع 1400 سال پیش صحبت می کنیم، ولی این وقایع مربوط به فردی است که در آن برهۀ زمانی مدعی پیغمبری خدا بود و قبیح و دور از شأن پیغمبر خدا است که زنان و دختران بی گناهی را که نه به او اعلام جنگ داده بودند و نه در میدان جنگ حضور داشتند، به اسیری گرفته و آنها را طبق آیۀ فوق مورد تجاوز جنسی قرار دهد. وجه دیگر این آیه مبین این واقعیت است که فقط چند زن و دختر در آن جنگهای پیغمبر و نو مسلمانان به اسارت گرفتار نشده بودند، بلکه تعداد این اسراء به صدها و هزارها میرسید، زیرا جنگهای صدر اسلام محدود به درگیریهای چند نفره نبود و تکلیف جنگ آوران نومسلمانان سپاه محمّد با دیگر اسرای زن در آیۀ 24 از نساء مشخص شده است که بر طبق آن آیه تجاوز مردان نو مسلمان به زنان و دختران اسیر و حتی زنان شوهردار که در زمرۀ کفار محسوب میشدند نیز توصیه شده است. مطابق با احکام اسلامی، زنان کفار که در لشکر کشیها به اسارت مسلمانان در آیند، عقد ازدواج آنها با شوهرانشان باطل شده و به عنوان زنهای بی شوهر محسوب میشوند. این گونه زنان به مالکیت مسلمانان فاتح در آمده و حتی در معرض خرید و فروش در بازارهای بردگان قرار میگیرند.  بر طبق همین احکام اسلام و قرآن، در کشور گشائیهای اخیر از سوی داعش، چنین رفتاری را داعشیان مسلمان بطور گسترده ای با زنان و دختران ایزدی کردند که داستان آن تجاوزها و خرید و فروش برده های زن در سر چهار راهها و میدانهای عمومی پس از گذشت 1400 سال از ظهور اسلام و در قرن 21 شواهد زندۀ اسفباری از بربریت احکام اسلام در مقابل دیدگان بشریت است.

3-    بخش سوم آیۀ پیش گفته، پیغمبر اسلام را مجاز میکند تا دختران فامیل از قبیل دختر عموها، دختران عمه ‏ها، دختر دايى ها و دختر خاله ‏ها را نیز ضمن مسافرت، از نعمت تجاوز خود بی نصیب نگذارد. همانطور که از مفاد این قسمت از آیه بر میآید، تنها شرطی که نکاح (گائیدن) محمّد را نسبت به دختران نزدیک فامیل مجاز میکند، همانا حکم الله بوده و رضایت همچه دختران و حتی بستگانشان در انجام چنین عمل مقاربتی در این حکم لازم نیست. بلکه فقط حکم یک طرفۀ الله که از جیب گشاد قبای پیغمبر بیرون آمده، برای انجام این عمل قبیح لازم و کافیست.  بر این اساس، این بخش از آیه مؤید تجاوز به عنف از جانب پیغمبر اسلام به این گروه از دختران فامیل است که بنا به ادعای یک طرفۀ محمّد در اجرای حکم الله، به عنوان ضمانت اجرائی تجاوز جنسی پیغمبر اسلام مشروع وانمود شده است.

4-    بخش چهارم آیۀ نامبرده مربوط به مقاربت پیغمبر اسلام با زنی است که با کمال میل به ارتباط جنسی با محمّد تمایل نشان داده است. عبدالله بن عباس پسر عموی پیغمبر اسلام و یکی از صحابه و از اولین مفسران قرآن که تفسیرهای او از سوی کلیۀ ملاها و مفتیها و امامان اسلامی مورد تأئید قرار دارند، در "تنویر المقباس من تفسیر بن عباس" به صراحت به نام این زن اشاره نموده و از وی بنام "ماریۀ قبطیه" یاد کرده است. توضیح آنکه بنا به اخبار اسلامی، ماریۀ قبطیه زنی زیبا بود که از جانب فرمانروای مصر به عنوان کنیز به محمّد هدیه شده بود و حفصه یکی از 19 همسر رسمی محمّد و دختر عمر بن الخطاب، از ماریه به عنوان خدمتکار استفاده میکرد. بنا بر اخبار اسلامی که از جانب ملاها نیز مورد تأئید قرار گرفته است، پیغمبر اسلام هر شب را با یکی از زنانش سر میکرد. شبی که نوبت همبستری پیغمبر با حفصه فرا رسیده بود، محمّد زودتر از موقع به خانۀ حفصه میرود. اما حفصه با اجازۀ قبلی محمّد به دیدار پدرش رفته و پیغمبر بطور حتم از غیبت همسر خود در منزل آگاه بود. محمّد زودتر از موقع مقرر به خانه میرسد. خدمتکار خانه که همان ماریه باشد، مشغول تمیز کردن و آب و جارو بود که محمّد وارد خانه میشود. پیغمبر اسلام با دیدن ماریۀ زیبا از خود بیخود شده و ماریه را در بستر حفصه انداخته و مشغول عملیات بود که حفصه از راه میرسد و با دیدن آن صحنۀ فجیع شروع به داد و بیداد و اعتراض میکند.

دستت چو نمیرسد به بانو/ دریاب کنیز مطبخی را

پیغمبر برای جلوگیری از آبروریزی و جنجال، به حفصه قول شرف میدهد که از آن منبعد دیگر ماریه را بر خود حرام خواهد کرد. ولی روز بعد باز دوباره فیلش یاد هندوستان کرده و قادر نمیشود تا نفس خود را تحت کنترل درآورد. پس مجدداً دست در جیب قبایش کرده و آیۀ اوّل از سورۀ تحریم را بیرون میکشد و حکم جدید الله را به اطلاع همسرانش، میرساند:

یا اَيَّهَا النَّبِی لِمَ تُحَرَّمُ ما اَحَلَّ اللهُ لَکَ تَبتَغی مَرضاتَ اَزواجِکَ وَاللهُ غَفُورُ رَحيُم
ای پيامبر چرا چيزی را که خدا حلال کرده است برای رضايت زنان خود بر خويشتن حرام می کنی؟ خداوند تو را بر اين کار بيجا می بخشد
پس از صدور آیۀ بالا، پیغمبر با خیالی آسوده در فرصتهای مختلف به سراغ ماریه رفته و این همبستریهای مداوم منجر به بارداری ماریه شده و پسری میزاید به نام ابراهیم که در دو سالگی می میرد.

درمحافل اسلامی، زنبارگی  و خیانت به همسر از جانب پیغمبر اسلام امری عادی تلقی شده است. ویدئوی زیر که درآن آخوندی در صدا و سیمای حکومت اسلامی به شرح جزئیات همبستری پیغمبر اسلام با ماریه کنیز حفصه مبادرت نموده  و به توجیه شرعی آن میپردازد، به عنوان سند و مدرک آشکاری بر صحه گذاشتن دستار بندان مسلمان جمهوری اسلامی بر خیانت پیغمبر اسلام و بخصوص مردان مسلمان نسبت به همسرانشان و تأئید اینگونه اعمال زشت و غیرانسانی آنهاست. شک نیست هنگامی که پیغمبر و رهبر دینی مسلمانان به چنان اعمال قبیحی مبادرت کند، از پیروان عمامه به سر و نمایندگان انتصابی مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، بیش از این چه توقعی میتوان داشت که به پیروی از محمّد پیغمبر اسلام، با بر پا کردن حرمسراها و توسل به صیغه که عملی جز خانم بازی و تشویق جامعه به فاحشه پروری نیست، خیانت نسبت به همسران عقدی و رسمی خود را با قبای محمّدی زینتِ اسلامی دهند؟!


البته این آیه های قرآنی و عادی جلوه دادن چنین اعمال غیرانسانی پیغمبر اسلام و در بوق و کرنا کردن آنها از جانب رهبران دینی، در میان سایر مردمان دیگر نقاط دنیا هم دهان به دهان گشته و از انظار دور نمانده است. به طوریکه کاریکاتوریستهای سایر ملل نیز دست بکار شده و کاریکاتورهائی از داستانهای این گونه اعمال غیر عادی پیغمبر اسلام درست کرده اند که مایۀ تمسخر و نیشخند غیر مسلمانان شده است. نگاهی به کاریکاتورهای زیر گواه این ادعا میباشد:


این بود تفسیری واقع گرایانه از آیۀ 50 احزاب در قرآن. متقابلاً، باید توجه داشت که متن قرآن مطابق با ترجمه و تفسیرهائی نیست که از جانب دکانداران دین به نا آگاهان عرضه میشود. اما وظیفۀ روشنگری ایجاب میکند تا متون قرآنی و همۀ آن چیزهائی که به عنوان مقدسات در عرض 1400 سال گذشته در روح و جان مردم نا آگاه رخنه کرده و در حافظه هایشان جای گرفته، مورد بررسی مجدد قرار گیرند.

 لازمست انسانها همانطور که در فواصل زمانی معین به خانه تکانی محل مسکونی خود پرداخته و خانه را از گرد و غبار و آلودگی تمیز میکنند، به همان ترتیب نیز در برهه های زمانی لازم نسبت به خانه تکانی ذهن و جان خود پرداخته و روان خود را از قید و بند اندیشه های نابخردانه پالایش دهند که چنین کاری شایستۀ انسان مترقی بودن و عین خردمندیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر