۱۳۹۷ فروردین ۷, سه‌شنبه

تفــو بر سید علی، ملای قصاب!


علی کبیری

تفــو بـر سيـد علی، مـلای قصــاب
                                         تفــو بـــر رهبــری اســلام ناب
تو با اين رهبـريت ريـدی به كشور
                                         نگو كشوربگو صحرای محشر
هزاران روضه خوان برخوان ملت
                                         به كار سرقت و دزدی و غارت
همــــه ملـــت دچــار فقـــر و فاقــه
                                         شد ند از زور فقـر مـردم كلافه
نمـــانــــــده طاقتی بـــر مستمنـدان
                                         شكمهـا گشنــه و زاروپـريشان
بـه ايـران اينهمـه كی فاحشه بـود؟
                                         زن ايــرانی از زنهــای بـه بـود
چنـان مستاصـل و درما نـده گشتند
                                         دگــرازآبــرو و شـرم گـذ شتنـد
بـذار اي شيـخ كمی عمـامه بالا
عجب ملكی تو ساختی بارك الله

حـــراج كــردی همــه هستي مـا را
                                         نما نده نان به سفـره اين گدارا
برو اي شيخ به مسجد بس حياكن
                                         گــــريبــان خلايـق را رهـا كـن
بـرو اي شيخ چه ميخـواهی ز ملت
                                         حيا كن زينهمه دزدی و غـارت
مگــر تــو با خــدا عهــدی نبستی؟
                                         كه دنبـال هوس هرگز نگردی؟
همــــه ايــران شـده شــام غـريبـان
                                         دلا پــرغصـه و گـريان و نالان
چه ميخواهي زخلق لخت وعريان؟
                                         بــروگمشــو زخـاك پـاك ايـران
بـذار اي شيخ كمی عمــامه بالا
عجب ملكی تو ساختی بارك الله

۱۳۹۷ فروردین ۵, یکشنبه

پژوهشی درصدراسلام

مسلمانان اولیه چه کسانی بودند؟
علی کبیری

با مرور روایتهای اسلامی درمورد مسلمانان اولیه به مواردی برخورد میکنیم که بسیار مایۀ شگفتی بوده و حتی از جنبۀ انسانی غیر قابل قبول هستند. یکی از آن موارد مربوط به هِند بِنت عُتبة مادر معاویة ابن ابو سفیان است. حتماً در زبان فارسی به ضرب المثلی برخورد کرده اید که شخصی ازآزارهای فرد دیگری شکوه کرده و او را "هند جگرخوار" مینامد. اگر به سابقۀ تاریخی این ضرب المثل بپردازیم، ملاحظه خواهیم کرد که منظوراز هند جگرخوارهمانا مادر معاویه است.


طبق اسنادی که روایتهای اسلامی ازآنها نام میبرند، درجنگ بدر که از آن به عنوان اولین جنگ بین نومسلمانان وبت پرستان نام برده میشود، پدرِ هند وتعدادی از بستگان نزدیک وی از سوی حمزه عموی محمّد پیغمبر اسلام بقتل میرسند. از این رو، هند کینۀ حمزه را دردل گرفته وهمواره مترصد بود تا انتقام خون پدرو بستگانش رااز او بگیرد. بالأخره این فرصت دست میدهد و در جنگ اُحُد که بین بت پرستان ونومسلمانان رخ میدهد، نومسلمانان دچار شکست سختی میشوند وحمزه عموی پیغمبربا نیزۀ غلام جنگجوئی بنام وحشی بقتل میرسد. هند که بهمراه زنان قریش در حوالی میدان جنگ حضورداشت، از این حادثه باخبر شده وبلافاصله به سرِ جسد حمزه رفته، پیکر اورا تکه پاره کرده و جگرش را درآورده ودر مقابل همگان به دندان میکشد. دیگران نیز به او تأسی کرده و همین عمل را با سایر کشته شدگان میکنند. بعدها که نومسلمانان با سپاهی مجهز به مکه هجوم برده و اهالی مکه را وادار به تسلیم میکنند، هند و همان مردمان از ترس و بناچار به پیغمبری محمّد ایمان آورده و مسلمان میشوند. نقل است که هند وگروهی از زنان عرب درنبرد یَرموک که بین نومسلمانان و سپاه روم درمیگیرد، نقش قابل توجهی در شکست ارتش روم داشته اند. در این مورد اشعاری منسوب به هند ارائه میشوند که هر بارمردان نومسلمان از مقابل رومیان به عقب نشینی وادارشده ویا اقدام به فرار میکردند، هند وسایر زنان که در پشت جبهه بودند با خواندن اشعاری که سبب برانگیختن غیرت آنان میشد، آنها را دوباره به میدان جنگ برمیگرداندند. تاریخ نویسان مسلمان علت مهم پیروزی نومسلمانان بر ارتش منظم روم درآن نبرد رابه هند وزنان دیگر قریش نسبت میدهند. این خلاصه ای بود از زندگی عده ای از نومسلمانان درصدر اسلام که به "آدم خواری" مشهورند، بنحوی که آدمخواری آنها به سردمداری هند سبب بوجودآمدن ضرب المثل "هندجگرخواره" شده است.

تاریخ اسلام از دیگر نومسلمانان برجستۀ صدراسلام نیزازعلی وضرب بازوی او نام میبرند که در یک روزگردنِ 700 نفراز اسیران دست وپابستۀ یهودی را ناجوانمردانه بضرب شمشیر قطع کرده وسراز تن آنها جدانمود.

موردهای بالا مربوط به نومسلمانان درصدر اسلام است که درروایتهای اسلامی آمده وبنابراین نباید دردرستی آنهاشک کرد. زیرا هیچ مسلمانی حاضر نیست تا همکیشان خود و آنهائی که مورد احترام وی هستند را به آدمخواری وآدمکشی متهم کرده و به اساس دین لطمه وارد آورد.

لازم به یادآوریست که بعد ازبرپائی حکومت جمهوری اسلامی، خمینی در26مرداد 1358، قبل ازصدور حکم حمله به منتقدین، بستن روزنامه ها ودانشگاهها ونیز قتل عام دگراندیشان، در خطابه ای سوگند یادکرد که طبق رویۀ اسلامی وبرمبنای گردن زدن یهودیان توسط علی، او نیز چنان خواهد کرد. قسمتی از خطابۀ او چنین بود:

" مولای ما، امیرالمومنین سلام الله علیه، آن مرد نمونه عالم ، آن انسان به تمام معنا انسان، آنكه در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوا آنطور، و در رحم و مروت آنطور، و بامستضعفین آنطور بود، با مستكبرین و با كسانی كه توطئه می كنند شمشیر را میکشت [می كشید] و هفتصد نفر را در یك روز، چنانچه نقل می كنند، از یهود بنی قریظه كه نظیراسرائیل بود و اینها از نسل آنها شاید باشند، از دم شمشیر گذراند! خدای تبارك و تعالی در موضع عفو و رحمت رحیم است . و در موضع انتقام ، انتقامجو. امام مسلمین هم اینطور بود، در موقع رحمت ، رحمت ؛ و در موقع انتقام ، انتقام. ما نمی ترسیم از اینكه درروزنامه های سابق ، در روزنامه های خارج از ایران، برای [در مورد] ما چیزی بنویسند. مانمی خواهیم وجاهت در ایران، در خارج كشور پیدا بكنیم! ما می خواهیم به امر خدا عمل كنیم! و خواهیم كرد! "

اما منظور از این نوشته فقط اشارۀ گذرائی به مواردی ازقساوت وکینه توزی تازیان نو مسلمان صدراسلام میباشد که حاکمان حکومت اسلامی ایران به رهبری خمینی از همین رویه پیروی کرده وآنرا از تازیان به ارث برده اند. از این پس کوشش خواهد شد تا با استناد به قرآن ونیزاستفاده از گزارشهای منابع اسلامی وغیر اسلامی، واقعیاتی مطرح شوند که نتیجۀ پژوهش این نویسنده بوده و مایل است تا با مطرح کردن آنها، برهه ای از تاریخچۀ صدر اسلام را در معرض دید و قضاوت علاقمندان قراردهد. بهمین خاطر، ابتداء با رجوع به سوره ای ازقرآن، سخن را آغازمیکنم.

بنا برقول مجتهدین اسلامی، سورۀ الطارق یکی از سوره های مکّی قرآن میباشد که به عقیدۀ نویسنده در تفسیر آن ازسوی مفسران وعالِمان قرآن، اهمال ویا پرده پوشی بعمل آمده است. متن عربی سوره بشرح زیراست:

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَ السمَاءِ وَ الطارِقِ‏(1) وَ مَا أَدْرَاك مَا الطارِقُ‏(2) النَّجْمُ الثَّاقِب‏(3) إِن كلُّ نَفْسٍ لّما عَلَيهَا حَافِظٌ(4) فَلْيَنظرِ الانسنُ مِمَّ خُلِقَ‏(5) خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ‏(6) يخْرُجُ مِن بَينِ الصلْبِ وَ الترَائبِ‏(7) إِنَّهُ عَلي رَجْعِهِ لَقَادِرٌ(8) يَوْمَ تُبْلي السرَائرُ(9) فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَ لا نَاصِرٍ(10) وَ السمَاءِ ذَاتِ الرَّجْع‏(11) وَ الأَرْضِ ذَاتِ الصدْع‏(12) إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصلٌ‏(13) وَ مَا هُوَ بِالهَْزْلِ‏(14) إِنهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً(15) وَ أَكِيدُ كَيْداً(16) فَمَهِّلِ الْكَفِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدَا(17)

چنانچه ملاحظه میشود، این سوره دارای 17 آیه است. ولی تفسیرهای مختلفی از این سوره توسط مفسرین قرآن انجام شده است که با واقعیت زمانی ومکانی آن مطابقت نمیکنند. ترجمۀ سورۀ الطارق بشرح زیراست:

به نام خداي رحمان و رحيم ؛
سوگند به آسمان و به طارق ( 1) ؛
و تو چه مي‏داني كه طارق چيست ( 2) ؛
ستاره‏اي است كه پرده ظلمت را مي‏درد ( 3) ؛
(سوگند به آن دو كه ) هيچ انساني نيست مگر آنكه نگهباني بر او موكل است ( 4 ) ؛
انسان بايد نگاه كند كه از چه چيز آفريده شده است ( 5) ؛
از آبي جهنده آفريده شده ( 6) ؛
كه از ما بين استخوانهاي پشت و استخوانهاي سينه بيرون مي‏آيد ( 7) ؛
آن وقت مي‏فهمد كه خداي تعالي بر خلقت بار دوم او قادر است ( 8) ؛
روزي كه نهفته‏هاي در باطن انسان ظاهر مي‏شود ( 9) ؛
در آن روز انسان نه نيروي دفاعي دارد و نه ياوري ( 10) ؛
سوگند به آسمان محل تحولات شگرف ( 11) ؛
و سوگند به زمين پر شكاف ( كه گياهان و چشمه‏سارها از آن سر بر مي‏آورند)( 12 ) ؛
(سوگند به اين دو كه ) قرآن سخن جدا سازنده حق از باطل است ( 13) ؛
نه سخن بيهوده و شوخي ( 14) ؛
(پس ) اين كفار ( بدانند ) كه اگر به نوعي عليه دعوت تو ، كيد و حيله مي‏كنند ( 15) ؛
من هم به نوعي عليه ‏شان كيد و حيله مي‏كنم ( 16) ؛
پس در هلاكت آنان عجله مكن چند صباحي منتظر باش و اندكي مهلتشان بده ( 17) .
(نقل از ترجمۀ المیزان)

بنا بر لغتنامۀ دهخدا، الطارق به معنای " ستاره ٔ صبح . ستاره ٔ بام . (مهذب الاسماء). ستاره ٔ روز.(شعوری ) (برهان ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بشب آینده ... " میباشد.

در واقع طارق همان ستارۀ زهره یا ناهید است که قبل از سپیده دم، درخشنده تر از همۀ ستارگان دیگر درمشرق آسمان ظاهر میشود. این ستاره را در زبان انگلیسی Venus مینامند.

سپس درترجمۀ فارسی المیزان (1)، به تفسیر سورۀ فوق پرداخته که در اینجا آن قسمتهائی که مورد نظرهستند، بیان میشوند.

" در اين سوره مردم را به معاد انذار نموده و استدلال كرده به اطلاق قدرت ، و سخن را با تاكيد ايفاء نموده ، و ضمناً به حقيقت آن روز اشاره مي‏كند و سوره را با تهديد كفار ختم مي‏نمايد ، و اين سوره سياقي مكّي دارد ... پس اينكه فرمود : و السماء و الطارق سوگندي است به آسمان و به طارق ... و آنگاه طارق را تفسير كرده به نجم ، يعني ستاره كه در شب طلوع مي‏كند ... و جملۀ وما ادريك ما الطارق امر آن را بزرگ داشته ، مي‏فهماند كه به چيز بزرگي سوگند ياد كرده .

و جمله النجم الثاقب بيان طارق است ، و جمله در معناي جواب استفهام تقديری است ، گويا وقتي فرموده : تو نمي‏داني كه طارق چيست ! شخصي پرسيده : چيست ؟ فرموده : النجم الثاقب .

ان كل نفس لما عليها حافظ. اين جمله جواب سوگند است..."

همانطور که از فحوای چند آیه اولیه از سورۀ الطارق برمیآید، محمّد در رویاروئی لفظی با اعراب زهره پرست، ابتداء باتوسل به اعتقادات آنها، به ستارۀ زهره سوگند یاد کرده ودر پایان با ترساندن آنان از مکروحیلۀ الله، کوشش در اطاعتشان از آئین خود میکند. با مروری درقرآن ملاحظه میشود که پیغمبر اسلام از انواع و اقسام سیاستهای مخصوص بخود که سیاست ترساندن یکی از آنهاست، در جایجای آن کتاب با بکاربستن این سیاست مبنی برترساندن دیگران از قهر ومکر وحیله وانتقام الله، کوشش در آوردن دگر اندیشان وپیروان ادیان دیگر به دین تازۀ خود میکند. دراین نوشته بخاطر اینکه نویسنده در پی کنکاش درمورد مسلمانان اولیه است، بنابراین کوشش خودرا نیزبرهمین موضوع متمرکز خواهد کرد.

برای تعیین مکان زهره پرستان عربستان، میتوان به دومدرک یاشاهد استنادکرد: یکی از این دومدرک سورۀ الطارق درقرآن ودیگری دست نوشته ای از یک راهب مسیحی است.

1- مسلمانانی که خودشان را عالِم به قرآن میدانند، سورۀ الطارق (سوره ای که بصراحت رابطۀ بین پیغمبر اسلام وزهره پرستان عربستان را حکایت میکند) را سوره ای مکّی قلمداد کرده اند وبراساس ادعاهای آنان سوره های مکّی قبل از هجرت محمّد از مکه به مدینه نازل شده اند، لذا بر طبق دسته بندی سوره های قرآن و گزارشهای آنان که سورۀ الطارق را سوره ای مکّی نامیده وبراساس گفته های آنان سوره های مکّی درمکه وقبل از هجرت محمد به یثرب (مدینه) نازل شده اند، پس با استناد به آن روایتها، گروهی اززهره پرستان عربستان نیزساکن مکه بوده اند.

2- از سوی دیگر، اگر به یک گزارش دست نویس تاریخی که از سوی یکی از صومعه نشینان مسیحی صحرای سینا بمارسیده است استناد کنیم، زهره پرستان عرب همان اعراب بیابانی وچادرنشین بودند که دربیابانها ومحدوده ای بین صحرای سینا درمصر و صحرای عربستان تا دریای سرخ و رود اردن و درخارج از شهرها پراکنده بودند. با مقایسۀ گزارش تاریخی نامبرده و نسبت دادن سوره های مکّی به مکه از جانب مفسرین قرآن، این نتیجه حاصل میشود که زهره پرستان ساکن مکه نیزدرچادروبه صورت بدوی زندگی میکرده اند. بنابراین، مکه درزمان محمّد را نمیتوان به عنوان شهرمحسوب کرد ومحمّد نیزیکی ازهمان چادرنشینان بدوی بوده است.

بطوریکه درزیراشاره خواهدشد، روایت نهج البلاغه از زندگی اعراب بیابانی قبل ازصدر اسلام با اخباری که از منابع غیر اسلامی وبخصوص مسیحی که درزیرشرح آنها خواهد آمد، مطابقت دارد. طبق روایت نهج البلاغه، این گروه از اعراب دارای زندگی بس دشواری بوده و دربدترین جاها درکوههای سنگلاخ و بیابانها، درمیان مارهای سمی و خزنده های خطرناک زندگی کرده و غذایشان براساس روایت نهج البلاغه، آرد هستۀ خرما و سوسماربوده است. متن عربی که از سوی علی خطاب به یاغیان عرب پس ازاسلام آوردن وبه نان ونوا رسیدن ونجات آنها از زندگی دشوارچادرنشینی وبیابانی به رهبری محمّد ایرادشده، در زیر آمده است:

" ان الله بعث محمداً نذیراً للعالمین و امیناً علی التنزیل و انتم معشر العرب علی شر دین و فی شر دار منیخون بین حجاره خشن و حیات صم، تشربون الكدر و تأكلون الحشب و تسفكون دماءكم و تقطعون ارحامكم؛ و الاصنام فیكم منصوبه والاثام بكم معصوبه (خطبۀ 26) " (2)

خداوند، محمّد را بیم دهنده ی جهانیان و امین وحی و كتاب خود، مبعوث نمود، در حالی كه شما گروه عرب در بدترین آئین و بدترین جاها به سر می بردید. در میان سنگلاخها و مارهای كَر )كه از هرگونه صدایی نمی رمیدند(. اقامت داشتید، آب های لجن می آشامیدید و غذاهای خشن (مانند آرد هسته ی خرما و سوسمار( می خوردید وخون یكدیگر را می ریختید و از خویشاوندان دوری می كردید، بتها در میان شما سر پا بود، از گناهان اجتناب نمی نمودید.

اما بنا برشهادت تاریخ، شخصِ علی نیز درتوحش و کینه توزی وخونریزی معتقدان به ادیان دیگر، دست کمی از آنهائیکه مورد ملامت قرارمیدهد، ندارد. در این مورد لازمست به یک گزارش تاریخی دست نویس از جانب یک کشیش مسیحی نیز نظری بیندازیم. طبق این گزارش، قبل از شروع جنگهای صفین وحرّان (3) که بین علی ومعاویه، برسرِجانشینی وفرمانروائی سرزمینهای اشغالی که براثرهجوم وکشورگشائی از سوی ابوبکر وعمر وعثمان بوجودآمده بودند، علی که مقر خودرا درکوفه (تیسفون پایتخت ساسانیان) قرار داده بود، به کلیۀ اهالی میانرودان دستورمیدهد که باید درجنگ قریب الوقوع بین او ومعاویه، از اودرمقابل معاویه حمایت کنند. مردم حرّان که مسیحی بودند، بخاطر حمایتی که معاویه از مسیحیان سوریه میکرد، به نفع او وارد جنگ برعلیه علی شدند. پس ازخاتمه ی بی نتیجۀ جنگ ومراجعت معاویه ولشکریانش به سوریه، علی که کینۀ اهالی حرّان را بدل گرفته بود، آن شهر را مورد حمله قرارداد و بسیاری ازمردم آنجا را بضرب شمشیر قتل عام کرد. کشیش مسیحی نامبرده در این باره چنین گزارش میدهد که «...شدت کشتارمردم وخونریزی به حدی بود که از دروارۀ شهرخون بیرون میزد...» (4)

مطالب بالا شرح کوتاهی از واقعیت زندگی اعراب بیابانی به روایت تاریخ نویسان مسلمان و شرح مختصر مصیبت هائی برمردم دیندارغیرمسلمان میباشند که از منابع تاریخی مسیحی به مارسیده است. برهمین اساس بود که یونانیان ورومیان باستان اعراب عربستان آن دوران را "اعراب وحشی یا بربری" مینامیدند. در اینجا به چند گزارش دست نویس تاریخی از سوی یک راهب یا دیرنشین مسیحی گمنامی در صحرای سینا که تاریخ نویسان از اوبنام " نیلوس" (دراین نوشته اورا نیلوس که منسوب به ساکن حوالی رود نیل است، نام خواهم برد) نام برده ومربوط به اواخر قرن چهارم میلادی میباشد، میپردازم. توضیح آنکه این نیلوس با نیلوس اهل آنکارا تفاوت دارد ونباید بااو اشتباه شود.

نیلوس سرگذشت خود را اینگونه شرح میدهد که روزی درمصر به گفتگوی دونفر دربارۀ فوائد زندگی در صحرای سینا گوش فرا داده وسپس با اشتیاق به طرح سئوالهائی در این مورد ازآنها میپردازد. پس از پایان آن گفت وشنود، چنان از خود بیخود میشود که همسرش را طلاق داده و با یکی از دوپسر خود راهی صومعه ای در کوه سینا شده ودرآنجا دیر نشینی را بر زندگی شهری برمیگزیند. او ازاین عمل خود بسیارخرسند میشود ورهبانیت را نزدیکی هرچه بیشتر به خدا میپندارد.

دریکی از روزهائی که همراه پسر وعدۀ دیگری از هم کیشانش راهی شهر فَران ( Pharan )(5) شده بود، آنها مورد حملۀ گروهی از عربهای بیابانی قرارگرفته، عده ای کشته وبقیه اسیر میشوند. بعداز اسارت، عربها پسر را ازپدر جداکرده ودربازاربرده فروشان بفروش میرسانند. ولی پدر از سرنوشت پسرش بیخبر مانده وبرای مدتهای مدید نمیداند که آیا عربهای بیابانی اورا کشته اند یا هنوز زنده است؟ پس از آن عربها بتدریج اقدام به کشتن بقیۀ اسیران کرده وپیش از آنکه نوبت به او برسد، شبانه هنگامی که عربها از کثرت باده خواری بشدت مست ودر خواب عمیقی فرورفته بودند، باهزارزحمت خودرا از مخمصه نجات داده و از آنجا فرارمیکند. بهرحال، پس ازمدتی به کلیسائی میرسد و مشاهده میکند که کشیش آن کلیسا پسرش را از عربهای بیابانی دربازاربرده فروشان خریده واو را به خدمت کلیسا درآورده است. بدین ترتیب پسر باز دوباره به پدرش ملحق میشود. این بود شرح مختصری ازقسمتی از سرگذشت نیلوس. اما آنچه که او درطی اسارتش شاهد بوده ویا از دیگران شنیده است، حاکی از گزارش یک مسیحی مؤمن دربارۀ آن عربهای بیابانی است. در این نوشته به ذکر بخشهائی از گزارش او دربارۀ روش زندگی عربهای بیابانی میپردازم.

" 3.1- آن وحشی ها در بیابانهای برهوتی زندگی میکنند که از عربستان تا مصر واز دریای سرخ تا رود اردن، گسترده اند. آنها فاقدهرگونه هنر وحرفه وحتی آگاهی به امور کشت وکار هستند. بهمین سبب، برای زنده ماندن فقط وفقط به خنجر وشمشیر خود متکی میباشند. آنها با شکارهرنوع حیوانات صحرائی و راهزنی از طریق کمین کردن در سرِگردنه ها و راهها ودزدی ولخت کردن کاروانیان، امرارمعاش میکنند. اگرموفق به تهیۀ مایحتاج غذائی خود از طریق روشهای پیش گفته نشوند، اقدام به کشتن وخوردن حیوانات بارکش از قبیل شترجماز مینمایند. کشتن این حیوان بصورت بسیاروحشیانه ای صورت میگیرد. شتری را برای تعدادی از چادرنشین ها ذبح کرده وگوشت آنرا با گرفتن برروی آتش به نحوی که فقط نرم شده وقابل دندان کشیدن باشد، بلع میکنند. درست تر بگویم: آنها مثل سگ غذامیخورند.

آنها نه درکی از پروردگارعالم داشته و نه بتهای ساختۀ دست انسان را پرستش میکنند. ولی بجای همۀ اینها، درمقابل ستارۀ صبح (ستاره زهره - م) به سجده میافتند. هنگامی که قبل از سپیده دم این ستاره در افق پدیدارمیشود، بهترین غنائم زنده شان را که از راه دزدی وتاراج کاروانیان بدست آورده اند، برای او قربانی میکنند.(6)

3.2- این وحشی ها بخصوص علاقه دارند تا زیباترین کودکانی را که چون غنچۀ نورس هستند، بادیدن ستارۀ صبح بقتل رسانده و به پایش قربانی کنند. برای این منظور آنها توده ای از سنگها را برروی هم انباشته و با رسیدن سپیده دم، قربانی را که بربالای سنگها قرارداده اند، با شمشیربقتل میرسانند....(7)

3.3- اگر کودکی در اختیارشان نباشد، شتر سالمی را انتخاب کرده وبه زانویش میاندازند. سپس دسته جمعی شتر بیچاره را دوره کرده و سه بار به دورش میگردند. فردی که در جلوی جمع قرارگرفته وهدایت آنها را به عهده دارد، مردی از رؤسای ریش سفید قبیله بوده ویا یکی از کاهنان آنهاست که در ضمن اجرای مراسم بالا با صدای بلند به خواندن آوازهای مذهبی و مناجاتهائی که برای ستارۀ صبح سروده اند، میپردازد. پس از پایان دور سوم وقبل از آنکه مناجات تمام شود، مردِ نامبرده شمشیراز نیام کشیده و ضربۀ سختی به رباط گردن شترقربانی وارد کرده و اولین کسی است که خون شتر را میخورد. سپس مردان پشت سرِ اونیزازاو پیروی کرده وبا هجوم به سمت شترقربانی وخوردن خون آن، با خنجر تکه ای از گوشت اورا از تنش جدامیکنند، بطوریکه تا دمیدن سپیدۀ آسمان، چیزی از بدن شترباقی نمی ماند. آنها حتی استخوانهای حیوان را به دندان کشیده و با پشتکارعجیبی به جویدن آنها میپردازند. (8) "

با تطبیق چند آیه از سورۀ الطارق درقرآن و روایت تاریخی بالا، اکنون بخوبی معلوم میشود که زندگی آن عربهای وحشی تا زمان ادعای پیغمبری محمّد ادامه داشته ودرواقع تفسیرسورۀ الطارق گواهی بر گزارش تاریخی نیلوس است که در بالا قسمتی ازآن شرح داده شد. بنابراین، همانطوری که از نهج البلاغه و گزارش نیلوس برمیاید، بخوبی آشکار میشود که سربازان نومسلمان بدو اسلام کسانی جزمشتی عربهای بیابانی وحشی وخونخوار وقسی القلب نبودند. مضافاً به اینکه همچه مردمان وحشی را که حرفه ای جز راهزنی ودزدی وسرگردنه گیری نداشته ومتعصبانه ستاره ای از آسمان را پرستش میکردند، نمیتوان به سهولت و دادن پند واندرز به ترک آئین شان وادارکرده ومسلمانشان کرد. مگرآنکه به موجب آیه های دیگر قرآن، به آن وحشیها وعدۀ مال ومنال وراحتی در این دنیا از طریق یورش به شهرهای آباد آن روزگارودرصورت کشته شدن، به آنها وعدۀ بهشت و حوریهای بهشتی که بدنشان همچون مروارید غلتان درمیان صدف است (سوره واقعه، آیه های 22 و 23)، داده شود. مراجعه به قرآن این ادعا را به ثبوت میرساند.

شک نیست که اعراب بیابانی بالا کوس توحش را از مغولان نیزربوده بودند وهمینها بودند که در روایتهای اسلامی از آنها به عنوان سربازان صدر اسلام نام برده میشود. ولی با توجه به روایت پیش گفته از سوی یک مسیحی دیرنشین وبخصوص اظهارات علی در نهج البلاغه، به درستی چهره های خشن و بیرحم این سربازان وحشی صدر اسلام از پس قرنها گذشتِ تاریخ، به نحو احسن هویدا میشود. به این سبب مورخین غیر اسلامی، قرن هفتم میلادی را که مقارن با کشورگشائی مسلمین است، "قرن سیاه" نام گذاری کرده اند. نتیجه آنکه مسلمانان اولیه کسانی جزآدمخواران (هِند وهم قبیله هایش)، آدمکشان (علی و یارانش) و خونخواران قسی القلب (عربهای وحشی بیابانهای برهوت عربستان و صحرای سینا) نبوده اند. اینست شروع ترویج وگسترش دینی که پیروانش جزخونریزی وقتل وغارت وتجاوزچیز دیگری برای بشریت آن روزگار به ارمغان نیآورده بودند.

واینست ادامۀ حیات این دین که پیروان امروزینش جزخونریزی وقتل وغارت وتجاوزبه مال وناموس دیگران، هدیۀ بهتری برای بشریت ندارند.

منابع:

1- المیزان، ترجمه فارسی، جلد 20، ص 429؛
2-  نهج البلاغه، خطبۀ 26؛
3-  صفین وحرّان واقع در قسمت شمالی میانرودان. حرّان اکنون در کشور ترکیه قراردارد؛
4-  The Seventh Century in the West-Syrian Chronicles by A. Palmer، ص 187؛
5- فَران اکنون بنام Feiran نامیده شده وشهریست که امروز هم وجود دارد. این شهر درجنوب صحرای سینا بین خلیج عقبه وخلیج سوئز واقع است؛
6-  History and Hagiography from the Late Sinai by Daniel E. Caner، ص 94؛
7-  همانجا، ص 95؛
8-  همانجا، صص 95 و 96.

۱۳۹۷ فروردین ۲, پنجشنبه

خطر جنگ برعلیه ایران هر روز جدی تر میشود!
یادداشتی کوتاه
علی کبیری

حتماً شنیده اید که جان بولتون، جنگ افروز مشهور آمریکائی به عنوان مشاور امنیت ملی، دارد به تیم ترامپ می پیوندد وبیاد دارید اخطار نمایندۀ آمریکا در سازمان ملل را که گفته بود اکنون باید به ایران پرداخت. چنین پیوندی و چنان اخطاری مبین هشدارجدی زنگ خطر جنگ همه جانبه بر علیه ایران به منظور رهائی از خطر تحریکات نظامی ملاها در منطقه است. شیخ نشینهای عرب خلیج فارس از ترس تحرکات نظامی آخوندها تاحالا میلیاردها دلار صرف خرید جنگ افزار کرده و رمقشان از نظرمالی کشیده شده است. ازطرفی حالا که سیاستهای اسرائیل و اعراب براثر تحریکات نظامی آخوندها در یک جهت قرار گرفته و برعلیه ملاها همه با هم متحد شده اند، آمریکا هم کوشش میکند از این فرصت استفاده کرده و خود را از زیر بار کمکهای نظامی بلاعوض یا کاهش این کمکها به اسرائیل از طریق حذف خطر آخوندها، رها کند. بنابراین، همۀ اینها اکنون دارای نفع مشترک در حذف خطرنظامی ملاها  واز بین بردن تحریکات آنها در منطقه هستند. چنین اتحادی مبین زنگ خطرجدی جنگ برعلیه ایران است و آخوندها باید متوجه باشند که از این منبعد راهبردهای قبلی شان مبنی بربهبود روابط با اروپا برعلیه آمریکا و یا اتحاد با چین و روسیه در مقابل آمریکا، جواب نمیدهد. در واقع اتحاد اعراب، مصر، اسرائیل و آمریکا، مؤید آنست که جان همه از دست جنگ افروزیهای ملاها در منطقه به لب آمده و اگر جنگی اتفاق بیافتد، چین و روسیه نیز بخاطر منافع مشترکشان با اعراب و مصر و اسرائیل، از آخوندها پشتیبانی عملی نخواهند کرد. بعید نیست که اتحادیۀ اروپا نیزبه ائتلاف آمریکا- اسرائیل- مصرو اعراب به پیوندد. 






۱۳۹۶ اسفند ۲۹, سه‌شنبه

علی کبیری

بگو باد به مرغ تنها که درآن قفس اسیره
رسدش روز رهائی، نکنه ازغم بمیره
بگو که ای مرغک ناز، همۀ مرغا اسیرند
قفس میهن چه تنگه، همه از زندگی سیرند

توی محزون، منِ خسته، همه بال وپرشکسته
ندونم چه گویمت ازین غمم باز

اگر آن قفس شود روزی شکسته،
اگرم برون شوی زان درِ بسته،
حال داری تو هنوز خیال پرواز؟ 
بر سرِ کویر تشنه،  گرافق تا بینهایت
بُوَدی باز؟

خسته ای ازین همه راه دراز و بی سرانجام
خسته ای ازین همه ریب و ریا وچاله و دام
خسته ای ازین همه دوروئی و فتنه و نیرنگ
خسته ای ازین همه بوقلمون بودن و هر رنگ

لیک ای مرغک محزون
قفس ات بسته نماند
قفس بسته شود باز
باش بازم  تو به امید روز پرواز

شود این قفس شکسته
نشوی تو دل شکسته
رسدت روز رهائی

قفسا شوند شکسته
قفسا شوند شکسته
بندها شوند گسسته

رسدت روز رهائی
نکنه ازغم بمیری
رسدت روز رهائی

روز پایان اسیری
علی کبیری

ســوته دلان بــاز رسیـــده بهــار
                               وَه چـه بهــاری، بَتـر از هجـر یار
از ستــــــم مــــلای آزاده کــــش
                               مـــــــام وطـن مویه کنــد زار زار
این همه سالی که به ایران گذشت
                               پر زسرشگ و غم و اندوه و بار
شیــخ و فقیــه حـاکـم ملـت شـدند
                               قیــــــم امـــــت چــــــو خـداوندگار
هـــــرکــه دهـد داد وطـن دوستی
                               حبس و شکنـــجه بودش انتـــظار
گـــــرکـه شـود پا پی مـلای مست
                               تیـــر به حلقوم کندش، سر به دار
نـــوکـــــــــری جمـــع اجـانب کند
                               ملـت و کشور چــه آیـــــــد بـکـار
کیـــنه و بغضش بـه همه ارمغان
                               کهنـــه امـامش بجهــان شاهکــار
مبتــــکر قتــــــل و بـــــرادرکشی
                               کشته جـوانـان هــــزاران هــــزار
دزدی و غـــارت هــدف وی بـود
                               گـــرکـه بُـود فـربه و زبـده شکار
خـطــۀ ایـران شـده ویـران کنـون
                               یا که شـده مقبـــره ها و مـــــَزار
چنگیز و تیمور و وُحُش روسپید
                               در پیـش عمـــامــه سـران غــدار
پیـــکر ایران بسرِ مـرگ رفــــت
                               لاشـخـوران بر ســـرِ او غار غار
باش که تا روز جـــزا سر رسد
                               تا که شوی مضطر و خُرد و نزار
پـــردۀ ظلمت بــدرد خـلق مــــا
                               نـــــــور بپــــاشد بــروی دیـــــار
هلهلــۀ شادی و مستی و شور
                               مــژده دلا بـــــاز رسیــده بهــــار

۱۳۹۶ اسفند ۱۵, سه‌شنبه

سرنوشت زن مسلمان وپختن قرمه سبزی دربهشت!

علی کبیری

در قرآن بین زن ومرد در امور عبادی، تفاوتی نیست.  این عدم تفاوت در جایجای قرآن ذکر شده است.  سورۀ نساء، آیۀ 124 چنین میگوید:

وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ يُظْلَمُونَ نَقِيرًا
و كسى كه چیزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى كه ایمان داشته باشد، چنان كسانى داخل بهشت میشوند; و كمترین ستمى به آنها نخواهد شد.

باز در سورۀ نحل، آیۀ 97 همین عدم تبعیض بین زن ومرد را تکرار میکند:

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
هر كس كار شایسته‏ اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حیاتى پاك زنده مى‏داریم; و پاداش آنها را به بهترین اعمالى كه انجام میدادند، خواهیم داد.
در سورۀ غافر، آیۀ 40 چنین میگوید:

مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ
هر كس بدى كند، جز بمانند آن كیفر داده نمى‏شود; ولى هر كس كار شایسته ‏اى انجام دهد -خواه مرد یا زن- در حالى كه مؤمن باشد آنها وارد بهشت مى‏شوند و در آن روزى بی حسابى به آنها داده خواهد شد.

مجدداً در آیۀ 45 از سورۀ نجم، تبعیضی در آفرینش زن ومرد قائل نمیشود:

وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى
و اوست كه دو زوج نر و ماده را آفرید...

و همینطور در سورۀ لیل، آیۀ 3 وسورۀ قیامت، آیۀ 39، این عدم تفاوت وتبعیض بین زن ومرد مشاهده میشود.  بنابرآیه های فوق،  قرآن حتی به نقصی دروجود زن اشاره نمیکند که در خلقت انسان از سوی خدا، زن صفتی کمتر از مرد داشته است ونیز در پاداش دادن به زن ومرد تبعیضی در ورود به بهشت دیده نمیشود.

وآیۀ 25 از سورۀ بقره که در زیر ملاحظه میشود، بطور مبهمی بشارت به همسران پاکیزه در بهشت داده و بنظر میرسد که این بشارت خطاب به همۀ زنان ومردان بدون قائل شدن به تبعیض است. ولی همچنانکه خواهیم دید، این بشارت برای مردان مسلمان است. ونیز از آیۀ نامبرده چنین مستفاد میشود که زنان مسلمان عرب آن دوران به علت اینکه مرتباً مشغول آشپزی با هیزم بوده وبه این علت بدنهایشان بوی هیزم سوخته میداده، به مردان مسلمان درقرآن وعده داده شده است که در دنیای دیگر از 
همجواری با حوریانی بهره مند خواهند شد که دارای بدنهائی پاکیزه بوده و دیگر بوی هیزم سوخته وپیاز داغ هم نخواهند داد.

وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
به كسانى كه ایمان آورده، و كارهاى شایسته انجام داده ‏اند، بشارت ده كه باغهایى از بهشت براى آنهاست كه نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان كه میوه ‏اى از آن، به آنان داده شود، می‏گویند: «این همان است كه قبلا به ما روزى داده شده بود.(ولى اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است.)» و میوه ‏هایى كه براى آنها آورده میشود، همه (از نظر خوبى و زیبایى) یكسانند. و براى آنان همسرانى پاك و پاكیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.
در سورۀ آل عمران، آیۀ 15 نیز این ابهام باقی میماند که قرآن به تساوی مژدۀ بهشت را هم به مردان وهم به زنان میدهد:

قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِّن ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ
بگو: «آیا شما را از چیزى آگاه كنم كه از این (سرمایه ‏هاى مادى)، بهتر است؟» براى كسانى كه پرهیزگارى پیشه كرده ‏اند، (و از این سرمایه ها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده میكنند، ) در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر)، باغهایى است كه نهرها از پاى درختانش میگذرد; همیشه در آن خواهند بود; و همسرانى پاكیزه، و خشنودى خداوند (نصیب آنهاست). و خدا به (امور) بندگان، بیناست.

و باز در سورۀ نساء، آیۀ 57 این تصور پیش میاید که خداوند بین زن ومرد مسلمان تفاوتی قائل نیست:

وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَّهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلًا
و كسانى كه ایمان آوردند و كارهاى شایسته انجام دادند، بزودى آنها را در باغهایى از بهشت وارد میكنیم كه نهرها از زیر درختانش جارى است; همیشه در آن خواهند ماند; و همسرانى پاكیزه براى آنها خواهد بود; و آنان را در سایه ‏هاى گسترده (و فرح بخش)جاى میدهیم.

ولی همانطور که بعداً خواهیم دید، بشارت ومژده های نامبردۀ بالا که بطور ابهام آمیز در آیه های متعدد آورده شده اند، نه برای زنان مسلمان بلکه برای مردان مسلمان بوده واین مردان مسلمان هستند که از میوه های بهشتی نوش جان کرده، زیر درختان بهشت جاودانه زندگی نموده، همسران پاکیزه داشته وخداوند از آنان خشنود وراضی خواهد بود.
نگاهی به آیات زیر، حدس ما را که تمامی نعمتهای بهشتی از آنِ مردان است، تأئید میکند.  سورۀ طور، آیۀ 20:

مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ 
این در حالى كه بر تختهاى صف ‏كشیده در كنار هم تكیه می‏زنند، و «حور العین‏» را به همسرى آنها درمیآوریم!
و سورۀ صافات، آیۀ 48:

وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ
و نزد آنها همسرانى زیبا چشم است كه جز به شوهران خود عشق نمی‏ورزند.
و سورۀ ص، آیۀ 52:

وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ
و نزد آنان همسرانى است كه تنها چشم به شوهرانشان دوخته‏ اند، و همسن و سالند!
و سورۀ واقعه، آیۀ 22:

وَحُورٌ عِينٌ
و همسرانى از حور العین دارند،

و همین سورۀ اخیر، درآیۀ 23 حوریان بهشتی را چنین وعده میدهد:

 كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ
همچون مروارید پنهان در صدف!

سورۀ نباء ، آیات 31 تا 34:

إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا(۳۱ )
مسلما براى پرهیزگاران نجات و پیروزى بزرگى است:

حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا(۳۲ )
باغهایى سرسبز، و انواع انگورها،

وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا(۳۳ )
و حوریانى بسیار جوان و هم‏سن و سال،

وَكَأْسًا دِهَاقًا(۳۴ )
و جامهایى لبریز و پیاپى (از شراب)

همانطور که از آیه های نامبردۀ بالا برمیاید، مردان مسلمان در بهشت با سرکشیدن "جامهائی لبریز وپیاپی از شراب"  بر تختهائی تکیه زده واز حوریان بسیار جوان (تین ایجر) و هم سن وسال که دارای بدنهائی  "مثل مروارید پنهان در ميان صدف" میباشند، تا ابد کام دل خواهند گرفت.  ولی در این میان بحثی از شوهران خوش تیپ و شاخ شمشاد برای زنان مسلمان دربهشت به میان نمیآید.  لابد در بهشت قراراست تا شوهران این دنیائی آنان در کنار حوریان خوش اندام و زیبا رو که از زیبائی به " حورالعین" میمانند،  به لهوولعب پرداخته وزنان آنان نیز به کوری چشم حسودان، بکار اسفند دود کردن بپردازند تا بیضۀ شوهران این دنیائیشان، درآن دنیا از خطر چشم حسودان در امان بماند. اینست سرنوشتی که در انتظار زنان مسلمان فرمانبردار است. آنها به بهشت خواهند رفت ولی لابد باز باید در آشپزخانۀ بهشت به کار آشپزی وزیر اجاق فوت کردن و پختن قرمه سبزی مشغول باشند تا شوهران این دنیائیشان در کنار معشوقه های حورالعین آن دنیایشان، بر روی تختهائی در زیر درختان بهشتی به عیش ونوش بپردازند. اینست سرنوشت محتوم زنان فرمانبردار ومطیع مسلمان درآن دنیا.   
در مقابل، به بینیم که قرآن برای این دنیای زنان مسلمان چه سرنوشتی رارقم زده است.  سورۀ بقره، آیۀ 223:

نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ
زنان شما كشتزار شما هستند پس از هرجا وهر گونه كه خواهيد به كشتزار خود درآييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد و مؤمنان را به اين ديدارمژده ده.

همانطور که از حکم آیۀ بالا برمیآید، زنان مسلمان برده های جنسی مردانشان هستند. مرد مسلمان به هرنحوی وهر جائی از بدن زن که مایل است میتواند تمتع بگیرد بدون آنکه میل وموافقت زن دربین باشد.  اصولاً زن مسلمان مطیع ومنقاد مردش است و حق ندارد تا از برآوردن خواسته های جنسی مرد خودداری نماید. آیا مفهوم حکم آیۀ بالا این نیست که زن مسلمان بردۀ شخصی مرد مسلمان است؟  در این نزدیکی جنسی، زن دارای هیچگونه حق تصمیم گیری نبوده ومقام او تا مقام یک برده وحتی یک فاحشه که باید تنها مطابق میل مرد به هر طریقی که مرد مایل است ونه به هر طریقی که زن  مایل باشد، تن دردهد. اینست حکم ضد زن قرآن برای اطاق خواب.

سورۀ بقره، آیۀ 222:
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِي الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ
و از تو، در باره خون حیض سؤال مى‏كنند، بگو: «چیز زیانبار و آلوده ‏اى است; از این‏رو در حالت قاعدگى، از آنان كناره ‏گیرى كنید! و با آنها نزدیكى ننماید، تا پاك شوند! و هنگامى كه پاك شدند، از طریقى كه خدا به شما فرمان داده، با آنها آمیزش كنید! خداوند، توبه ‏كنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نیز) دوست دارد.
این هم حکم قرآن دربارۀ خودداری مرد از نزدیکی با زن به هنگام عادت ماهانۀ وی.

اما درمورد مقام ومنزلت اجتماعی زن، قرآن مقام مردان را بالاتر از مقام زنان میداند. سورۀ بقره، آیۀ 228، به این حکم اشاره میکند:

وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ
زنان مطلقه، باید به مدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن (و پاك شدن) انتظار بكشند!  ( عده نگه دارند) و اگر به خدا و روز رستاخیز، ایمان دارند، براى آنها حلال نیست كه آنچه را خدا در رحمهایشان آفریده، كتمان كنند. و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگى زناشویى) در این مدت، (از دیگران) سزاوارترند; در صورتى كه (براستى) خواهان اصلاح باشند. و براى آنان، همانند وظایفى كه بر دوش آنهاست، حقوق شایسته ‏اى قرار داده شده; و مردان بر آنان برترى دارند; و خداوند توانا و حكیم است.

مجدداً درسورۀ نساء، آیۀ 34 بر برتری مقام اجتماعی مرد از زن، تأکید کرده وبه فرمانبرداری زن از مرد حکم میکند. در ادامه، قرآن به مرد اجازه میدهد تا زن نافرمان را تنبیه بدنی هم بکند.

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا
مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایى كه خداوند براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایى كه از اموالشان (در مورد زنان) میكنند. و زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ میكنند. و (اما) آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نمایید! و (اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را کتک بزنید! و اگر از شما پیروى كردند، راهى براى تعدى بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست).

دو آیه ای که دربالا شرح داده شد، تبعیض واضح وصریح قرآن در مورد برتری مردان نسبت به زنان است. این درحالیست که براساس آیه هائی از قرآن، زن عرب دردوران جاهلیت (مسلمانان دوران ماقبل اسلام عربستان را دوران جاهلیت یا بیخبری ونادانی نامیده اند.) نه تنها مقامی هم تراز مردان عرب داشته است، بلکه در برهه هائی از تاریخ عربستان، زنان عرب حتی به مقام پادشاهی وفرماندهی نیز رسیده اند.  ولی اسلام نه تنها مقام ومنزلت اجتماعی زن را پائین آورد، بلکه از وی یک بردۀ جنسی برای مرد ساخته وهمچنانکه قبلاً شرح داده شده است، اسلام حتی نویدی هم برای این دنیا وآن دنیای زن فرمانبردار ومطیع مسلمان نمیدهد. به قول اعراب، زن مسلمان در حکم "خَسَره بالدُنیا والآخِرة" میباشد. بخش بزرگی ازخودکشیهای مداومی که در کشورهای اسلامی براثر فشارهای مداوم برزنان دیده میشود، نتیجۀ این تبعیضهای غیر انسانی است.

متقابلاً قرآن درمورد نافرمانی مرد از زن که مربوط به امور جنسی میباشد، زن را به صلح وسازش بامرد تشویق میکند. درواقع، این آیه سنگ تمام را درتبعیض وعدم تساوی حقوق زن ومرد، به نمایش میگذارد. متن آیۀ 128 از سورۀ نساء بر این امر گواهی میدهد:

وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلاَ جُنَاْحَ عَلَيْهِمَا أَن يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا
اگر زنی از شوهرش ترس نشوز يا بی‌اعتنايی را داشت، اشكالی برای آنها ندارد كه بين خود سازش بكنند و سازش ( صلح) بهتر است. انسانها دچار بخل هستند. اگر نيكی كنيد و از نافرمانی خدا بترسيد ( بدانيد كه) خدا از كارهايی كه ميكنيد آگاه است

ملاحظه میکنید که اگر زن نسبت به مرد بی اعتنائی کند، سزایش کتک خوردن است. ولی اگر مرد نسبت به زن بی اعتنائی کند، بهتراست باهم صلح وسازش کنند!

صدور حکم قرآن در مورد پوشیدن چادر از سوی زنان به چنان وضعی رسیده است که زن مسلمان چه در خانه وچه در بیرون از آن هم از آزار واذیتی که درنتیجۀ جاری شدن این حکم صورت میگیرد نیز در امان نمی ماند. آن همه ستمهائی که در کشورهای مسلمان برزنان میرود، مثنوی هزار خروار است وهمگان از وجود آنهمه ظلم وجور برزنان آگاهی دارند. در کشور خودمان، چنان عرصه را برزنانی که بقول آقایان حجاب اسلامی ندارند،  تنگ کرده اند که با وضع قوانین عهد حجری و ایجاد پلیسهای مخصوص وکمک گرفتن از لومپنهای اجتماعی، زنان ما را مورد تعرض روانی وجسمی قرار داده و زن را به ذلیلترین موجود اجتماعی بدل کرده اند. آیه های زیر، احکامی هستند که برمبنای آنها زنان ما را در خانه وبیرون از آن، مورد تعرص قرارمیدهند. 

سورۀ احزاب، آیۀ 59:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا
اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو:   «جلبابها ( روسرى‏هاى بلند) خود را بر خویش فروافكنند، این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است; (و اگر تاكنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.

سورۀ نور، آیۀ 31:
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس‏ آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ كنند و زینت خود را -جز آن مقدار كه نمایان است- آشكار ننمایند و (اطراف) روسریهاى خود را بر سینه خود افكنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم‏كیششان، یا بردگانشان (كنیزانشان)، یا افراد سفیه كه تمایلى به زن ندارند، یا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند; و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد). و همگى بسوى خدا بازگردید اى مؤمنان، تا رستگار شوید!

اما مقام ومنزلت زن مسلمان در جوامع اسلامی که برپایۀ احکام اسلام قراردارند، به اطاق خواب وفرمانبرداری و مطیع مرد بودن و چادر برسر کردن وغیره، تنزل پیدا نمیکند. قرآن چنان احکامی را درمورد زن مسلمان صادر میکند که مقام وموقعیت وی تا پست ترین مقام وموقعیت اجتماعی واقتصادی ممکن پائین میآید.  بر طبق احکام قرآن، زن نه تنها به موجودی پائین تر از مرد تنزل می یابد، بلکه بشرط آنکه به کلیۀ دستورهای قرآن عمل کند، حقوقش در قضاوت و ارث به نیمی از حقوق مرد میرسد. طبق حکم قرآن که در آن، عشق وعلاقه زن نسبت به شوهروزندگی مشترک زناشوئی، به نفع مرد مصادره شده وبه مرد اجازه داده میشود تا  چهار زن عقدی برای خود اختیارکند. در اینجا عواطف واحساسات انسانی زن از سوی مرد میتواند به بازی گرفته شود. آیۀ 3 از سورۀ نساء، گواهی براجازه به بازیچه قراردادن زن توسط مرد میدهد:                                     

...فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ
...پس نكاح كنيد آنچه خوش آيد شمارااززنان دو، سه وچهار واگر هم بيم داشته باشيد كه باآنها عدالت نورزيد پس تنها يك زن اختياركنيد ويا چنانچه كنيزي داريد به آن اكتفاء كنيد كه اين ترك ستمكاري است

در سورۀ  بقره، آیۀ 282، شهادت زن به نصف شهادت مرد میرسد:
...اسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ...
... دوتن ازمردان گواه آوريد واگردومرد نيابيد يك تن مرد ودوتن زن...

آیۀ 11 از سورۀ نساء، سهم ارث پسران را دوبرابر دختران تعیین کرده است:
يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ...
حكم خدادرحق فرزندان شماآنست كه پسران دوبرابر دختران ارث ببرند...
دربارۀ زنانی که در جنگ اسیر شده اند، گوآنکه همسر مردان جنگی بوده باشند، آیۀ 30 از سورۀ معارج وآیۀ 6 از سورۀ مؤمنون دارای معانی یکسانی هستند. آیۀ 6 از سورۀ مؤمنون چنین حکم میدهد:

... أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ
... ويا كنيزان ملكي متصرفي آنها كه هيچ نوع ملامتي درمباشرت اين زنان براي آن مردان نيست

بر طبق آيه هاي فوق همخوابگي مسلمانان با زنان اسیر که به منزلۀ کنیز محسوب شده اند، مشروع قلمداد شده و بر همين اساس هم  پيغمبر بلافاصله بعدازمراجعت از جنگ خيبر ازميان زنان اسراء صفيه دختر حیّ بن اخطب كه زني 17 ساله و همسر كنانة بن ربيع ازرؤساء خيبربود را براي خود انتخاب كرده وبا او همبستر شد. زنان بقيه اسراء نيز بين ساير جنگجويان مسلمان تقسيم شده وآنان نيزبا آن زنان همبستر شده و آن زنان را مورد تجاوز جنسي قراردادند. دراینجا لازم به تذکر این واقعیت است تا ایرانیان بدانند که مجتهدان ومفتیان اسلامی تاریخ وگذشتۀ آنان را با جعل واقعیات، تغییر داده اند. از مفاد همین آیۀ بالا میتوان به این نتیجه رسید که مسلمانان بعد از پیروزی در جنگ با ایرانیان، چگونه دختران وزنان ایرانی را به کنیزی برده وآنان را مورد تجاوز جنسی قرارداده اند.  علت اینکه در جمهوری اسلامی شاهد تجاوز به دختران وزنان اسیر درزندانها هستیم، چیزی جز اجرای احکام قرآن از سوی عوامل اجرائی حکومت اسلامی نیست.
با مطالعه وبررسی آیه های نامبرده ومقایسۀ وضع وموقعیت اجتماعی- اقتصادی زنان عربستان در قبل وبعد از رواج دین اسلام، ملاحظه میشود که این زنان عرب بعد از اسلام تا چه حد حقوقشان پایمال شده ومورد تعدی وتبعض دینی از جانب مردان قرارگرفته اند. در واقع به علت ترویج دین اسلام به ضرب شمشیر، این پایمال شدن حقوق زنان عربستان، در تمام سرزمینهای تصرف شده در خارج از شبه جزیرۀ عربی توسط مسلمین، رواج یافته واکنون حتی بعد از 1400 سال که از ظهور این دین میگذرد، تبعیض وبی حرمتی به مقام زن در کلیۀ کشورهای مسلمان رواج دارد. تمام این بی عدالتیها، بی حرمتیها وازبین رفتن حقوق حقۀ زنان مسلمان که نیمی از جمعیت این کشورها را تشکیل میدهند، در نتیجۀ اجرای احکام وترویج تعالیم قرآن است. اکنون زمان آن فرارسیده است تا زنان مسلمان ومردان مدافع حقوق انسانی حقوق زنان، برای احقاق حقوق نیمی از نیروی هدر رفتۀ اجتماع، بپا خیزند. دمکراسی آنگاه استقرارخواهد یافت که 
حقوق اجتماعی- اقتصادی - سیاسی تاریخی و پایمال شدۀ زنان به آنان بازگردانده شود.


تذکر:  به منظور اجتناب از دوباره نویسی، برخی از اشاره ها از نویسندگان دیگر وام گرفته شده اند.