۱۳۹۵ تیر ۱۵, سه‌شنبه

صَرع، وَحی، جبرئیل: پیش درآمد پیغمبری محمّد 

علی کبیری

این نوشتۀ کوتاه میتواند مقدمه ای بر پژوهش علمی دامنه داری درمورد نزول وحی به پیغمبراسلام ونیز چرائی علاقۀ فراوان و غیر قابل کنترل وی به برقراری روابط جنسی با جنس مخالف باشد. براین اساس، این نوشته به دوموضوع زیرپرداخته وبه بررسی ارتباط بین این دو همت خواهد کرد.

نزول وحی بر محمّد وارتباط آن با بیماری صرع

اشتیاق شهوانی بی اندازۀ محمّد وارتباط آن با بیماری هایپرسکشوآل

1- نزول وحی بر محمّد وارتباط آن با بیماری صرع

پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که حالتها ی غیرعادی پیامبران ابراهیمی هنگام نزول وحی و مقایسۀ آنها با حالتهائی که به بیماران مبتلا به صرع دست میدهند، مؤید این واقعیت است که موسی، عیسی و محمّد نیزبه بیماری صرع مبتلا بوده اند. نوشتۀ حاضر بنا دارد فقط به بررسی این مورد دربارۀ پیغمبراسلام بپردازد. پیش از همه لازمست نظری به بیماری صرع انداخته و سپس به مقایسۀ آن با حالتهائی که پیغمبر اسلام به هنگام نزول وحی به آنها دچارمیشد، خواهیم پرداخت.

براساس پژوهشهای پزشکی و روانپزشکی، بیش از چهل نوع بیماری صرع دربیماران مشاهده شده است. این بیماری مربوط به بخش جلوئی مغزونزدیک به پیشانی بنام Temporal Lobe Epilepsy  یا در پزشکی به اختصار TLE و نیزنوع شدیدتر آن بنام Medial Lobe Epilepsy یا MLE است، نامیده میشوند. در حالت TLE بیمارکاملاً به هوش بوده وآگاه نسبت به محیط اطراف خود است. درحالت حادتر ودرهنگام حملۀ بیماری درحالیکه بیماربیدار بنظرمیرسد، ولی هیچگونه عکس العملی نسبت به محیط دور وبر خود نشان نمیدهد. دراین وضع لبها شروع به جنبیدن ولرزش نموده ودستها بی اراده حرکت میکنند.

هنگام بروز بیماری، بیماران مبتلا به صرع عموماً به حالتهای زیردچارشده اند:

الف - احساس ضعف زیاد
ب - هیجان شدید
ج - هجوم افکاروخاطرات گذشته
د - شنیدن صداهای ترسناک وهذیان گوئی
ه - توهم وتجسم چیزهای هولناک
و - احساس ترس وتشویش و وحشت
ز- گرفتگی عضلات واحساس درد شدید
ح - کف کردن دهان
ط - جنبیدن ولرزش لبها وتکان خوردن بی ارادۀ دستها
ی - تپش فوق العادۀ قلب
ک - بازماندن وخیره شدن چشمها به نقطه ای نامعلوم
ل -  تغییر رنگ چهره
ن - عرق کردن زیاد

باتوجه به علائمی که پزشکان و روانپزشکان درمورد حالتهای غیرعادی بیماران مبتلا به صرع گزارش داده اند، همۀ حالتهای بالا به هنگام حملۀ بیماری صرع به محمّد دست میداد. درزیر براساس اخبار و روایتهائی که از مورخین و مجتهدین اسلامی گزارش شده اند، به علائم این بیماری در محمّد اشاره خواهیم کرد.

یکی از آزمایشهای جالبی که درسالهای اخیر به روش Electroencephalogram (EEG) برروی مغز یک یهودی متعصب مبتلا به صرع انجام شده، نه تنها نوسانات الکتریکی مغز وی را هنگام وقوع بیماری ضبط نموده اند، بلکه پس ازبرگشتن وی به حالت عادی اظهارداشت که در آن حالت "خداوند وی را برای رستگاری قوم یهود ساکن اسرائیل مأمورکرده بود."  تذکراین واقعیت لازمست که بیماری صرع درمیان مردمان متعصب دینی به نحوی ظاهرمیشود که بیماران ازدستوراتی که موجودات مقدس ومورد توهمشان به آنها ابلاغ کرده اند، خبرمیدهند. این چنین بیمارانی نه تنها وجودشان مورد مخاطره است، بلکه میتوانند موجب به خطرانداختن زندگی بستگان واطرافیان خود شوند. درمواردی ملاحظه شده است که بیماری صرع دربیمارانی به علت ضربه های مغزی به بخش TLE مغز موجب بروزاین بیماری بوده است. این بیماری با مصرف دارو میتواند کنترل شود. ولی چنانچه مصرف دارو مؤثر واقع نشود، جراحی مغزبیمار توسط جراحان متخصص مغز واعصاب توصیه شده است.

دراینجا به خبری از یک منبع غیراسلامی ونیزروایتها واخباری که از جانب مسلمانان رسیده است، میپردازیم. تئوفانس درمورد وحی وادعای پیغمبری محمّد چنین خبرداده است:

«
334.  نظربه اینکه محمّد یک جوان یتیم بی پناه بود، نزد خدیجه زن ثروتمندی از خویشان وی رفت تا او را برای مدیریت شترهایش (برای حمل کالاهای تجارتی) که تا مصرو فلسطین میرفتند، استخدام نماید. بعداز مدتی این مرد صریح اللهجه به خدیجه که بیوه بود پیشنهاد ازدوج داده وبعدازازدواج با او، کنترل شترها و اموال او را بدست آورد.

وقتی که او به فلسطین میرفت، درمیان یهودیان ومسیحیان میزیست وبدین ترتیب با نوشته های آنان آشنا شد. او مبتلا به بیماری صرع بود وهنگامی که خدیجه از این موضوع مطلع شد، از اینکه درمقام یک زن ثروتمند وصاحب مقام اجتماعی بالا به همسری یک مرد بی چیزومبتلا به بیماری صرع تن درداده بود، بسیار اندوهگین شد. به منظور تسلی خاطر خدیجه، محمّد به او گفت که: من با رؤیت فرشته ای بنام جبرئیل که قدرت دیدن وتحمل وجود با عظمت او راندارم، برزمین افتاده و حالت غش به من دست میدهد. خدیجه دوست راهبی داشت که دارای اعتقادات دروغین بود. نزد او رفت و موضوع وحتی نام جبرئیل را باوی درمیان نهاد.

آن مرد راهب پس از شنیدن این خبر به خدیجه گفت که " محمّد راست میگوید چون همچه فرشته ای بر همۀ پیغمبران ظاهرمیشود." خدیجه اولین کسی بود که حرفهای آن راهب دروغین را پذیرفت وبه محمّد ایمان آورده وبه سایرزنان قبیله از پیغمبری او خبررساند. سپس این خبر از طرف زنان به مردان رسید. اولین مردی که از این موضوع باخبرشد، ابوبکر بود که پس ازمرگ محمّد به جانشینی او درآمد...
»
(The Chronicle of Theophanes, Edited and Translated by Harry Turtledove، ص 35)

 آیت الله ابراهیم امینی وسایر راویان اسلامی دربارۀ نزول وحی به محمّد چنین گفته اند:

* از برخی احادیث و نقل و شهادت اصحاب استفاده می شود که به هنگام حدوث وحی، حالات وعوارضی بر پیامبر به وقوع می پیوست که اصحاب آن ها را از علائم تحقق وحی محسوب میداشتند.
 (http://www.ibrahimamini.com/fa/node/827)

* دریافت وحی آن قدر بر پیامبر سنگین بود که حتی در فصل سرما عرق می کرد وعرق  بر صورت مبارکش جاری می گشت . و به نقل دیگر : رنگ صورتش تغییر می کرد و سرش فرود می آمد. اصحاب آن حالت را )برحاء الوحی( می نامیدند.
(بحارالانوارمجلسی، ج 18، ص 261)

* از پیغمبر روایت شده که گاهی وحی مثل صدای زنگ بر من فرود می آمد و حالتی سخت به من دست می داد و احساس سنگینی می کردم. وقتی آنچه القا می شد، دریافت می کردم، آن گاه آن صدا قطع می شد، گاهی فرشته به صورت مردی بر من نمودار می شد و با من سخن می گفت، آنچه او می گفت من دریافت می کردم.
(بحارالانوارمجلسی، ج 18، ص 260)

روایت بالای مجلسی رونوشت ناقصی ازروایت صحیح البخاری است:

* از اُم المؤمنین (عایشه همسرجوان محمّد) روایت شده است که الحریث ابن هشام از پیامبر(ص) پرسید: ای رسول خدا، چگونه وحی الهی برتو نازل میشود؟ پیامبرپاسخ داد، "گاهی وحی مانند صدای زنگی است که سخت ترین نوع وحی بوده و پس از دریافت آن محو میشود. گاهی فرشته به صورت مردی برمن ظاهرشده وبا من حرف میزند ومن به فهم پیام اومیپردازم."   اُم المؤمنین میافزاید که:  بدرستی، هرزمانی که وحی الهی بر پیامبر(ص) نازل میشد، مشاهده میکردم که بعد از اتمام وحی، حتی درسردترین روزها ازپیشانیش عرق بسیاری می چکید.
(بدء الوَحی، صحیح البخاری، ج 1، صص 7 و 8 به عربی)

* عکرمه می گوید : هنگامی که به رسول خدا صلی الله علیه وآله وحی فرود می آمد ساعتی همانند یک انسانِ مست، برزمین می افتاد.
(الطبقات الکبری ابن سعد، ج ص 197)
  
* ابواروی می گوید : رسول خدا صلی الله علیه وآله را در حال نزول وحی دیدم که بر حیوان سواری خود سوار بود. پس آن حیوان نعره زد، و دست و پایش آن چنان سست شد که خیال کردم الآن شکسته می شود و از شدت سنگینی گاه زانو بر زمین می زد و گاه دست هایش میخ کوب می شد، و این وضع تا اتمام وحی ادامه داشت. در همین حال عرق همانند مروارید از سر و روی رسول خدا می ریخت.
(الطبقات الکبری ابن سعد، ج ص 197)

* از بعضی احادیث استفاده می شود که عروض این حالات در همه اوقات وحی نبوده بلکه در زمانی بوده که پیامبر مستقیماً و بدون وساطت جبرئیل، وحی را از جانب خدا دریافت می کرد.  زراره از پدرش نقل کرده که گفت .به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حالت غشوه ای که به هنگام وحی بر پیامبر عارض می شد چگونه بود؟   فرمود : حال غشوه وقتی عارض می شد که بین خدا و پیامبر واسطه ای وجود نداشت، هنگامی بود که خدا برایش تجلّی می یافت. و این است نبوت.
(بحارالانوار، ج 18، ص 256)

* قسمتی از وحی به طور مستقیم و بدون وساطت فرشته انجام می گرفت، اصحاب پیامبر)صلی الله علیه وآله( نقل کرده اند که: هنگام وحی، درد شدید وحالت غش و بیهوشی بر پیامبر)صلی الله علیه وآله(عارض می شد، سر ایشان به زیر می افتاد، رنگ صورتشان تغییر می کرد و عرق از روی ایشان جاری می شد.
(صحیح مسلم، ج 1، ص 85)

* هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام نقل می کند که بعض اصحاب به حضرت عرض کردند: این چیست که گاهی رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمود: جبرئیل، این جبرئیل است و به من ،امام صادق علیه السلام فرمود،  فرمان می دهد و در زمانی دیگر به حالت اغما می افتاد : حالت اغما در صورتی به وجود می آمد که وحی مستقیماً و بدون وساطت جبرئیل از جانب خدا نازل می شد، اما اگر جبرئیل واسطه وحی بود چنین حالتی عارض نمی شد، و می فرمود: جبرئیل چنین گفت، و این جبرئیل است.
(بحارالانوار، ج 18، ص 268)

* ابوهریره می گوید : هنگام وحی ما نیز خبردار می شدیم، توجه اصحاب به سوی پیامبر جلب می شد و تا خاتمه وحی از او چشم برنمی داشتند.
(جامع الاصول، ج 11، ص 283)

توضیح: فقها ومجتهدان اسلامی نزول وحی را به دونوع تفسیم کرده اند: وحی بیواسطه و وحی باواسطه. وحی بیواسطه مستقیماً ازجانب الله بود و وحی باواسطه ازطریق جبرئیل به نمایندگی الله نازل میشد.

موضوع دیگر مربوط به حملۀ بیماری صرع به محمّد درحال نمازو اظهارات او دائر برملاقات وی با اجنه در آن حالت واجتماع جن ها به دورِ وی وگوش دادن به قرآن خوانی اواست. این مطلب در سورۀ احقاف/29 به صراحت ذکرشده است:

" به ياد آورهنگامي كه گروهي از جن را به سوي تو متوجه ساختيم كه قرآن را استماع كنند، وقتي حضور يافتند به يكديگر گفتند خاموش باشيد و بشنويد، و هنگامي كه پايان گرفت به سوي قوم خود بازگشتند و آنها را انذار كردند."

" پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز با جنیان ارتباط داشت و احکام و تکالیف الهی را بر آنان عرضه می‌کرد."
(دانشنامۀ رشد: ارتباط جنیان با پیامبرو امامان)

علاوه بر روایات پیش گفته، مجتهدین اسلامی ازمقابله و رودرروئی پیغمبراسلام با شیطان هم خبر داده اند. به دو روایت زیر از زبان محمّد که از سوی همۀ مجتهدین اسلامی مورد تأئید اند، توجه کنید:

پیغمبر بعدازبجاآوردن نمازفرمود "هنگام نماز شیطان مقابل من ظاهرشد، قصد داشت نمازم را ناتمام بگذارم. اما الله به من یاری کرد و او را خفه کردم."
(صحیح بخاری، 2:22:301)

ابوهریره روایت کرده است که: پیغمبر نماز بجا آورد وبعداز اتمام آن فرمود "هنگام نماز شیطان مقابل من آمد و کوشش بسیارنمود تا توجه مرا از نماز منحرف کند. اما الله به من قدرتی عطا کرد تا براو غلبه کنم."
(صحیح بخاری، 4:54:504)

دو روایت بالا دلالت بر حملۀ بیماری به محمّد هنگام برگزاری نماز کرده و توجیه الهی ویرا مبنی بر علت وقوع همچه عارضه ای میرساند. درمورد درستی روایتهائی که ازجانب صحیح بخاری جمع آوری شده اند، همۀ مجتهدین اسلامی متفق  القولند که وی پس از پژوهشهای بسیار و دقت وممارست در روایتهای بجامانده از دوران پیغمبر، بسیاری از روایات را  ازبین برد و آنهائی را که نگاهداشت همگی ازجمله روایتهای درست میباشند.

نتیجه اینکه عارضه های ذکرشده ازجانب پیغمبراسلام همچون شنیدن صدای سخت زنگ، مشاهدۀ فرشته ای بصورت یک مرد وگفتگوبا او، احساس سنگینی و درد شدید وبیهوشی، قرآن خوانی محمّد برای اجنه و روبرو شدن او با شیطان، توجیه الهیت دادن به بیماری صرع وی است. حالتهائی که اطرافیان وی هنگام حملۀ بیماری صرع به پیغمبراسلام، گزارش کرده اند، تأئید دیگری برابتلای وی به بیماری صرع میباشد. این حالتها عبارت ازتعییر شدید رنگ چهره، فرو افتادن سر، عرق بسیارحتی در روزهای سرد، افتادن برزمین چون انسانی مست، و حالاتی چون غش وبیهوشی واغماء میباشند. بنابراین، بامقایسۀ عوارض وحالتهای مذکور با حالتها وعوارضی که بیماران مبتلا به صرع درهنگام حملۀ بیماری از خودنشان میدهند ونیز مقایسۀ جزئیات مشاهدات از زبان محمّد از آنچه که وی طی وقوع صرع دیده بود، این نتیجه حاصل میشود که وی مبتلا به بیماری صرع ازنوع پیشرفته و شدید آن (Medial Lobe Epilepsy) بوده است. اما دربدو امر وپس ازآنکه خدیجه متوجه این بیماری دروی شد، به منظوربرقرارنگاهداشتن رابطۀ زناشوئی و ازدست ندادن کنترل ثروت وشترهای زن ثروتمندی چون خدیجه، با ارتباط دادن بیماری خود به جبرئیل براساس روایتهائی که در مراوده های مختلف طی سفرهای گوناگون به شام وفلسطین ومصر از یهودیان ومسیحیان دربارۀ نزول وحی به پیامبرانشان نظیرموسی وعیسی شنیده بود، کوشش درتوجیه بیماری خود درارتباط با الله نمود. متقابلاً، با ترویج شایعۀ نزول وحی برمحمّد که ابتداء ازسوی خدیجه درمیان زنان قبیله شایع شد، بتدریج کار وی بالا گرفته وبه عنوان پیامبری حامل پیام الهی درمیان اعراب قبیلۀ خود، پذیرا شد. چنین بود شروع پیغمبری محمّد، مرد بیماری که بیماری خود را پلۀ ترقی قرارداده و به نحو احسن ازآن برای پیاده کردن برنامه های آتی استفاده نمود.

2- اشتیاق شهوانی بی اندازۀ محمّد وارتباط آن با بیماری هایپرسکشوآل

پژوهشگران درمورد اشتهای وافرافراد به شهوترانیِ بی اندازه یا بیماری هایپرسکشوآل، به نتایج قابل

توجهی درارتباط با وضعیت جسمی و روانی آنها دست یافته اند. عواملی که موجب چنین حالاتی میشوند بشرح زیرند:

* میل وانگیزه به برقراری رابطۀ جنسی، با یا بدون ارضاء شدن
* میل وانگیزه به برقراری رابطۀ جنسی بطور مداوم وبدون توجه به امراض مقاربتی. این مورد میتواند برای فرار ازاحساس افسردگی، هیجانات روحی، تنهائی و التهاب باشد.
* ریسک کردن درتداوم برقراری روابط جنسی برخلاف عرف جامعه ونتایج ناگوارچنین اعمالی بر شخص یا خانوادۀ وی
* مشکلات مربوط به برقراری روابط انسانی با افراد دیگر
* مشکلات کاری
* گرفتاریهای قانونی وحقوقی
* عدم رغبت به چیزهائی غیرازسکس
* یأس و تنزل شخصیت اجتماعی

بروزهریک ازبیماریهای روانی زیر میتواند منجربه بیماری هایپرسکشوآل شود:

* ابتلاء به بیماری روانی دو قطبی: این بیماری سبب تغییرات عمده ای درحالات افرادمیشود. چنین حالاتی بصورت شیدائی خارق العاده تا افسردگی مفرط درارتباط با هایپرسکشوآلیتی ظاهرمیشوند.

* جنون: طبق گزارش مجلۀ " Advances in Psychiatric Treatment" بسیارمشاهده شده است که بیماران مبتلا به جنون به رفتارهای نامناسبی نظیرنشاندادن آلت جنسی به دیگران، ناسزاگوئی، جلق زدن یا دعوت مرتب از دیگران به انجام اعمال جنسی، مبادرت میورزند.

* تحریک مداوم آلت تناسلی

* سندروم Klüver-Bucy : این بیماری عصبی - رفتاری براثر ضربۀ مغزی بوجود آمده وموجب بروز رفتارهای نامناسب جنسی میشود.

* اعتیاد جنسی:  فرد مبتلا به اعتیاد جنسی دارای تمایلات بیش ازحد به انجام سکس بوده وفکرو ذکرش چیزی جز سکس نیست. این حالت ممکنست با خودارضائی یا حتی یک رابطۀ جنسی شروع شده و در ادامه به مراحل خطرناکی برسد.
برای اطلاعات بیشتر به سایت زیرمراجعه شود:

حال به بررسی حالات ورفتار محمّد پیغمبراسلام و تطبیق آنها با بیماریهای پیش گفته میپردازیم. همانطور که در نوشتۀ "محمّد: پیغمبرزنباره، خانم باز وبی بندوبار(بخش یکم)" به نشانی زیر
اشاره کردیم، پیغمبراسلام علاقۀ شدیدی نسبت به برقراری روابط جنسی با زنان داشت. دراین مورد وباوجود داشتن 19 تا 21 زن عقدی درحرمسرا و همخوابگی به نوبت هر شب با آنها، خارج از روابط زناشوئی دارای روابط بسیاری با زنان دیگر بود. تا آنجائی که قرآن و اخبار رسیده خبرمیدهند، برقراری این نوع روابط جنسی خیانت آمیز وخارج از ازدواج شامل زنانی چون ماریۀ قبطیه، کنیز همسرخود حفصه و دختر عُمَر، زنان اسیر شده درجنگها ونیزدخترعموها، دخترخاله ها، دخترعمه ها ودختر دائی ها وحتی زنان فاحشه، بوده اند. اوحتی زید ابن حارثه پسرخواندۀ خودرا وادارکرد تا به طلاق همسرجوان وزیبایش تن در داده و پس ازسرآمدن عدۀ وی او را به عقد خود درآورد. تمام این اعمال پیغمبراسلام بعداز مرگ خدیجه ودرمدینه اتفاق افتاد و برای هریک از چنین اعمال زشتی آیه ای هم درقرآن به نمایندگی ازالله صادرکرده است. لازم به تذکرمجدد این واقعیت است که آن حضرت در حین ارتکاب آن رفتارهای ناشایستِ خیانت آمیز وخارج از ازدواج، دارای حرمسرائی مرکب از19 تا 21 زن عقدی بود.

با مقایسۀ رفتارها وحالات پیغمبراسلام دربی تابی وی به برقراری روابط جنسی با زنان دیگرو تطبیق آن رفتارها وحالات درمورد بیمارانی که مبتلا به امراض روانی پیش گفته بوده اند، ملاحظه میشود که پیغمبراسلام مبتلا به بیماریهای روانی "دوقطبی" ونیز "تحریک مداوم آلت تناسلی" یا " سندروم Klüver-Bucy " و "اعتیاد جنسی" بوده است. اما بادرنظرگرفتن بیماری صرع پیشرفته که براثر وارد شدن ضربه به سرِ او هنگام تنهائی و زمین خوردن وی براثر حملۀ بیماری، همانطورکه همراهان او گزارش داده اند، ونیزاحتمال وجود بیماریهای روانی پیش گفته و بخصوص بیماری عصبی-رفتاری سندروم Klüver-Bucy در او بسیار محتمل بنظرمیآید.

همانطورکه دربالا اشاره شد، کلیۀ اعمال فوق بعداز فوت خدیجه همسر اول محمّد درحالیکه سنش از50 سال متجاوز بود، اتفاق افتاد. با ملاحظۀ همچه حالات غیرعادی درمردی که به سن وسال بالای 50 سال رسیده بود، این سوآل پیش میآید فردی که درسنین بالای 50 سال دارای چنین اشتهای سیری ناپذیر دربرقراری روابط سکسی و میل وبی تابی غیرقابل کنترل در برقراری روابط جنسی بازنان ازخود ظاهرکرده بود، در سنین جوانی که اشتهای جنسی وغریزی مردان بطور طبیعی بسیار بیشتراز سالهای پیری است، چگونه دفع شهوت میکرده است؟ بخصوص باید به این مسأله توجه شود که محمّد درسن 25 سالگی با خدیجۀ 40 ساله که درمحیط خشک وبری عربستان آن روز بسان زنی 60 ساله مینمود، ازدواج کرد و طی مدت 25 سالی که با خدیجه بود، بظاهرهیچگونه خیانتی نسبت به اومرتکب نشد. ولی ازنظر فیزیولوژیکی نمیتوان منکراین واقعیت شد که یک زن 60 ساله قادرنبود تا تمایلات جنسی یک جوان 25 ساله رابرآورده سازد. این معمّا با توجه به رفتارهای محمّد در آن دوران وبا زمان بندی زیرقابل پاسخگوئی است.

الف - دورۀ زمانی بین سن بلوغ تا ازدواج باخدیجه در25 سالگی.
ب- دورۀ زمانی بین سنین 25 سالگی تا 50 سالگی درمکّه.
ج- دوران زمانی بین سنین 25 تا 50 سالگی که به عنوان مدیر امور تجارتی خدیجه وسرپرستی شترهای او از مکّه به سرزمینهای دورسفرمیکرد.

براساس روایتهای اسلامی، دورۀ بند الف بالا روزهائی بود که محمّد درمکه به شغل چوپانی اشتغال داشت. به اقتضای چنین شغلی مجبوربود تا حیوانات را برای چرا به کوه وبیابان ببرد. آنطورکه از اخبار راویان اسلامی برمیآید، در آن دوران همواره به غار حرا واقع دربالای کوهی که در 2 کیلومتری مکّه واقع بود واکنون بنام جبل نورمعروف است، برای دریافت وحی میرفته است.  اما باملاحظۀ ابعاد غارحرا که بلندیش به اندازۀ قد یک انسان متوسط و به وسعتی که حداکثر چهارنفردرآن میتوانند جابگیرند، دادن صفت غار به این حفرۀ کوچک سنگی بیشتر به یک جوک شبیه است. به هر حال، با درنظرگرفتن اینکه آن حفرۀ سنگی حرا دربلندی مرتفعی واقع بوده و احتمال گذر افراد به آن بسیار کم بوده ونیز با درنظر گرفتن بی پناهی و گوشه گیری وعدم امکان مالی محمدِ جوان به منظوردسترسی به جنس مخالف جهت اطفاء شهوت ونیزباتوجه به اشتهای سیری ناپذیرجنسی از جوانی چون او، این فرض دورازواقعیت نیست که وی هرروزه وبه مدتهای طولانی (طبق روایات) درآن حفره میزیسته و نیز دوراز انتظارنیست که وی در عنفوان جوانی بعلت عدم استطاعت مالی دردسترسی به زنان، برای مدتهای طولانی درآن غار به خودارضائی مداوم میپرداخته وبه این ترتیب رضایت خاطر می یافته است.

توجه به این نکته لازمست که از نظر فیزیولوژیکی، مردی که در سنین بالای 50 سال دارای آن چنان قدرت وقوت جنسی بود که نه تنها هرشب با یکی از زنان حرمسرایش رابطۀ جنسی داشت، بلکه به آن هم قانع نشده و برطبق آیۀ 50 احزاب بطورمرتب دختران قوم وخویش خودرا نیزاز نعمت سکس بی نصیب نگذاشته وبا فواحش هم روابط جنسی گسترده ای برقرارکرده بود. پس چنین مردی که درواقع نه یک مرد بلکه باید به او لقب اَبَرمرد داد، دراوج جوانی ممکن نبود از قوای جنسی یک مردعادی برخوردارباشد. بلکه درعنفوان جوانی اشتهای جنسی وی بسیارشدیدتر از دوران پیری وسالخوردگی او بوده است. براین اساس، از نظر منطقی وبا توجه به اینکه چنین جوان تنگدست وبدون استطاعت مالی که با درآمد ناچیز حاصل از شغل چوپانی روزگارمیگذرانده، جز توسل به خودارضائی، از چه طریق دیگری میتوانسته آبی برآتش سوزان اشتهای جنسی سیری ناپذیرش بریزد؟

مجدداً براساس روایتهای اسلامی، طی دورانی که شامل بند ب میشود، روزهائی که محمّد درمکّه بسر میبرد، باز بطور مرتب به غارحرا مراجعه میکرد. چنین عمل مستمری ازجانب وی مؤید آنست که محمّد دررابطه با خدیجه بطور کامل ارضاء جنسی نمیشد و کمبود آنرا با مراجعه به غارحرا و خود ارضائی مداوم جبران میکرده است. علت این عمل محمّد چنین توجیه میشود که بعلت زیرنظربودن ازجانب خدیجه درمحیط کوچک مکّۀ آن روزگاروترس ازمتوجه شدن خدیجه دربرقراری روابط جنسی با زنان دیگر، چاره ای نداشت تا درآن غار از شرّ دیو شهوت که مدام وجود اورا آزارمیداد خودرا آسوده سازد. اما متقابلاً میبایستی به خدیجه نیزجواب میداد که علت آن غیبتهای طولانی هرروزه ونیز بجای گذراندن اوقات فراغت درکناروی، چه بوده است؟ همین جاست که باخبرشدن خدیجه از بیماری صرع در محمّد، به کمک او آمده وبا بازگوئی ظهورجبرئیل براو درحالت صرع وتصدیق راهبی که دوست خانوادگی خدیجه بوده، به کمک همسرش مقام او تا پیغمبری ارتقاء یافته و ازآن پس دیگر مانعی در ادامۀ مراجعات مکرر محمّد به غارحرا و ریختن آبی برآتش امیال شهوانی وی باتوسل به روش خودارضائی، وجود نداشته است.

اما براساس بند ج بالا که مربوط به روزها وماههائی میشود که محمّد درسفر ودورازخدیجه بوده، لازم است ابتداء مدت زمان آن سفرها تخمین زده شده وسپس این موضوع مورد بحث قرارگیرد که وی طی مسافرت چگونه به اطفاء شهوت جنسی بی حد و اندازه وغیرقابل کنترل خود میپرداخته است. برای تحقیق در بارۀ این موضوع لازمست به پژوهش دردسترس بپردازیم. دکتر هتون اجوات الفاسی، استاد تاریخ عربستان درپژوهشی زیر عنوان "Women in Pre-Islamic Arabia" در جدول صفحۀ 98، حمل ونقل کالاهای تجارتی وبخصوص کُندر، ذرت وگندم و حبوبات را از جنوب به شمال و بالعکس، دو بار درسال و مدت زمان هرسفر را دو ماه ونیم تحقیق کرده است. ضمناً نامبرده ماههای ژوئیه و اوت که باد سام میوزد را نیزمد نظرقرارداده است. براین اساس، محمّد که مدیریت کاروان شترهای خدیجه را به عهده داشته و به حمل ونقل کالاهای تجارتی ازجنوب عربستان به یثرب (مدینۀ کنونی)، سوریه، فلسطین ومصر اشتغال داشت، بیش از دوماه از سال باخدیجه بسر نمیبرد. ازطرف دیگر، بر اساس آیۀ 50 سورۀ احزاب، وی خارج از روابط ازدواج با همسران متعددش، به خانم بازی و رابطه با فواحش نیز میپرداخته است. چنین واقعیتی مؤید آنست که سابقۀ خانم بازی پیغمبر اسلام که درقرآن به سالهای پس از مرگ خدیجه اشاره شده، به سالها قبل ازآن و به دوران همسری او باخدیجه و ماههائی که دور از او درسفربه سرزمینهای دیگربوده، برمیگردد و احتمالاً کمبود عدم دسترسی به جنس مخالف در میان راه را نیز بوسیلۀ خودارضائی که تجربه ای ازدوران چوپانی وی بوده، جبران میکرده است.

این بود خلاصه ای از زندگی مردی که با استفاده ازبیماری صرع، مقام خود را درمیان اعراب بدوی قرن هفتم میلادی تا مقام پیامبر الهی ارتقاء داد و طی دورانی که پیامبری او ازسوی همسر و آن اعراب ناآگاه وچادرنشین به رسمیت شناخته شد، نه تنها مالکیت مال ومنال زن بیوۀ ثروتمندی رابدست آورد، بلکه امکان پیداکرد تا امکانی برای جبران کمبودعقده های جنسی و تمایلات فروکوفتۀ گذشتۀ خود فراهم کند.

متقابلاً، این سوآل نزد اهل خِرَد مطرح است که با وصف ارائۀ این همه روشنگریهای مستند به قرآن و اخبار اسلامی، چه روزی هم میهنان مسلمان ما که ازسوی عده ای قطاع الطریق بنام آخوند مسخ شده اند،  از این دام وهم انگیز خدعه و نیرنگ رها خواهند شد؟

درنوشتۀ آینده به رابطۀ نوشته های قرآن با انجیل و تورات عهد عتیق خواهیم پرداخت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر