۱۳۹۴ آبان ۲۲, جمعه

محمّد: پیغمبردروغگوودروغپرداز (بخش دوّم)

علی کبیری

بخش یکم:  محمّد: پیغمبر زنباره، خانم باز وبی بندوبار

همانطورکه قبلاً در نوشتۀ " اسبابکشی الله از اورشلیم به مکّه " اشاره شد، پیغمبراسلام پس ازگذشت 15 سال از ادعای پیغمبری که همواره اورشلیم را به عنوان خانۀ خدا به نومسلمانان نمایانده و نومسلمانان نیزبنا براحکام وی رو به اورشلیم به عنوان قبله در شمال نماز میگزاردند، به سبب اختلاف با یهودیان درهمین سال به ناگهان جهت قبله را تغییرداده وبا ادعای نزول آیه های 142 تا 150 بقره از سوی الله، نومسلمانان را وادارکرد تا از آن پس رو به مکّه در جنوب نمازبخو انند. از این رو محمّد الله را وادارکرد تا از اورشلیم درشمال جزیرةالعرب به مکّه درجنوب آن نقل مکان کرده و در اطاقک سنگی کعبه سکونت کند.

شک نیست که این جابجائی الله ازاورشلیم به بتخانۀ کعبه سبب شد تا محمّد که الله را به نومسلمانان به عنوان خدای یگانه، نادیده وقَدَرقدرت درمقابل بتهای کعبه شناسانده بود، اقدام به از بین بردن آن بتها نموده و رقبای الله را نیزسربه نیست کند. از اینجاست که بت شکنی محمّد آغاز میشود. اما چنین بنظرمیرسد که برای نومسلمانان مهم نبود که خانۀ الله در اورشلیم باشد یا درمکّه. زیرا محمّد پیغمبری بود که از دولتی سرِ اوهمۀ بیابان نشین ها ومسکینان از طریق حمله به کاروانها وشهرها وغارت اموال دیگران به آلاف و اولوفی رسیده بودند وفقط کافی بود تا دستورات او را چشم وگوش بسته وبدون سوآل اجراء کنند تا هم درجهنم سوزان جزیرة العرب بساط عیش ونوش این دنیایشان برقرارباشد وهم دردنیای دیگردرکنار حوریان بهشتی با پیغمبرشان دربهشت محشور شوند. ولی نمیتوان از ابراز این واقعیت خودداری کرد که این الله بود که همواره به ساز محمّد میرقصید ونه محمّد به ساز الله. با مطالعۀ قرآن آشکارمیشود که هرجا محمّد برای انجام سیاهکاری وفریب وحتی خانم بازیهایش (رک به محمّد: پیغمبرزنباره، خانم بازوبی بندوبار) کم میآورد و قادرنبود تا با منطق به پیروان خود دستوراتی صادرکند، بالفور به سراغ الله میرفت و آیه های نازل شده ازجانب اورا از جیب گشاد قبایش بیرون کشیده وبه نیابت از جانب اوامور مربوطه را راست وریس میکرد.

چنین دروغ بزرگ وآشکاری ازجانب محمّد بود که کعبه را به عنوان خانۀ الله به اعراب بَدَوی جازده وبا یاری و تبلیغات فرصت طلبان بادیة العرب وبادنجان دورقابچی های دروغپردازممالک متصرفی از جانب تازیان، بعدها ازسوی مسلمانان جهان به عنوان خانۀ خدا شناخته شد. از آن زمان تاکنون که بیش از 14 قرن میگذرد، هیچ مسلمان معتقدی از خود سوآل نکرده است که چرا الله پس از 15 سال سکونت در اورشلیم، ازآنجا به مکّه اسبابکشی کرد و چگونه است که این الله با آن همه جلال و جبروت و بزرگیِ وجودِ به آن عظمت و آفرینندۀ آسمانها وزمین که مفتیان و آیت الله ها  برای او برشمرده اند، بیش از1400 سال است که در یک اطاقک سنگی چند متردر چند مترجای گرفته است؟!

این نوشته به بررسی شواهد تاریخی مربوط به کعبه پرداخته و نشان خواهدداد که تاچه اندازه وانمودکردن کعبه به عنوان خانۀ خدا ازجانب محمّد ومتولیان دین اسلام بی اساس ودربیشتر موارد با ادعاهای متناقضی همراه است. آیه های 127 از سورۀ بقره، 96 از سورۀ آل عمران، 37 از سورۀ ابراهیم و 26 از سورۀ حج مربوط به پایه گذاری و ساخت خانۀ کعبه توسط ابراهیم به کمک پسرش اسماعیل، اشاره میکنند. اما آیه های نامبرده به این سوآل پاسخ نمیدهند که ابراهیم واسماعیل چگونه از کنعان باپیمودن صحراهای بی آب وعلف وخالی ازسکنه به محل مورد نظر رسیدند. ولی باید به این واقعیت توجه داشت که این کوتاهی در قرآن توسط افسانه پردازان اسلامی رفع شده است واین جمع با ذکر جزئیات شرح سفرابراهیم به مکّه را با آوردن افسانه های واهی به صورت مدارک تاریخی ارائه داده واین نقیصه رابرطرف کرده اند، که در زیر به شرح یکایک آنها خواهیم پرداخت.


شرح سفر ابراهیم به مکّه

طبری افسانۀ سفرابراهیم به مکّه را بااستناد به روایتهای زیر، تاریخی کرده است:

- ازعلی علیه السلام روایت کرده اند که وقتی ابراهیم فرمان یافت خانه رابنیان کند، اسماعیل وهاجر را همراه برد وچون به مکّه رسیددرجای خانه چیزی همانند ابربربالای سرخویش دید وگوئی سری داشت وبا اوسخن گفت که ای ابراهیم برسایۀ من وبه اندازۀ من بنا کن وکم وبیش مکن. (ص 123).

- از سُدی روایت کرده اند که خدا با ابراهیم واسماعیل پیمان کرد که خانۀ مرا برای طوافگران و معتکفان پاکیزه کنید.
وابراهیم برفت تا به مکّه رسید وبا اسماعیل بایستاد وکلنگها گرفته بودند وندانستند محل خانه کجاست وخدا عزوجل بادی بفرستاد که آنرا باد سخت گفتند و دوبال داشت وسری همانند مار واطراف کعبه واساس خانه راپاک کرد وبا کلنگ بکندند وبنیاد خانه را بنهادند...(صص 123 و124).

- وهم ازعلی ابن ابی طالب روایت کرده اند که وقتی خداوند عزوجل فرمان داد که خانه را بنا کنند ومردم را به حج ندا دهند، ابراهیم ازمقام درآمد واسماعیل وهاجر را همراه داشت وخدا «سکینه» را باوی فرستاد که ماری بود وزبان داشت وسخن میگفت وهمراه ابراهیم بود وهرجا بماند، ابراهیم نیزبماند تا به مکّه رسیدند وچون به محل خانه رسید به دور آن حلقه زد وبه ابراهیم گفت: «برمن بساز، برمن بساز، برمن بساز» و ابراهیم پایه رابنهاد وبااسماعیل خانه رابرآورد...(ص 124).

- ازمجاهد روایت کرده اند که وقتی خداعزوجل محل خانه وحدود حرم را به ابراهیم نشان داد، وی بیرون آمد وجبرئیل نیزبا اوبود وبه هر دهکده ای که رسیدند، میپرسید: «اینجاست؟» وجبرئیل میگفت: «برویم» تا به مکّه رسیدند. مکه خارستانی بود ومردمی به نام عمالیق دربیرون مکه واطراف آن مقرداشتند. به جای خانه یک بلندی سرخرنگ خاکی بود، ابراهیم به جبرئیل گفت: «اینجا باید بگذارمشان؟» جبرئیل گفت: «بله» وآنها را به محل حجرجای داد ودرآنجا فرودآورد وبه هاجرمادراسماعیل گفت که سایبانی بسازد وگفت: «خدایا من نسل خویش را به دره ای بی کشت به نزدیک بیت الحرام تو نهادم.» آنگاه پیش کسان خود به شام برگشت وآنها را به نزدیک خانه به جا گذاشت...(ص 124).
(تاریخ طبری، جلد 1، ترجمۀ ابولقاسم پاینده. مترجم "سکینه" را به عنوان "آرامش" ترجمه کرده است).

 اینست شرح سفرابراهیم از سوریه (شام) به مکّه به روایت طبری که چیزی جز افسانه سازی نیست. سایر مورخین اسلامی همین روایات طبری را رونوشت کرده اند.

قرآن، کعبه ومکّه

قرآن در آیه های 127 از سوره ی بقره، 96 از سوره ی آل عمران، 37 از سوره ی ابراهیم و 26 از سوره ی حج ادعا میکند که خانه ی کعبه توسط حضرت ابراهیم و پسرش اسماعیل پایه گذاری شده است.
آیه 127 از سوره بقره چنین میگوید:
وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ و (نیز به یاد آورید) هنگامى را كه ابراهیم و اسماعیل، پایه هاى خانه (كعبه) را بالا می‏بردند، (و میگفتند:) «پروردگارا! از ما بپذیر، كه تو شنوا و دانایى

آیه 96 از سوره آل عمران:
إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ
نخستین خانه‏ اى كه براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است كه در سرزمین مكه است، كه پر بركت، و مایه هدایت جهانیان است

آیه 37 از سوره ابراهیم:                                                                                
مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ
 پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بی ‏آب و علفى، در كنار خانه ‏اى كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را برپا دارند; تو دلهاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز; و از ثمرات به آنها روزى ده; شاید آنان شكر تو را بجاى آورند  

آیه 26 از سوره حج:
وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لَّا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ
(به خاطر بیاور) زمانى را كه جاى خانه (كعبه) را براى ابراهیم آماده ساختیم (تا خانه را بنا كند; و به او گفتیم:) چیزى را همتاى من قرار مده! و خانه ‏ام را براى طواف‏ كنندگان و قیام ‏كنندگان و ركوع ‏كنندگان و سجودكنندگان (از آلودگى بتها و از هر گونه آلودگى) پاك ساز

توضیح آنکه، برای برگرداندن آیه های قرآن، از ترجمه وتفسیر آیت الله مکارم شیرازی استفاده شده است.

لازم به تذکر است که ابراهیم یکی از پیامبران قوم یهود بوده که در باره ی او در فصل 17:5 کتاب آفرینش عهد عتیق چنین میگوید: "...وقتی ابرام نود و نه ساله بود، خداوند براو ظاهرشد وفرمود: « من خدای قادر مطلق هستم. از من اطاعت کن و آنچه راست است بجا آور. من با تو عهد می بندم که نسل ترا زیاد کنم. ابرام به خاک افتاد وخدا به وی گفت عهد می بندم قومهای بسیار از تو به وجودآورم. ازاین پس نام تو ابرام نخواهد بود، بلکه ابراهیم؛ زیرا من تورا پدر قومهای بسیارمیسازم"   براساس برآورد کتاب دینی قوم یهود، ابراهیم 175 سال عمرکرد. برمبنای برآورد خاخامهای یهودی، وی حدود 2080 سال قبل از ظهورعیسی میزیسته است.

 با توجه به اینکه برطبق ادعاهای تورات وانجیل که قبل از قرآن وجودداشته اند، ابراهیم حدود 2080 سال قبل از میلاد مسیح زندگی میکرده، بنابراین باتوجه به این که اسلام ادیان یهودی ومسیحی را نیز برحق میداند ودرجایجای قرآن به پیغمبران آنها اشاره شده است، پس محتویات کتب دینی وادعاهای مطرح درآنها نیزمورد قبول اسلام ومسلمانان باید باشد. برهمین اساس است که این هردودین وپیغمبران آنها نیزازجانب اسلام ومسلمانان برسمیت شناخته شده اند. نتیجه آنکه خانۀ کعبه که در قرآن ادعا شده که توسط ابراهیم پایه گذاری وازسوی فرزند او اسماعیل تکمیل شده وشهری بنام مکّه که درجوارآن ایجادشده است، میبایست قدمتی حدود 21 قرن قبل از میلاد مسیح را داشته باشند. در این صورت، با توجه به ظهور اسلام در اواسط قرن هفتم بعداز میلاد، این شهر دربدو ظهور اسلام باید شهری دو هزارو هفتصد ساله وپرجمعیت باشد. ولی در یافته های باستانشناسی دوران کهن درعربستان و مصر وحبشه و یمن واردن وسوریه و ایران وعراق وکشورهای جنوب خلیج فارس وکشورهای شمال آفریقا، نامی ونشانی از شهری بنام مکّه مشاهده نمیشود. در صورتی که در کتیبه های بجا مانده، سکه ها، سنگ نوشته ها ونوشته های روی ظروف بجا مانده از دورانهای بسیار کهن وباستانی شبه جزیرۀ عربستان، از شهرهای حول وحوش مکّه  نظیرقریة الفاء، خیبر، دِدان ( Dedan شهر اَلعُلاء کنونی " Al-Ula ") و تیــمــــاء ( Tayma ) و یثرب وشهرهای یمن وحتی حکمرانان آنها وجنگها و روابط بازرگانی آنها با یکدیگر، به تفصیل یاد شده ونیز از فرمانروایان پالمیرا ونبطیه که آثار تاریخی زیادی از آنها دردست است، سخن به میان آمده ولی حتی یک کلمه، یک سطر ویا یک اثر از شهرپرجمعیت ادعائی مکّه که بنا به ادعای مسلمین در مسیر کاروانهای بین شهرهای شبه جزیره ی عربستان و کشورهای جنوب خلیج فارس و دریای عمان وایران و آشور و بابل وشهرهای مهمی چون فنیقیه وانطاکیه و اِدسا وحرّان وتیسفون وحتی سرزمینهای امپراتوری روم شرقی وغیره قرارداشته و کاروانیان در این مسیر بکار حمل ونقل ادویه جات وکالاهای تجارتی ازیمن به آنها اشتغال داشته اند، وجود ندارد.

ازسوی دیگر، مورخین اسلامی دربارۀ عظمت مکّه داستانها سرِ هم کرده و تاتوانسته اند ازآن به عنوان  مهمترین شهری که اززمان حضرت آدم درعربستان وجودداشته است، نام برده اند. قدیمی ترین اثراز این مورخان  "اخبارمکّه" نوشتۀ أزرقی مورخ اسلامی قرن نهم میلادیست. توضیح آنکه محمد ابن عبدالله أزرقی یکی ازمورخین بنام اسلامی ومفسربه رسمیت شناخته شدۀ قرآن درمیان مسلمین است. دانشنامۀ حوزوی ویکی فقه دربارۀ اهمیت کتاب اخبارمکّۀ أزرقی چنین میگوید:

« کهن‌ترین کتاب درباره مکّه

اخبار مکه کهن‌ترین کتاب موجود درباره مکّه و در شمار منابع اصلی بسیاری از آثار تاریخی در این موضوع است. منابع شیعه و سنی از این اثر گزارش کرده‌اند.

 پیروی دیگران از ازرقی
کتاب ابوالولید ازرقی، سرمشق و دستمایه‌ای برای آثار مستقل دیگر بوده و برخی کتاب‌های بعد در موضوع مکه، حتی در ترتیب ابواب و موضوعات، از این اثر پیروی و کار ازرقی را کامل کردند بسیاری از گزارش‌های این کتاب به عبدالله بن عباس متولد 68 قمری و شاگردان او که آگاهی‌های تاریخی بسیار از مکه داشته‌اند و نیز ابن اسحاق متولد ۱۵۱قمری )عثمان بن ساج تولد ۱۸۰قمری و واقدی  (متولد ۲۰۷قمری میرسد.

 تالیفات بر گرفته از کتاب اخبار مکّه
برخی مؤلفان با کاهش و افزایش و تصرفاتی در کتاب اخبار مکّه آثاری مستقل پدید آورده‌اند. از جمله آنان، سعدالله یا سعد الدین بن عمر اسفراینی مکّی از دانشوران سده هشتم ق. است که کتاب زبدة الاعمال و خلاصة الافعال را همین گونه پدید آورده است بخش نخست کتاب او از تلخیص اخبار مکه تالیف یافته است. اسفراینی مباحث تاریخی کتاب ازرقی را فرونهاده و بیشتر به مباحثی درباره فضیلت‌های حج و عمره و امور مربوط بدان پرداخته است. همچنین یحیی بن محمد کرمانی به سال ۸۲۱قمری. اسناد اخبار مکه را حذف کرده و کتابی با نام مختصر تاریخ مکة المشرفه پدید آورده است.  کتاب تاریخ مکة المشرفة و المسجدالحرام و المدینة الشریفة و القبر الشریف، نوشته ابن ضیاء مکی از دانشوران سده نهم ق. نیز ماجرایی همانند کتاب کرمانی دارد. عبدالملک بن احمد انصاری از فقیهان شافعی سده هشتم قمری، اخبار مکۀ ازرقی را به نظم درآورده است. »

چنین است شرح سابقۀ تاریخی شهر مکّه از جانب مورخین اسلامی. حال به بینیم مورخین اسلامی دربارۀ ساخت خانۀ کعبه به عنوان "خانۀ الله" چه گفته اند.

کعبه و مهندس-معمارآن

برای دادن اصالت الهی به اطاقک سنگی کعبه، طبری به عنوان یکی ازداستان پردازان اسلامی دست به دامن موجود موهومی بنام "سکینه" که ساختۀ تخیل اومیباشد، شده است. این موجود موهوم نه تنها کلید حل معمای رسیدن ابراهیم وهاجروکودک شیر خوارشان اسماعیل به محل مورد نظر درمکّه است، بلکه تاریخ طبری از وی به عنوان مهندس-معماروطراح خانۀ کعبه نیز یادکرده است. در زیربه شرح کوتاهی ازاین افسانه سازی طبری که مورد تأئید کلیۀ مجتهدان اسلامی نیز میباشد، میپردازیم.

طبری چنین حکایت میکند که:

« ازخالد ابن عرعره روایت کرده اند که مردی بر علی ابن ابیطالب ایستاد وگفت: "آیا کعبه نخستین خانه ای بود که درزمین بنیادشد؟"
گفت: نه، نخستین خانه ای بود که دربرکت، مقام ابراهیم بنیادشد وهرکه وارد آن شودمصون باشد واگر خواهی بگویم که چگونه بنیان شد، خدای عزّوجلّ به ابراهیم وحی کرد که درزمین خانه ای بنام من بساز وابراهیم ندانست چه بایدکردوخدای تعالی سکینه را که بادی سخت بود ودوسرداشت بفرستاد وسرها به دنبال یکدیگربود وبرفت تا به مکه رسید ودرجای کعبه حلقه زد چنانکه مارحلقه زند وابراهیم فرمان یافت که هرجا سکینه جای گرفت، خانه رابنیان کند.»
(تاریخ طبری، جلد 1، صفحۀ 123، ترجمۀ ابولقاسم پاینده. توضیح آنکه مترجم محترم "السَکینة" در متن عربی را به "آرامش" که هم رآی با نظرِمخدوش مجتهدین اسلامی میباشد، ترجمه کرده است، درحالیکه همانطورکه ازروایت بالای طبری مشاهده میشود، سکینه نام بادی است که دو سردارد. حال خالد ابن عرعره چه کسی بوده، باد دوسرچگونه بادیست، راویان این خبر چه کسانی بوده اند، و جناب طبری که بین سالهای 839 و 923 میلادی یا بیش از 200 سال پس ازمرگ محمّد پیغمبر اسلام تازه از مادر زاده شده وپا به عرصۀ وجودگذاشته، چگونه به این روایت دست یافته بود ومنبع مستند روایت وی از کجا بوده است، بماند.)

مجدداً طبری در پائین همان صفحۀ 123 روایت بی پایۀ بالا را از جانب راوی ناشناختۀ دیگری وازقول علی، به نحومتفاوتی بیان میکند:

« از علی علیه السلام روایت کرده اند که وقتی ابراهیم فرمان یافت خانه را بنیان کند، اسماعیل وهاجر را همراه برد وچون به مکّه رسید درجای خانه چیزی همانند ابربربالای سرِخویش دید وگوئی سری داشت وبااوسخن گفت که ای ابراهیم برسایۀ من وبه اندازۀ من بناکن وکم وبیش مکن.»

توجه به این نکته لازمست که دربالای صفحۀ 123، طبری حکایت میکند که " سکینه... درجای کعبه حلقه زد چنانکه مارحلقه زند وابراهیم فرمان یافت که هرجا سکینه جای گرفت، خانه رابنیان کند،" و درپائین همان صفحه اشاره میکند که " درجای خانه چیزی همانند ابربربالای سرِخویش دید وگوئی سری داشت وبا اوسخن گفت که ای ابراهیم برسایۀ من وبه اندازۀ من بناکن..."

به این ترتیب طبری بااستنادبه دومنبع تخیلی وخودساخته، به مکانِ اطاقک کعبه جنبۀ الهی میدهد.
این هم متن عربی روایت طبری که درآن به "سکینه" درراهنمائی ابراهیم به مکّه و نقشه برداری و مهندسی ساختمان اطاقک کعبه اشاره کرده است:
«
ذكر أمر بناء البيت
قال: ثم إن الله عز وجل أمر إبراهيم بعد ما ولد له إسماعيل وإسحاق - فيما ذكر - ببناء بيت له يعبد فيه، ويذكر. فلم يدر إبراهيم في أي موضع يبنى، إذ لم يكن بيّن له ذلك، فضاق بذلك ذرعًا، فقال بعض أهل العلم: بعث الله إليه السكينة لتدله على موضع البيت فمضت به السكينة، ومع إبراهيم هاجر زوجته وابنه إسماعيل، وهو طفل صغير. قال بعضهم: بل بعث الله إليه جبرئيل عليه السلام، حتى دله على موضعه وبني له ما ينبغي أن يعمل.
ذكر من قال الذي بعثه الله إليه لذلك السكينة
حدثنا هناد بن السري، قال: حدثنا أبو الأحوص، عن سماك بن حرب، عن خالد بن عرعرة: أن رجلًا قام إلى علي بن أبي طالب، فقال: ألا تخبرني عن البيت، أهو أول بيت وضع في الأرض؟ فقال: لا، ولكنه أو بيت وضع في البركة مقام إبراهيم، ومن دخله كان آمنًا، وإن شئت أنبأتك كيف بني. إن الله عز وجل أوحى إلى إبراهيم أن ابن لي بيتًا في الأرض فضاق إبراهيم بذلك ذرعًا، فأرسل عز وجل السكينة، وهي ريح خجوج ولها رأسان، فاتبع أحدهما صاحبه حتى انتهت إلى مكة فتطوت على موضع البيت كتطوي الحية، وأمر إبراهيم أن يبني حيث تستقر السكينة، فبنى إبراهيم وبقي حجر، فذهب الغلام بنني شئيًا، فقال إبراهيم: أبغني حجرًا كما أمرك، فانطلق الغلام يلتمس له حجرًا، فأتاه به، فوجده قد ركب الحجر الأسود في مكانه، فقال: يا أبت، من أتاك بهذا الحجر؟ فقال: أتابي به من لم يتكل على بنائك، أتابي به جبرئيل من السماء. فأتماه.
حدثنا ابن بشار وابن المثنى، قالا: حثنا مؤمل، قال: حدثنا سفيان، عن أبي إسحاق، عن حارثة بن مضرب، عن علي عليه السلام قال: لما أمر إبراهيم ببناء البيت خرج معه إسماعيل وهاجر، فلما قدم مكة رأى على رأسه في موضع البيت مثل الغمامة فيه مثل الراس، فكلمه، وقال: يا إبراهيم ابن على ظلي - أو على قدري - ولا تزد ولا تنقص، فلما بنى خرج وخلف إسماعيل وهاجر، فقالت هاجر: يا إبراهيم إلى من تكلنا؟ قال إلى الله، قالت: انطلق فإنه لا يضيعنا، قال: فعطش إسماعيل عطشًا شديدًا، فصعدت هاجر الصفا، فنظرت فلم تر شيئًا، ثم أتت المردة فنظرت فلم تر شيئًا ثم رجعت إلى الصفا، فنظرت فلم تر شيئًا.. حتى فعلت ذلك سبع مرات، فقالت: يا إسماعيل، مت حيث لا أراك. فأتته وهو يفحص برجله من العطش، فناداها جبرائيل، فقال: من أنتِ؟ قالت: أنا هاجر، أم ولد إبراهيم، قال: إلى من وكلكما؟ قالت: وكلنا إلى الله، قال: وكلكما إلى كافٍ، قال: ففحص الغلام الأرض بإصبعه، فنبعت زمزم، فجعلت تحبس الماء، فقال: دعيه، فإنها رواء.
حدثني موسى بن هارون، قال: حدثنا عمرو بن حماد، قال: حدثنا أسباط، عن السدي، قال: لما عهد الله إلى إبراهيم وإسماعيل: أن طهرا بيتي للطائفين، انطلق إبراهيم حتى أتى مكة، فقام هو وإسماعيل، وأخذ المعاول لا يدريان أين البيت، فبعث الله عز وجل ريحًا يقال لها ريح الخجوج، لها جناحان ورأس في صورة حية، فكنست لهما ما حول الكعبة على أساس البيت الأول، وابتعاها بالمعاول يحفران حتى وضعا الأساس، فذلك حين يقول عز وجل: " وإذ بوأنا لإبراهيم مكان البيت ".
وحدثنا ابن حميد، قال: حدثنا سلمة، قال: حدثني محمد بن إسحاق، عن الحسن بن عمارة، عم سماك بن حرب، عن خالد بن عرعرة، عن علي ابن أبي طالب عليه السلام أنه كان يقول: لما أمر الله إبراهيم بعمارة البيت والآذان بالحج في الناس خرج من الشأم ومعه ابنه إسماعيل، وأم إسماعيل هاجر، وبعث الله معه السكينة، وهي ريح لها لسان تكلم به، يغدو معها إبراهيم إذا غدت، ويروح معها إذا راحت، حتى انتهت به إلى مكة، فلما أتت موضع البيت استدارت به، ثم قالت لإبراهيم: ابن علي، ابن علي، ابن علي، فوضع إبراهيم الأساس ورفع البيت هو وإسماعيل، حتى انتهيا إلى موضع الركن، قال إبراهيم لإسماعيل: يا بني، ابغ لي حجرًا أجعله علمًا للناس، فجاءه بحجر، فلم يرضه وقال: ابغي غير هذا، فذهب إسماعيل ليلتمس له حجرًا، فجاءه وقد أتى بالركن، فوضعه في موضعه، فقال: يا أبت، من جاءك بهذا الحجر؟ قال: من لم يكلني إليك يا بني.
وقال آخرون: إن الذي خرج مع إبراهيم من الشام لدلالته على موضع البيت جبرئيل عليه السلام، وقالوا: كان إخراجه هاجر وإسماعيل إلى مكة لما كان من غيرة سارة بسبب ولادة هاجر منه إسماعيل.
»

افسانه پردازی تاریخی ازرقی درمورد ساخت اطاقک سنگی کعبه نیزمشابه روایت واهی طبری است بااندکی تفاوت درمورد اشاره به اینکه سکینه همچون ابری برمحلی که الله فرمان داده بود فرودآمده و به صورت عنکبوتی که ابتداء بابستن تار پیرامون خودرامشخص میکند، مکان خانۀ کعبه را تعیین کرده بود.
(کتاب أخبار مکة وماجاء فیها من الآثار، أزرقی، جلد اوّل، صص 36-35 )
متن عربی روایت بالا به شرح زیراست:
«

ما ذکر من بناء إبراهیم علیه السلام الکعبۀ

حدّثنا ابو الولید قال: حدثنی جدي قال: حدثنا مسلم بن خالدالزنجی عن ابن جریج عن کثیر بن کثیر عن سعید بن جبیر قال: حدثنا عبد اللّه بن عباس قال: لبث ابراهیم ما شاء اللّه ان یلبث ثم جاءالثالثۀ فوجد اسماعیل علیه السلام قاعدا تحت الدوحۀ التی بناحیۀ البیر یبري نبلا او نبالا له فسلم علیه و نزل الیه فقعد معه فقال ابراهیم: یا اسماعیل ان اللّه تعالی قد أمرنی بأمر فقال له اسماعیل: فأطع ربک فیما امرك، فقال ابراهیم: یا اسماعیل امرنی ربی ان ابنی له بیتا، قال له اسماعیل: و این؟ یقول ابن عباس: فأشار له الی اکمۀ مرتفعۀ علی ما حولها علیها رضراض من حصباء یأتیها السیل من نواحیها ولا یرکبها، یقول ابن عباس: فقاما یحفران عن القواعد و یحفرانها و یقولان:ربنا تقبل منا انک سمیع الدعاء ، ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم و یحمل له اسماعیل الحجارة علی رقبته و یبنی الشیخ ابراهیم فلما ارتفع البناء و شق علی الشیخ ابراهیم بناوله قرب له اسماعیل هذا الحجر- یعنی المقام- فکان یقوم علیه و یبنی و یحوله فی نواحی البیت حتی انتهی الی وجه البیت، یقول ابن عباس: فلذلک سمی مقام ابراهیم لقیامه علیه. حدّثنی مهدي بن ابی المهدي قال حدثنا عبد اللّه بن معاذ الصنعانی عن معمر عن ایوب السختیانی و کثیر بن کثیر- یزید احدهما علی صاحبه- عن سعید بن جبیر فی حدیث حدث به طویل عن ابن عباس قال: فجاء ابراهیم و اسماعیل یبري نبلا له او نباله تحت الدوحۀ قریبا من زمزم فلما رآه قام الیه فصنعا کما یصنع الوالد بولده و الولد بوالده قال معمر: و سمعت رجلا یقول: بکیا حتی اجابتهما الطیر. قال سعید: فقال: یا اسماعیل ان اللّه عز و جل قد أمرنی بأمر قال: فأطع ربک فیما امرك قال: و تعیننی قال: و اعینک قال: فان اللّه تعالی قد امرنی ان ابنی له بیتا هاهنا فعند ذلک رفع ابراهیم القواعد من البیت. حدّثنی جدي قال: حدثنا سعید بن سالم قال اخبرنی ابن جریج قال قال مجاهد: اقبل ابراهیم و السکینۀ، و الصرد و الملک من الشام فقالت السکینۀ: یا ابراهیم ربض علی البیت فلذلک لا یطوف بالبیت ملک من هذه الملوك و لا اعرابی نافر الا رأیت علیه السکینۀ قال: و قال ابن جریج: اقبلت معه السکینۀ لها رأس کرأس الهرة و جناحان.وحدّثنی جدي عن سعید بن سالم عن عثمان بن ساج عن ابن جریج قال: قال علی بن ابی طالب: اقبل ابراهیم علیه السلام و الملک و السکینۀ و الصرد دلیلا حتی تبوأ البیت الحرام کما تبوأت العنکبوت بیتها فحفر فأبرز عن ربض فی أسها امثال خلف الابل لا یحرك الصخرة الا ثلاثون رجلا قال: ثم قال لابراهیم: قم فابن لی بیتا قال یا رب و این؟ قال: سنریک قال: فبعث اللّه تعالی سحابۀ فیها رأس تکلم ، ابراهیم فقال یا ابراهیم ان ربک یأمرك ان تخط قدر هذه السحابۀ فجعل ینظر الیها و یأخذ قدرها فقال له الرأس أقد فعلت؟ قال: نعم! فارتفعت السحابۀ فأبرز عن أس ثابت من الارض فبناه ابراهیم علیه السلام، قال: و حدثنی جدي عن سعید ابن سالم عن عثمان بن ساج قال: اخبرنی محمد بن ابان عن ابن اسحاق السبیعی عن حارثۀ بن مضرب عن علی بن ابی طالب فی حدیث حدث به عن زمزم قال: ثم نزلت السکینۀ کأنها غمامۀ او ضبابۀ فی وسطها کهیئۀ الرأس یتکلم__
»

با توجه به مطالب بالا به این واقعیت آگاه میشویم که چگونه داستان پردازیهای خرافی وافسانه سازیهای اسلامی ابتداءاز جانب طبری و أزرقی  پایه گذاری شده و سپس داستان پردازان دیگر اسلامی با تقلید واستناد به آنها درمورد مکّه وکعبه به روایت سازیهائی دست زده اند که برهیچگونه پایه واساسی متکی نیستند.

تفسیرابن عباس که ویکی فقه دربالا به آن اشاره کرده است، به ابری اشاره میکند که برفراز محلی که الله برای ساختمان اطاقک کعبه درنظرگرفته بود، ظاهرشده وابراهیم براساس فرمان الله، نقشۀ اطاقک کعبه را مطابق ابعاد سایۀ ابر برروی زمین پیاده میکند. ( ابن عباس، تفسیر 22:26 ).

اینست داستان واهی تعیین مکان برای ساختن اطاقک سنگی کعبه که برهیچ سند ومدرک تاریخی بجز افسانه سازی روایتهای موهوم پیش گفته که محصول تخیلات و داستان پردازیهای این دو میباشد، متکی نیست. دریکی از این روایات به نقل از گفتۀ علی "سکینه" به شکل بادِ دوسر نمایان شده ودرمکانی که الله درنظرگرفته است بصورت ماری چنبره میزند وبه ابراهیم دستورمیدهد تا برروی او خانۀ کعبه رابناکند. در روایت دیگربه صورت باد زباندار ودرحدیث دیگر به شکل ابری برفراز محلی که قرار است کعبه ساخته شود، ظاهر شده والله به ابراهیم امرمیکند که دقیقاً به همان اندازه ای که ابربرزمین سایه افکنده، نقشۀ اطاقک کعبه را برروی زمین پیاده کند وغیره...

گذشته از روایات بی پایه واساسِ بالا که محصول رؤیاها وتخیل وپنداربوجود آورندگانشان بوده و دست کمی از قصه های پریان درافسانه های سایر ملل ندارد، ازنظر زمین شناسی و مهندسی، این اطاقک درنامناسب ترین مکان ممکن ساخته شده است. اطاقک کعبه درپائین دره ای که دربالادست آن دردوسو دوتپۀ کوچک صفا و مروه قراردارد، درمسیل قرارگرفته است. این اطاقک تا بحال چندین مرتبه بطورکامل درسیلاب فرورفته و بکلی ویران شده است. برطبق منابع تاریخی مسلمین، اولین کسی که برای نجات آن از غرق شدن درسیلاب و ویرانی اقدام کرد، عُمَرابنِ خَطاب خلیفۀ دوّم اسلام بود. عُمَردو سیل گیر در بالادست کعبه ساخت که بازهم این دوسیل گیردر سالهای بعد نتوانستند درمقابل بارندگیهای شدید آنرا ازغرق شدنهای مکرر درسیلاب نجات دهند. چنین بود گردن نهادن ابراهیم به دستورات الله تا به کمک وراهنمائی سکینه بدترین مکان را برای ساخت کعبه برگزیده وبرایش خانه ای بسازد که مرتب در آبهای گل آلود غرق شده و الله محبوس در آنرا درمحفظۀ پرآب کعبه خفه کند. شک نیست که این الله قصد خودکشی داشته وشاید اکنون پس ازآن همه غرق شدنها در سیلاب، دیگر اثری ازوجودش درآن اطاقک سنگی بجانمانده باشد. این ظن ازآنجاتقویت میشود که درست چندروز مانده به مراسم حج امسال، درمقابل خانۀ مقدسش جرّثقیل عظیمی بر سرِ پیروان الله آوارگشته وآنها را میکشد. ولی اگرپس از آن همه غرقه شدن در سیلابهای مکررهنوزالله زنده مانده باشد، چگونه است که در مراسم همین حج امسال ودرمقابل دیدگان بینای او وبا وجود این قدرت بی همتایش که قراربوده درهمه جا حافظ جان مسلمانان باشد، بیش ازدوهزار نفر از زائران خانۀ مقدسش زیردست وپا لگدمال شده ودرست دربرابر این قادرعظیم الشأن مسلمانان، شهید راه معبود خود شدند؟

منشأء سکینه

دائرةالمعارف بریتانیکا درتعریف شکینه چنین میگوید:

« شکینه یک واژۀ عبری مشتق ازShekinta درزبان آرامی (به معنی "سکونت" یا "حضور") و در الاهیات قوم یهود به حضورخداوند درجهان اطلاق میشود...»
(  http://www.britannica.com/topic/Shekhina )

واژۀ نامبرده ازسوی خاخامهای یهودیِ مسلط به زبان آرامی که مندرجات کتاب عهد عتیق را از زبان آرامی به عبری برگردانده و برای یهودیان تفسیر( Targums یا به عربی الترجمون) میکردند، رایج شده است. برای اطلاع بیشتر، به نمونۀ زیردرموردتوجیه شکینه مراجعه شود:
http://www.chabad.org/library/article_cdo/aid/2438527/jewish/The-Shechina.htm

نظربه اینکه یهودیان بسیاری در نقاط قابل سکونت شبه جزیرۀ عربستان از سالهای قبل از میلاد مسیح میزیسته وپیش از زبان عبری وعربی به زبان آرامی سخن میگفته اند، واژۀ "شکینته" از زبان آرامی به زبان عبری که یکی ازشاخه های زبان آرامی است واردشده وبه صورت "شکینه" تلفظ وسپس این واژه وارد زبان عربی شده است که قدمت آن ازنظرتاریخی از زبان های آرامی وعبری کمتربوده و به صورت معرّب "سکینه" درآمده است. باتوجه به معنی این واژۀ منسوب به الهیت در زبانهای آرامی و عبری، شک نیست همانطور که دربالا توضیح داده شد، مورخین ومفسرین اولیۀ اسلامی ازقبیل طبری وأزرقی وامثالهم، که تبحر زیادی درافسانه سازی داشته اند، شکینه را اززبان عبری کپی کرده وبصورت معرّب سکینه درآورده وازآن به عنوان موجودی الهی درتوجیه ساخت اطاقک سنگی کعبه، استفاده کرده اند. از سوی دیگر، با مطالعۀ ترجمۀ آیه هائی ازقرآن درمورد وحی به محمّد پیغمبراسلام در غارحرا، ملاحظه میشود که مجتهدین ومفسرین قرآنِ فارسی، معنای این واژه را از حضور خداوند درآیه هائی ازقرآن که درآنها از سکینه نام برده شده است، این واژه را به آرامش تفسیروترجمه نموده اند. درحالیکه مفهوم این واژه به معنی "حضورخداوند" در زبان آرامی، ازنظرعقلانی بهترمیتواند توجیه شود. ترجمه وتفسیر آیه های 2/248، 9/26،  9/40, 48/4, 48/18, 48/26 ازسوی مفسرین فارسی قرآن مؤید این واقعیت است.

این بودشرح کوتاهی ازدروغ پردازیهای محمّد پیغمبراسلام وقرآن محمّدی وافسانه سازیهای مورخین اسلامی دربارۀ مکّه وکعبه که مفتیان ومجتهدان اسلامی از آنها داستانها ساخته ودرهر مناسبتی به خورد مسلمانان ناآگاه داده اند.
درمبحث آتی به داستان چاه زمزم خواهیم پرداخت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر