۱۳۹۷ اردیبهشت ۹, یکشنبه

شرم وخجالت نیکوست،

اگر بنی صدرو بنی صدریون هم از آن بوئی برده باشند!


علی کبیری


مدت زمانیست که بازعده ای با تیترهای دهان پرکنی نظیر دکتر و مهندس ونه کارشناس مسائل اجتماعی و حقوقی و جامعه شناسی، حول فردی نظیر بنی صدر گرد آمده اند. اینها از برقراری دمکراسی و حکومتی سکولاردم میزنند، منتها پس از پیاده شدن ملاها ازاسب زین شدۀ اسلامی، و به دادن شعارو مصاحبه و دعوت از افراد ناآگاه در پیوستن به جبهۀ بنی صدرو بنی صدریون، کوشش دارند. در صدر این جمع افرادی چون مهران مصطفوی با عنوان دکتر واستاد فیزیک در یکی از دانشگاههای پاریس و دیگری جناب دکتر محمود دلخواسته با مقامی نامعلوم دریکی از دانشگاههای لندن، قراردارند. توجه به این واقعیت حائزکمال اهمیت است که در حال حاضرکم نیستند جوانان ایرانی که با دارابودن مدارک تحصیلی فوق دکترا دررشته های گوناگون درکشورهای پیشرفته و بخصوص درآمریکا، مشغول بکاریا به تدریس در دانشگاههای معتبراشتغال دارند. بنابراین، مردم ما دیگر فریب تیتر وعنوان ادعائی ومدارک تحصیلی فعالان سیاسی حاضر در صحنه را درصورت تضاد یا تناقض حرکات سیاسی آنها با آرمانهای ملی، نمیخورند. ملت ایران پس از نزدیک به چهل سال که عده ای با تیترهای دهان پرکن دانشگاهی به دنبال خمینی و ملاهای مرتجع روان شده و مردم نا آگاه و تیترزده را به دنبال خود کشاندند وملت ومملکتی را دانسته و آگاهانه به چاه ویل حکومت عهد حجری ملاها انداختند، دیگراین بارفریب تیتردارهای اسلامی وحتی غیراسلامی را نخواهند خورد. افرادی نظیر مهندس بازرگان، دکترسنجابی، دکترسحابی، دکترپیمان، دکترسروش، دکترحاج سید جوادی، دکتربنی صدر، دکتریزدی، دکترملکی، مهندس امیرانتظام، مهندس موسوی و غیره و غیره... کسانی بودند که مردم ناآگاه تحت تأثیر عناوین پر طمطراق آنها قرار گرفتند و درنهایت دردام خمینی و ملاهای مرتجع افتادند.

جالب توجه آنست که پس از گذشت نزدیک به چهل سال، عده ای ازرفوزه های سیاسی چپ و راست و بخصوص مهره های سوختۀ اسلامزدۀ شناخته شده، به گمان باطل اینکه خاکسترایام بر گذشته های ننگین ایشان نشسته و با اتکاء براین پیش فرض که حافظۀ مردم کوتاه است، دوباره به تبلیغ درمورد دمکراسی و آزادی و حقوق ملت پرداخته اند. شک نباید کرد که بررسی اعمال و حرکات سیاسی گذشته و حال تک تک این افراد لازم است، تا بخوبی منش و اندیشه و افکار آنها مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته و با افشاگریهای لازم، ماهیت اصلی آنها به مردم نمایانده شود. اما اگر چنین افرادی که درگذشته موجب گمراهی مردم شده اند و هم اکنون نیزراه گمراه کنندۀ گذشته را ادامه داده و باز مدعی رهبری مردم ناآگاه و درمانده هستند، دیگر درنگ بر ما جائز نیست تا هرچه زودتربه افشای نقش گذشته و حال اینان بپردازیم تا از این منبعد قادر به فریب مردم ناآگاه نباشند.

یکی ازافراد مورد اشاره، جناب دکتر ابوالحسن بنی صدرهستند. از خدمات گذشتۀ ایشان به کشور وملت همین بس که نامبرده یکی ازعوامل بسیار مهم در تشکیل حکومت جهنمی اسلامی حاضراست. ایشان نه تنها در سمت عامل راهنمای خمینی درتبلیغ و ترویج حکومت اسلامی سهمی بسزا داشت، بلکه به عنوان یکی ازعوامل عمده در وارونه نمایاندن شخصیت خمینی به جهان و ملت ایران، نقش بسزائی بعهده داشت. لازم به یادآوریست که مبدع تز اقتصاد توحیدی صلواتی بجز ایشان کس دیگری نبوده است. بنابراین در زیر فهرست وار به موارد مربوط به اندیشه و عملکرد ایشان در بوجودآوردن حکومت اسلامی کنونی خواهیم پرداخت.

با مراجعه به کتاب "خیانت به امید" که خطابۀ آقای بنی صدر به همسرش خانم عذرا حسینی (بنی صدر) میباشد، بخوبی این واقعیت آشکار میشود که هم ایشان بودند که به عنوان استاد راهنما، نسبت به تعلیم خمینی درمورد حکومت اسلامی، همت گماشتند. ایشان درکتاب نامبرده، بصورت شکوائیه چنین اظهار میکند:

« ص 9به شرحى که خواهى خواند، به پیشنهاد من، [آیت الله خمینی] درباره حکومت اسلامى درس گفت. این درس را در کتابى تحت عنوان حکومت اسلامى چاپ کردند و تو خود در ترجمه این کتاب به فرانسه شرکت کردى

آیا از این اقرار، اعترافی صریحترلازمست تا مردم بخوبی متوجه شوند که این بلای نازل حکومت اسلامی آوار شده بر ملت ایران، ازجانب کسی جزابوالحسن بنی صدر از نطفه رقم زده نشده است؟ پس شک نیست که این آیت الله زادۀ مسلمانِ معتقدِ تحصیل کردۀ دانشگاه سوربن پاریس بود که فکرتشکیل حکومت اسلامی حاضر را پیشاپیش در نجف در کلۀ خمینی مرتجع میخکوب کرد. درواقع، کسی که رابط خمینی بین نجف و اروپا و آمریکا در رفت و آمد بود، همین جناب بنی صدربوده است. بر اساس اقرار صریح بنی صدرکه در بالا به آن اشاره شد، ایشان نه تنها خط دهندۀاصلی دکترین حکومت اسلامی به خمینی بود، بلکه هم او بود که خمینی را برای آموزش و آماده سازی طلاب حوزۀ نجف به منظورامکان ایجاد حکومت اسلامی به تقلا و کوشش واداشت. بر اساس اقرار صریح بنی صدر در کتاب خیانت به امید که در ادامه به آن اشاره خواهد شد، همین جناب بنی صدربود که به عنوان رابط بین خمینی و دیگران عمل کرد و هم او بود که به عنوان پیشقراول ترویج زمینه های فکری و تبلیغاتی تشکیل حکومت ارتجاعی اسلامی بین نجف و اروپا و ازآنجا به آمریکا، همواره درتکاپو و کوشش بود. نتیجه آنکه طبق اقرار وی، همین شخص بنی صدر بود که به عنوان یکی از عوامل عمده به تبلیغ و ترویج اندیشۀ تشکیل حکومت اسلامی در میان ایرانیان مسلمان اروپا و آمریکا پرداخت، و از آن طریق، افکار آیت الله خمینی منزوی در نجف در مورد تشکیل حکومت اسلامی را مستقیم یا غیر مستقیم به گوش ملاهای داخل ایران رساند. بنی صدر تاآنجا پیش رفت که نه تنها همسر خود را تشویق به ترجمۀ کتاب حکومت اسلامی به زبان فرانسه کرد، بلکه درقبال واکنشهای منفی همسر و نزدیکترین دوست و همراه خود، از فریب دادن او نیز کوتاهی نکرد. نگاه میکنیم به قسمت دیگری از کتاب خیانت به امید که بنی صدر به نقل از خانم عذرا بنی صدر نوشته است:

«ص 9: وقتى به حرفهاى نپذیرفتنى و یا خشونت هایى که وعده میداد، میرسیدى از پاریس تلفن میکردى که این حرفها را هم ترجمه کنم؟ مردم دنیا چه خواهند گفت؟ نکند بخواهد این حرفها را اجرا کند؟ ومن پاسخ میدادم: این حرفهاى یازده سال پیش است، از این حرفها دست برداشت. »

از اظهار بالای بنی صدر دو واقعیت محرز میشود: یکی اینکه ایشان ازیازده سال قبل از واقعۀ 57 یا از سال 1346، با خمینی در نجف در تماس و ارتباط بوده و دیگر اینکه چون درتدوین کتاب حکومت اسلامی خمینی شرکت داشت و از مفاد آن ازسال 1346 بطورکامل آگاه بود، بنابراقرارصریح وی در کتاب خیانت به امید، نتیجه میشود که جناب بنی صدر همسر خود را نیز نسبت به تشکیل حکومت اسلامی و خدعه هائی که خمینی درسرداشت، براساس نقشۀ مشترک بنی صدر- خمینی مبنی بر ایجاد حکومت اسلامی، فریب داده بود.

در ادامۀ نوشتۀ حاضر، ازتجدید خاطرۀ تلخ شرکت فعالانۀ جناب بنی صدر درشروع تشکیل حکومت اسلامی حاضر و پشتیبانی نامبرده از حکومت اسلامی در سال 57 در میگذریم.

حال به تشریح نظر بنی صدر مبنی بر "اقتصاد توحیدی" که بصورت تز دانشگاهی برای اخذ درجۀ دکترا از دانشگاه سوربن، ارائه داده است، میپردازیم. تز اقتصاد توحیدی بنی صدرریشه دریکی از اعتقادات خرافی رانندگان ایران که در پشت بیشترکامیونها نوشته شده است، دارد:

درحقیقت مالک اصلی خداست/ این امانت بهر روزی نزد ماست

جناب بنی صدربر مبنای ایده ای از بیت بالا، مصمم به رقابت با کارل مارکس شد و درتقابل با کتاب "کاپیتال" مارکس، به ارائۀ تز "اقتصاد توحیدی" که بر طبق آن مالکیت هستی مردم از آنِ الله است، همت گماشت. اما برخلاف مارکس که ارزش اضافی کالاهای تولیدی را درارتباط با استثمارپرولتاریا از جانب سرمایه داری میدانست، جناب بنی صدر، ضمن آنکه هستی را طبق شعار راننده های کامیون از آنِ الله و متعلق به او بشمارمیآورد، نظریۀ استثمار "مستضعفان" از جانب "مستکبران" درمقابل نظریۀ مارکس که متکی براستثمار "پرولتاریا" از جانب "سرمایه داران" بود، را عَلم کرد. نتیجه اینکه همگام و همرأی با مارکس که مالکیت ابزارتولید را متعلق به پرولتاریا بشمارمیآورد، جناب بنی صدرنیز با ایجاد طبقه ای موهوم بنام " طبقۀ مستضعف،" ابزار تولید را متعلق به مستضعفانی وانمود کرد که از طرف "طبقۀ مستکبران" استثمار شده اند.

طبق نظریۀ مارکس، پرولتاریا مالک اصلی ابزارتولید است و به این خاطر راهی ندارد تا از طریق انقلاب پرولتری، مالکیت ابزار تولید و در نتیجه واحدهای تولیدی را بدست آورد. اما چون سرمایه داران با رغبت به واگذاری ابزار و واحدهای تولیدی به پرولتاریا تن در نمیدهند، پس لازمست مالکیت ابزار تولید و واحدهای تولیدی را از طریق حل تعارض (تضاد خونین) بین پرولتاریا و سرمایه داری، با توسل به زور و انقلاب انجام داد واز آن راه پرولتاریا را نظیر انقلاب اکتبر روسیه به حکومت رساند.

جناب بنی صدرِآیت الله زاده و شیعۀ مسلمان صد درصد خالص که برعلیه نظریۀ مارکس ماتریالیست قد عَلم کرده بود، به حمایت و خونخواهی طبقۀ مستضعف برخاست و با تدوین نظریۀ "اقتصاد توحیدی،" مالکیت این دنیائی ابزار تولید و واحدهای تولیدی را ازآنِ مستضعفان بشمار آورد. اما درعمل به علت اینکه مستکبران تن به خواستۀ مستضعفان نداده و به میل و رغبت ابزار و واحدهای تولیدی را بدون مقاومت و دست بردن به سلاح و جنگ و خونریزی، واگذار نمیکنند، پس مستضعفان میبایستی با زور از طریق توسل به "انقلاب اسلامی" مالکیت ابزار تولید و کارخانجات را بدست آورده و صاحب حکومت شوند. اما همانطور که در انقلاب پرولتری مارکس، پرولتاریا پیشقراول انقلاب پرولتریست، در انقلاب اسلامی بنی صدرکه از اسلام نشأت میگیرد، پیشقراولان انقلاب قشر ملاهای مسلمان هستند که با توکل به الله، مستضعفان را به حکومت رسانده و جامعۀ قسط وعدل امام زمانی و توحیدی برپا خواهند کرد که درآن جامعه دیگر خبری و اثری ازمادیات نیست و همانطور که درسال 57 مشاهده کردیم، قرار شد تا مردم بجای پرداخت پول برای تأمین معاش و حوائج خود، با فرستادن صلوات مایحتاج خود را فراهم کرده و ازآن پس همگان در صلح و صفا با روزانه 17 مرتبه دولا راست شدن رو به قبله و سجده درمقابل الله، روزگار این دنیای فانی را به خوبی و خوشی و درآرامش کامل سپری سازند.

اما همچنانکه میدانیم، دربرهمان پاشنه ای که بنی صدرپیش بینی کرده بود، نگشت و ملاهای گدا و گرسنۀ بیکاره و بی هنر، پس ازپیشقراولی انقلاب اسلامی و قبضۀ قدرت از طریق حمایت بنی صدر و بنی صدریون، نه تنها حامیان قبلی این تئوریسین نخبه را به بازی نگرفتند، بلکه طی آن مدت زمانی که بنی صدر بظاهر بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده و بحثهای تئوریک با دگراندیشان در رادیو وتلویزیون برپا کرده بود، ملاها به استحکام مواضع خود پرداختند و هرکدام ازآنها بر جای تعیین شده جای گرفت. درمقابل، بخش عمده ای از قانون اساسی در ارتباط با مسائل مادی با توجه به اقتصاد توحیدی بنی صدری و فشار وی، تدوین شد. اما این قانون اساسی که مورد حمایت کمونیستها و تئوریسینهای توده ای نیز قرار داشت، بجای پرولتاریا، مستضعفان را صاحب حکومت میشناخت. از این رو، تئوریسینهای توده ای به زعم اینکه مستضعفان همان طبقۀ پرولتاریا هستند، بوجد آمده و برای خدمت به نظام اسلامی حامی مستضعفان، کمرهمت بستند و حتی در نقش عوامل اطلاعاتی و امنیتی، به نحو احسن به اجرای نقش پرداخته و عدۀ زیادی از همفکران مخالف خود و سایر دگراندیشان را تحویل زندانهای مخوف حکومت اسلامی داده و موجبات شکنجه و داغ و درفش و کشته شدن آنها را فراهم کردند.

حال به بینیم که چگونه بنی صدر و همپالکیهایش از ملاها رودست خورده و بازی را نه تنها به آنها باختند، بلکه کشور و ملتی را با تئوریبافیهای مسخره و نسنجیده، آگاهانه دودستی تحویل آخوندها داده و این جهنم مجسم 40 ساله را برای ملت ایران بوجود آوردند!

واژۀ عربی "مستضعف" به معنی انسان ضعیف نگاهداشته شده است. براساس تعریف این واژۀ کشدار و مبهم، عملاً مستضعف طیف وسیعی ازاقشار اجتماعی را دربر میگیرد. طبق این تعریف، طیف وسیعی شامل کارگری که مورد استثمار و ظلم کارفرما یا سرمایه دار قراردارد، آخوندی که از جانب حکومت تأمین معاش نشده و برای سد جوع نان خشک آب میزند و حتی پیشه وری که مورد تعدی سرمایه دار قرارگرفته است و نیز سرمایه دارخُردی که مورد بهره برداری سرمایه دارکلان قراردارد، و بطور خلاصه از پائین ترین قشر اجتماع تا بالاترین قشر آن، مستضعف محسوب میشوند و طبق تئوری بنی صدر باید همۀ این اقشار اجتماعی صاحب حکومت شوند. بنابراین ملاحظه میشود که واژۀ مستضعف یک واژۀ کشدار و مبهم است و بنا بر وضعیت پیش آمده، هر فرد و هر شخصی را در قالب گَل و گشاد مستضعف میتوان جای داد. اینست خلاصه ای از تئوری عامل مشخصۀ اقتصاد توحیدی بنی صدری به عنوان "مستضعف" در مقابل عامل مشخصۀ اقتصاد مارکسیستی به عنوان "پرولتاریا." با این تفاوت که درحکومت اسلامی مورد نظر بنی صدر، طیف وسیعی از اقشار اجتماعی خودشان را مستضعف بشمار آورده و صاحب حکومت میدانند. در صورتی که درتئوری مارکسیستی فقط پرولتاریا است که خود را صاحب حکومت میداند. اما جالب است بدانیم که چون ملاها به عنوان پیش آهنگهای انقلاب اسلامی صاحب حکومت شده اند، بنابراین با اجرای احکام شریعت، دیکتاتوری ملاتاریا را همچون دیکتاتوری پرولتاریا از حقوق حقۀ خود میدانند و به نظم و نسق غیرباورمندان و مبارزان آزادیخواه مخالف دیکتاتوری ملاتاریا میپردازند. چنین نظم و نسقی بدرستی مشابه همان رژیم پلیسی و امنیتی است که در دیکتاتوری پرولتاریا در شوروی سابق به رهبری لنین و استالین منجر به تبعید آزادیخواهان و مدافعان دمکراسی به اردوگاهها و گولاکهای سیبری شده و موجب قلع و قمع و کشتار جمع زیادی از آنها شد. در دیکتاتوری ملاتاریا نیز هزاران انسان دگراندیش و آزادیخواه از سوی ملاها به غل و زنجیر کشیده شده و در زندانها زیر شکنجه یا دردادگاههای دربستۀ چند دقیقه ای حکومت اسلامی به اعدام و حبسهای طویل المدت یا تبعید به مناطق غیر قابل سکونت و زندگی، محکوم به مرگ تدریجی شدند.

اینست شرح کوتاهی از نظریه ساز اعظم حکومت اسلامی ومخترع شهیر اقتصاد توحیدی که مردم و کشوری را چهل سال در لهیب آتش سوزان حکومت اسلامی گرفتار کرده و اکنون نیز در ادامۀ نظریۀ حکومت اسلامی خود به انتشار"انقلاب اسلامی در هجرت" درفرانسه اقدام کرده است. درواقع این نشریه ادامۀ انتشار همان روزنامۀ "انقلاب اسلامی" است که بنی صدر در بدو انقلاب اسلامی ملاها چند سالی در ایران به انتشار آن می پرداخت.  اما داستان غم انگیز چنین انقلاب اسلامی بنی صدری فقط منحصر به ایران و درسالهای اولیۀ انقلاب اسلامی نیست. جناب بنی صدر اکنون سالهاست که پس از فرار از چنگ ملاها، در پاریس نیز به نشر روزنامۀ اینترنتی "انقلاب اسلامی در هجرت" ادامه میدهد. چنین تداومی در نشر روزنامه ای بنام "انقلاب اسلامی" مؤید آنست که جنابشان هنوز که هنوز است، درادامۀ انقلاب اسلامی 40 سال قبل که خود پیش گام در ایجاد آن بوده ولی آنرا به ملاها باخت، همواره در تلاش است تا با قبضه کردن حکومت درایران، انقلاب اسلامی دیگری را زیر شعارو با ماسک دفاع از آزادی و دمکراسی، بپا سازد.

پیام این نویسنده به جناب بنی صدر و دنباله روهای بنی صدرکه در پاریس و لندن با تشکیل جمعیت مسلمانان ایرانی مقیم و در واقع تشکیل جمعیتی بنام بنی صدریون، آنست که اکنون سالهاست که دُم خروس دروغهای آقایان از زیر قبای اسلامی شان بیرون زده و ملت ایران پس از گذرطاقت فرسا ازبوتۀ آزمایش گدازندۀ تئوری پرداز حکومت اسلامی، اکنون به چنان پختگی و آگاهی سیاسی و اجتماعی رسیده است که دست رد برسینۀ دروغپردازان و سیاسی بازان زده و خواهد زد. به عبارت دیگر، پس از این همه بدبختی و مرارت و درد و رنج و عذاب که در نتیجۀ اجرای دکترین حکومت اسلامی و تز اقتصاد توحیدی دست پخت بنی صدر بر ملت ایران آوار شده است، ملت ایران دیگر فریب بنی صدر و بنی صدریون و رفوزه های سیاسی را نخواهد خورد.
ای بسا آرزو که خاک شده!! 

۱۳۹۷ فروردین ۳۱, جمعه




چگونه الله بت پرستان خدای مسلمانان شد؟

علی کبیری

چه زمانی شما مسلمانان ناآگاه ازاین خواب سنگین بیدار خواهید شد و چه روزی در ژرفنای تاریک آئین اسلام اندیشه خواهید کرد تا با دیدگان خِرَد به بی پایگی آن پی ببرید؟ آئینی که چیزی جز تباهی و بدبختی و ادبار و نکبت برای شما به ارمغان نیاورده است.
آئینی که بجای تأمین زندگی شما در این دنیا، شما را به فقر وفلاکت و ادبار کشانده و در عوض با وعده های نسیه، شما را به بهشتی در آن دنیا امیدوار کرده است.
چه کسی از آن دنیا خبر آورده که در آنجا چه خبراست؟
نه بهشتی درآن دنیا وجود دارد و نه الله انتقام این همه بدبختی و ادباری که ملاها بر سر ما و شما و میهنمان آوارکرده اند را ازاین جمع شیادان دستاربند، خواهد گرفت.
واکنون، این هم از "الله" بت پرستان جزیرة العرب براساس گفته های قرآن، الله ای که محمّد ابن عبدالله بجای خدا وپروردگار عالم هستی به شما قالب کرده است. چنین ادعائی، ساختۀ ذهن و وهم من نیست، بلکه برپایۀ آیه های قرآن وهزاران تفسیر ازفقهاء و مجتهدین و مفتیان اسلامی است. باور ندارید؟ این هم اثبات چنین مدعائی از جانب عبدالله ابن عباس، پسر عموی محمّد، دست پروردۀ وی وازاولین صحابه و از معتبرترین مفسران قرآن که همۀ مذاهب آئین اسلام تفسیرهای او را بجان و دل پذیرفته و برگهای کتاب تفسیر او را زیر عنوان "تنویرالمقباس من تفسیر ابن عباس" چون برگهای زرناب میبرند. بازهم قبول ندارید؟ پس به تأکید آیه های قرآن در مورد الله بت پرستان که در ادامۀ این نوشته نشان داده خواهند شد، نظری انداخته و بخود آئید و بساط کید و نیرنگی بنام قرآن و اسلام از جانب محمّد را که به عنوان رسول خدا به شما قالب کرده اند، برچیده و قائم به ذات خود، راه درستی و انسانی و احترام به حقوق بشرو حیوان و پاکیزگی روان را بجای ایمان به اللهِ ساختۀ ملاهای دغل و تقلید از دروغ پردازان دستاربند که با ادعای دروغین نمایندگی از طرف الله، زندگی و هستی شما را به مخاطره انداخته اند، برگزینید.



به منظور پژوهش دربارۀ الله، هیچ منبع و مرجعی معتبرتر از قرآن نیست وبراساس نظریات فقهای اسلامی، در تفسیرسوره ها و آیه های قرآن، هیچ شخصیت اسلامی از ابن عباس با اعتبارترنمیباشد. حتی فقهای دیگرمذاهب اسلامی نیز تفسیرهای ابن عباس را مورد تأئید قرارداده یا تفسیرهائی مشابه تفسیرهای او ارائه داده اند. پژوهشگران غیراسلامی، ریشۀ الله را از نظرواژه شناسی مورد پژوهش قرارداده وآنرا در ارتباط با زبانهای آرامی و سُریانی بدرستی نشان داده اند. اما قدرمسلم آنست که قرآن در آیه های متعدد به پرستش الله از سوی بت پرستان پیش از اسلام در عربستان اشاره های صریح کرده، به اعتقاد و ایمان آنها نسبت به الله قبل از ظهوراسلام در آنجا پرداخته وچنین واقعیتی را بکررات ذکرکرده است. در زیرنگاه کنید به آیه های قرآن درمورد ایمان و اعتقاد به الله از سوی کافران و بت پرستان قبل از ظهور اسلام در عربستان و این واقعیت که طبق اقرار قرآن، الله اختراع محمّد ابن عبدالله نبوده است. بلکه محمّد ابن عبدالله با استقبال ازالله بت پرستان به عنوان آفریدگارِ نادیدۀ عالم هستی، تنها کارمهمی که کرده، این بوده که با حفظ الله بت پرستان درعربستان، فقط عنوان "بت پرستی" را با "یکتاپرستی" جابجا کرده است. با هم نگاهی میاندازیم به آیه های متعدد قرآن در این مورد:


آیۀ زمر/38:
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ
تفسیر ابن عباس:
اگراز کافران بت پرست بپرسی
چه کسی آسمانها و زمین را آفریده؟
مطمئناً خواهند گفت: الله آنها را آفریده
پس ای محمّد به آنها بگو: اگر بخواست الله وبه منظور آزمایشِ محمّد، الله آسیبی به من وارد آورده یا مرا دچارسختی معیشت کند و یا مورد رحمت خود قراردهد، آیا بتهای اللات، العزّی و منات قادرخواهند بود مرا ازصدمه و آسیب و سختی معاش نجات داده و یا مرا از رحمت الله محروم سازند؟
ای محمّد، به آنها بگو: الله تنها آفریدگاریست که من به او اتکاء و توکل میکنم. من به ارادۀ او اعتقاد دارم و بهمین سبب است که مؤمنان به الله ایمان دارند.
(تفسیر آیۀ زمر/38، تنویرعربی، ص 489، چاپ بیروت، 1412 هجری)

آیۀ لقمان/25:
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
تفسیر ابن عباس:
و تو ای محمّد، اگرازکافران بت پرست بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفرید؟ 
خواهند گفت: الله.
به آنها بگو: ستایش از آنِ الله است و بنابراین، از او سپاسگزارباشید.
اما آنها ازالهیت الله بی همتا ناآگاهند واز نعمتهائی که به آنها داده، شکرگزار نیستند.                                                             (تنویرعربی، ص 434، چاپ بیروت، 1412 هجری).

آیۀ زخرف/9:
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ
تفسیر ابن عباس:
و تو ای محمّد، اگر از کافران بت پرست بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده؟
قطعاً خواهند گفت: اللهِ قادرِ دانا و توانای حاکم به همه چیز، آفرینندۀ آسمانها و زمین است.
(تنویرعربی، ص 518، چاپ بیروت، 1412 هجری).

آیۀ زخرف/87:
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ
تفسیر ابن عباس:
واگراز آنها (بت پرستان) یا مثلاً از قبیلۀ بنی ملیح بپرسی چه کسی آنها را آفریده؟
مطمئناً خواهند گفت: الله ما را آفریده است.
پس چرا آنها از الله روی برگردانده وپس از چنین اعترافی، به دروغ متوسل میشوند؟
(تنویرعربی، ص 524، چاپ بیروت، 1412 هجری).

* بنی ملیح قبیله ای بود در جنوب جزیرة العرب (نویسنده).

آیۀ عنکبوت/61:
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ
تفسیر ابن عباس:
واگر از بت پرستان یا کافران مکّه بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را به اطاعت واداشته است؟
خواهند گفت: الله آنها را به اطاعت واداشته است.
حال چگونه است که بت پرستان وکافران رو به الله دروغ میگویند؟
(تنویرعربی، صص 423 و424، چاپ بیروت، 1412 هجری).

آیۀ نحل/57 (اشارۀ مستقیم به بت پرستان جزیرة العرب): وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ وَلَهُمْ مَا يَشْتَهُونَ تفسیر ابن عباس: وبرای الله دخترانی قرار میدهند و میگویند: این فرشتگان دختران الله هستند. الله خودرا مبرا از داشتن فرزندان وهر شریکی ونیزپسرانی میداند. (تنویرعربی، ص 287، چاپ بیروت، 1412 هجری).

افزون بر آیه های پیش گفتۀ قرآن، ابن هشام نیز به عنوان نخستین فردی که زندگی محمّد پیغمبر اسلام را تألیف کرده است، در کتاب زندگی محمّد یا "السیرة نبویة" به نقل از ابن اسحاق و درتأئید تفسیر ابن عباس و آیه های پیش گفتۀ قرآن مبنی براعتقاد و ایمان بت پرستان پیش از اسلام (دوران جاهلیت) به الله در مقام خدا و آفریدگارعالم هستی، به شعرزیراز امْرُؤُ الْقَيْسِ ابْنُ حُجْرٍ الْكِنْدِيِّ (ابوالقیس) شاعراوائل قرن ششم میلادی و تقریباً صدسال پیش از ظهور اسلام، ازسلطان نشین کندة درنجد اشاره کرده که درآن ازالله نام برده است:

فبیعوا الحراب ملمحارب و اذکروا/ حسابکم و الله خیر محاسب
ولی امرئی فاختار دینا فلایکن/ علیکم رقیبا غیر رب تا ثواقب
اقیموا لنا دینا حنیفا فانتم/ لنا غایة قد یهتدی بالذوانب
وانتم لهذا الناس نور و عصمة/ تؤمون والاحلام غیر عوازب
(دارالکتاب العربی، بیروت، 1408 هجری/ 1984میلادی)

فقالت یمین الله ما لک حیلة/ وما إن أری عنک الفوایة تنجلی
فقلت یمین الله ابرح قاعداً/ ولو قطعوا رأسی لدیک و اُصالی
(بیروت، المعلقات، 1377 هجری/ 1958 میلادی)
از امْرُؤُ الْقَيْسِ اشعار زیادی دروصف الله در دست است، که در اینجا تنها به چند مورد از آنها اشاره شده است.

دربخشی از "شرح دیوان لبید بن ربیعة العامری" نیز به شعری از نعمان بن المنذر، مربوط به اوائل قرن هفتم میلادی (حدود 602 م) و پیش از ظهور اسلام درجزیرة العرب اشاره شده که درآن از الله نام برده است:

 أری الناس لابدرون ما قدر أمرهم/ بلی: کل ذی لب إلی الله واسل
الا کل شئی ما خلا الله باطل/ کل نعیم، لا حالة، زائل
إذا المرء أسری لیلة ظن أنه/ قضی عملا، المرء ماعاش آمل
حبائله مبثوثة بسبیله/ ویغنی إذا ما أخطأته الحبائل
قولالۀ إن کان یقسم أمرة/ ألمایعظک الدهر أمک هابل
فإن انت لم تصدقک نفسک فانتسب/ لعلک تهدیک القرون الأوائل
فإن لم تجد من دون عدنان والدا/ ودون معد فلتزعک العواذل
وکل إمری یوما سیعلم سعیه/ إذا کشفت عند الإله المحاصل
(ابن قتیبه، الشعر، شرح دیوان لبید بن ربیعة العامری، بیروت، ص 132)

درآیه های پیش گفتۀ قرآن به روشنی از اعتقاد و ایمان عموم اعراب بادیه نشین و بت پرستان پیش از اسلام جزیرة العرب به الله به عنوان آفرینندۀ نادیدۀ هستی، اشاره شده است. چنین اشاره هائی مؤید آنست که الله نتیجۀ اختراع محمّد و ارتباط او با الله از طریق وحی و جبرئیل و الله ای که به عنوان خداوندگار و آفریدگار هستی که درآسمان هفتم و درعرش بر تخت خداوندی نشسته بود نمیباشد، بلکه الله بت نادیده ای بوده که همۀ بت پرستان عربستان ورای بتهای دست ساز خودشان، به او ایمان و اعتقاد داشتند. نتیجه اینکه، یکی از علل جمع شدن بادیه نشینان شبه جزیره به دور محمّد و پذیرفتن ادعای پیامبری الله از جانب او، ریشه درایمان و اعتقاد قلبی پیشین آنها به وجود همچه پروردگار نادیده ای داشته است.

پژوهشگران غیراسلامی نیزدرمورد ریشۀ  الله در زبان عرب، در ارتباط با زبانهای آرامی و سُریانی، به تحقیق پرداخته اند. Édouard Dhorme درنوشتۀ "مروری بر تاریخ ادیان" نتیجه گرفته است که الله در زبان عرب، از ریشۀ Éloa بر طبق سنگنوشته های بجا مانده ازثمودیان جزیرة العرب، گرفته شده است.
(Revue de l'histoire des religions، ص 37)

پروفسورمیشل متیو دربخش "خدایان اعراب پیش از اسلام" در فرهنگ اسامی خدایان، ریشۀ الله را از ترکیب حرف تعریف El کنعانی و واژۀ Ilu به معنی آفریدگار جهان هستی درزبان اکدی - کهن ترین زبان از زبانهای سامی - آورده است.                                                                                       (http://www.mathieu-colas.fr/michel/Classes/Ndiv.pdf)

 براساس تحقیق پژوهشگران دانشگاه کلمبیا که درانسیکلوپدیای این دانشگاه آمده، واژۀ الله ریشه در زبانهای سامیِ باستان داشته واز واژه های اِلوهیم (Elohim) و اِلوآ (Eloah) در زبان آرامی که باستانی تر از زبان سُریانی بوده، در زبان سُریانی وارد شده است. به نوبۀ خود، این واژه درزبان سُریانی اَلاها (Ălāhā) و بصورت (ܐܲܠܵܗܵܐ) نوشته شده، تلفظ میشود که اززبان رایج درمنطقۀ میانرودان، مشتق شده ودر زبان عربی بصورت معرّب الله آمده است.

برای مطالعات بیشتر، میتوان بطورنمونه منابع پژوهشی زیررا نیزمورد مطالعه قرارداد:

ادیان پیش از اسلام در جزیرةالعرب:

Documentation for Ancient Arabia, Part I: Chronological Framework and Historical Sources. Liverpool: Liverpool University               
Kenneth Anderson Kitchen, 1994, University of Liverpool

Recently Discovered Early Christian Monuments in Northeastern Arabia. Arabian Archaeology and Epigraphy, 5(1), 32–60, Langfeldt, John A., 1994

A Challenge to Islam for Reformation; The Rediscovery and Reliable Reconstruction of a Comprehensive Pre-Islamic Christian Hymnal Hidden in the Koran under Earliest Islamic Reinterpretations. Delhi: Motilal Banarsidass Publishers, Lüling, Günter, 2003


ILĀ H. In The Encyclopaedia of Islam, ed. P. J. Bearman, Vol. Vol. III. Leiden: Brill, pp. 1093–1094,  MacDonald, D. B., 1999

الله از کجا به جزیرة العرب آمده بود؟

دربارۀ ریشۀ واژۀ الله، مورخین و زبانشناسان کوشش کرده اند به این سوآل پاسخ خردمندانه بدهند و همانطور که دربالا به اختصار اشاره شد، آنها با استناد به ریشۀ الله در زبانهای سامی باستانی نظیراکدی و آرامی و سُریانی واینکه زبان عربی ریشه درزبانهای باستانی همچون اکدی و آرامی و سُریانی دارد و تطبیق آنها با زبان عربی، ریشۀ الله را از آن زبانها نتیجه گیری کرده اند. شک نیست که پژوهشهای آنها براتکاء به این نظریه که ریشۀ الله را باید در زبانهای آرامی و سُریانی، دانست، از نظر منطقی درست و قابل پذیرش است. اما هیچ کدام از آنها نتوانسته اند ویا این نویسنده مشاهده نکرده است گفته باشند واژۀ الله از میانرودان به عنوان منشاء زبانهای اکدی و آرامی و سُریانی، چگونه به جزیرة العرب آمده ودرمیان بت پرستان شبه جزیرۀ عربی نه تنها انتشاریافته، بلکه ازجانب آنها به عنوان پروردگارنادیدۀ عالم هستی که مافوق همۀ بتهای آنهابود، مورد قبول وپرستش قرارگرفته است. چنین پرسشی، موضوع این بخش ازنوشتۀ پژوهشی حاضراست. به منظور یافتن ارتباط دوران باستان بین میانرودان و شبه جزیرۀ عربی، راهی نیست بجزمراجعه به تاریخ میانرودان درآن دوران و اشاره به وسعت فتوحات حاکمان آن، از میانرودان تا مدیترانه و بخش بزرگی ازآفریقا.  بنابراین، در این بخش چگونگی انتقال این واژه به شبه جزیرۀ عربستان براساس انتقال واژۀ الله ازآن سرزمین تا جزیرة العرب را برمبنای مدارک و شواهد تاریخی بررسی خواهیم کرد.

براساس مدارک بجا ماندۀ تاریخی وهمانطور که درنقشۀ زیر نشان داده شده، امپراتوری آشوراز 2500 تا 609 قبل از میلاد برسرزمینهای وسیعی از جنوبی ترین نقاط میانرودان در خلیج فارس، شامل ایلام و کلده و اکد وسرزمین مادها تا مدیترانه ومصر و شمال آفریقا و بخش بزرگی از شبه جزیرۀ عربستان، حاکم بوده است.


براساس پژوهشهای باستانشناسی و مطالعات فیلولوژی که در بالا به آنها اشاره شد، ریشۀ الله از زبان اکدی که قدیمی تر از زبان آشوریست، مشتق شده است. اما باتوجه به روابط بازرگانی آشوریان با بخشهای عمده ای از سرزمینهای زیر تسلطشان که شامل جنوبی ترین قسمت شبه جزیرۀ عربستان نظیر یمن میشد و با درنظرگرفتن اینکه یمن در تولید کندر و صمغ عربی و بُرد یمانی وادویه جات و محصولات کشاورزی نظیر گندم و حبوبات، حرف اول را میزد و این کالاها در تمام مناطق پیش گفته دارای مشتریان پر وپاقرصی بودند، بنابراین، فرهنگ و زبان آشور و معتقدات دینی آشوریان و حتی زیر مجموعه های فرهنگی آن نیز طی مبادلات بازرگانی در سرزمینهای نامبرده و بخصوص در عربستان رواج داشته است. براین اساس میتوان نتیجه گرفت که واژۀ ترکیبی "اِل ایلو" نیز در این مناسبات بازرگانی و تبادل فرهنگی، از میانرودان به جزیرة العرب که زیر تسلط امپراتوری آشور بود، در میان ساکنان شبه جزیرۀ عربستان با سِمَتِ پروردگار نادیدۀ عالم هستی رایج شده وبه عنوان بت نادیده که از همۀ بتهای آنها سَر بوده ونزدشان مقامی بالاتر و والاتر داشت، تا سال 609 قبل از میلاد ب نام مورد پرستش بت پرستان قرارداشت.



غیرازتسلط حکمرانان آشور بر شبه جزیرۀ عربستان، ما شاهد حکمرانی شاهان نئوبابلی برعربستان، تا سال 539 قبل از میلاد وطی مدت صدسال نیزمیباشیم. آخرین پادشاه نئوبابلی بنام نبونید، با لشکریانی مجهز به مدت 10 سال در شهر تیماء از استان تبوک عربستان ساکن شد تا کاروانیان حامل مال التجاره ها و کالاهای تجارتی پادشاه را از یمن تا میانرودان، در مقابل دستبرد راهزنان شبه جزیره مورد حفاظت وپشتیبانی قرار دهد. طبق مدارک تاریخی و سنگنوشته هائی که از این پادشاه بجا مانده اند، این پادشاه نئوبابلی همانی بود که پس از مراجعت به بابل، در جنگ با کوروش بزرگ شکست خورد و بابل به تصرف کوروش درآمد. اما درمورد تاریخ مرگ یا کشته شدن نبونید اطلاع موثقی دردست نیست. بنظر میرسد برهمان سیاست و روال کوروش، که پس از تصرف هر سرزمینی، ادارۀ امورآنرا به حکمران شکست خوردۀ آن واگذارمیکرد، چنین سیاستی شامل نبونید هم شده باشد.


باتوجه به این واقعیت که زبان نئوبابلی ریشه در زبانهای قبلی میانرودان داشت، شک نیست که واژۀ "اِل ایلو" با تلفظ نئوبابلی، از زبانهای پیشین به این زبان وارد شده وبه عنوان آفریدگار عالم هستی یا خدای خدایان، مورد احترام وعبادت بوده است. بنابراین، پرستش چنین پروردگار نادیده ای از سوی بت پرستان جزیرة العرب، توسط نئوبابلیان ساکن درعربستان همچنان مورد حمایت بوده و حتی از جانب اعراب بت پرست جزیرة العرب در شمال حجازکه مقر فرماندهی نبونید و نئوبابلیان بود، همواره مورد پرستش قرارداشت.

لازم به یادآوریست که پژوهشگران شرق شناس دانشگاه شیکاگو بعد از 50 سال کوشش در مطالعۀ گلنوشته های اکدی به خط میخی، موفق به انتشار فرهنگ زبان اکدی شده و سپس ارتباط زبانهای سومری و آشوری و بابلی را با زبان اکدی مورد پژوهش قرارداده اند. فرهنگ بریتانیکا به اختصار به این پژوهشها اشاره کرده است:

باید توجه داشت که از زمان حکمروائی آشوریان ونئوبابلیان و حملات وتسلط آنها بر اورشلیم، یهودیان آنجا مجبور به فرار و ترک سرزمین خود شدند. تعداد زیادی از آنها که از اسارت آشوریان و نئوبابلیان جان بدر برده بودند، به شمال آفریقا و شمال حجاز درعربستان رفته و در آنجا ساکن شدند. این جمع تازه وارد به همراه خود زبان آرامی-عبری، معتقدات دینی و فرهنگ خودشان را نیز به همراه آورده بودند. بنابراین، مایۀ شگفتی نخواهد بود که دو فرهنگ بت پرستان و یهودیان تازه وارد، با هم برخورد کرده اند. در این بین، واژۀ "اِل ایلو" باقیمانده از زمان آشوریان و نئوبابلیان در جزیرة العرب از یک طرف، و واژۀ "اِلاه" یا آفریدگارعالم که در زبان آرامی-عبری وارداتی به شبه جزیره که بصورت Elah یا (אלה) نوشته و تلفظ میشد، از طرف دیگر، باهم تلاقی نموده و"اِلاه" آرامی-عبری با ورود به زبان عرب که همواره واژه های وارداتی از زبانهای دیگر را به عربی تغییر تلفظ میدهد، بصورت معرّب "الله" درآمده است.  بطور خلاصه و باتوجه به موارد پیش گفته، الله عربی ریشه در زبانهای آرامی و سُریانی دارد که این زبانها نیز به نوبۀ خود ریشه در زبانهای باستانی نظیر بابلی و سومری و اکدی، دارند.

افزون بر موارد بالا، همانطورکه قبلاً نیز اشاره شد، دین مسیح بیش از 6 قرن قبل از آئین اسلام دریمن و حجازو سایر نقاط جزیرة العرب وجود داشت. به علت اینکه زبان سُریانی به عنوان زبان رایج درمیان مسیحیان آن زمان وجود داشت و نوشته های بسیاری از آن دوران بصورت سنگنوشته هائی در نقاط مختلف عربستان به همین زبان توسط باستانشناسان کشف شده اند، و با توجه به این واقعیت که در زبان سُریانی، واژۀ الله عربی بصورت اَلاها (Ălāhā) یا (ܐܲܠܵܗܵܐ) تلفظ و نوشته میشود، بنابراین نباید شک داشت که بعلت همزیستی و مراودات مسیحیان ویهودیان و بت پرستان درعربستان پیش از اسلام، الله یا آفریدگار نادیدۀ عالم هستی، در میان بت پرستان، افزون بر بتهای دست ساز آنها به عنوان سرآمد همۀ بتها، شناخته میشد. پس ازنظر معتقدات دینی مربوط به نیایش الله، بین آنها و مسیحیان و یهودیان که همگی الله را پروردگار جهان هستی بشمارمیآوردند، هیچگونه اختلافی وجود نداشت.

نتیجه آنکه، الله درادیان موسوم به ابراهیمی و بخصوص درآئین اسلام که در این نوشته مورد بحث قراردارد، ریشه درآئین بت پرستان میانرودان از چند هزار سال قبل از میلاد دارد. اما چون همواره کوشش این نویسنده بر مبنای زدودن خرافات و موهومات از اندیشه و ذهن هم میهنان اسلامزده مان داشته که آلت اجرای مقاصد سودجویانۀ مشتی ملا قرارگرفته اند، لازم شد تا بطور مختصر نشان داده شود که چنین الله ای جز بازماندۀ اعتقادات بت پرستان چند هزار سال قبل نمیباشد. براین اساس، آیه های قرآن که محمّد ابن عبدالله مدعیست ازجانب الله به واسطه گی جبرئیل براو نازل شده اند، جز دروغی آشکار نمیباشد. چنین الله ای وجود ندارد و به همین علت هم کارسازو ارحم الراحمین نیست. درواقع، این خدعه ای بود که محمّد از طریق آن توانست اهالی بیابانهای برهوت عربستان را زیر نام او گرد آورده و با تشکیل کنفدراسیونی از آنها، هستی مردم دنیای متمدن آن روزگار را مورد حمله و چپاول قراردهد. بیش از 1400 سال است که ملاهای بیکاره ودغل در لباس و شمائل محمّد، به استثمار مردم ما پرداخته اند و اکنون قریب 40 سال است که با تشکیل حکومت اسلامی بنام حکومت الله برروی زمین، همۀ هستی میهن ما را به تاراج برده اند. در این میان، از الله خبری و اثری نیست، چون اصلاً و ابداً چنین پروردگاری درعالم هستی وجود ندارد. اگر وجود داشت، طبق آیه های ریز و درشت قرآن که مدعیست دست انتقام الله بالاترین دستهاست، انتقام این همه بدبختی و ادباری که آخوندها برسر این ملک و ملت آوارکرده اند، را از آنها میگرفت.

بپا خیزید ودرپی دفاع ازهستی وشرف خود باشید که قادرمتعالی بنام الله وجود ندارد.

۱۳۹۷ فروردین ۱۷, جمعه

اصلاح طلب، اصولگرا...دیگه تمومه ماجرا!


علی کبیری


هدف از نوشتۀ حاضر، بررسی اجمالی بازیهای سیاسی رهبران حکومت اسلامی وباز بینی ظهور جبهۀ تازه ای بنام "اصلاح طلبان" است که از سال 76 تا کنون در سپهر سیاسی کشور خودنمائی کرده و بمدت 20 سال سدی درمقابل حرکت مردم برای تعیین سرنوشت خود، ایجاد کرده است. جبهۀ اصلاح طلبی با اجرای یک بازی سیاسی از جانب حکومت، بطور ناگهانی درسال 76 به منظور فرونشاندن آتش خشم مردمی ایجاد شد که از سیاستها و ظلم و جور و غارتگریها و اعمال نابخردانۀ حاکمان اسلامی در 20 سال پیش از آن بجان آمده بودند و امکان داشت این خشم به یک بحران گستردۀ اجتماعی و حتی تغییر حکومت منجر شود. چنین ظهوربی مقدمه و ناگهانی جبهۀ اصلاح طلبی، موجب شد تا بسیاری از آزادیخواهان و مدافعان حقوق مردم با شک وتردید و حتی با بدبینی مطلق با چنین جبهه ای برخورد کنند. علت چنین برخورد بد بینانه و مخالفت آمیز آزادیخواهان و مدافعان حقوق مردم آن بود که جبهۀ تازه بدون هیچ پیش زمینۀ قبلی و بطور ناگهانی تشکیل شده و مهمتر از آن، توسط همان عواملی بوجود آمده بود که بمدت 20 سال در انواع و اقسام پستهای حکومتی به خدمت اشتغال داشتند و دربوجود آوردن نابسامانیها ونابکاریها و بروز خشم روزافزون مردم نقشی بسزا داشتند. ولی تا آن زمان کمترین و کوچکترین عکس العمل اعتراضی نسبت به سیاستهای ناکارآمد حکومت اسلامی، نشان نداده بودند. این شک و بدبینی پس از نشاندن جناب محمد خاتمی اصلاح طلب بر اریکۀ ریاست جمهوری و دادن کرسیهای اکثریت به مدعیان اصلاح طلب در مجلس شورای اسلامی ششم با حمایت مردم، هنگامی به اوج خود رسید که پس از گذشت 8 سال از ریاست جمهوری محمد خاتمی، نه وعده و وعیدهای وی عملی شد و نه قول و قرارهای انتخاباتی نماینده های اصلاح طلب که اکثریت مجلس ششم را دارا بودند، به وقوع پیوست. این بود اجرای فاز اول بازی سیاسی حکومت به منظور فرو نشاندن خشم مردم و تداوم حکومت اسلامی.

در فاز دوم بازیِ سیاسیِ حکومتی، حکومت با وارد کردن احمدی نژاد و یاران اصولگرا و با پخش پول و کیسه های سیب زمینی در میان مردم ناآگاه و خریدن رأی آنها و نیزدست زدن به بازی سیاسی دیگری از طریق نمایشِ قراردادن خودیهایِ اصلاح طلب در مقابل خودیهایِ جریان احمدی نژاد و حتی فتوای پشتیبانی برخی از فقهاء درباری، نه تنها توانست احمدی نژاد را وارد کاخ ریاست جمهوری کند، بلکه مجلسی یکدست از بله قربانگویان حکومتی هم بوجود آورد. در این مرحله، حکومت با وقاحت هرچه تمامتر و با گشاده دستی بشدت در داخل به سرکوبی و داغ و درفش هر معترضی دست زد و در خارج با راه انداختن جنگهای نیابتی و دخالتهای نظامی در کشورهای منطقه، به هل من مبارزطلبیدن و در واقع به اجرای سیاست مشت آهنین درداخل ونشان دادن چنگ و دندان در خارج پرداخت. در انتهای این مرحله، بعلت گشادبازیهای اتمی، به هدر دادن 800 میلیارد دلار پشتوانۀ ارزی کشور و پاسخ شدید غرب به آن از طریق اعمال تحریمهای اقتصادی وخوردن کفگیر حکومت به ته دیگ و در نتیجه پاسخ مردم از طریق شورش وعکس العملهای طبیعی اجتماعی، حکومت تصمیم به وادادن گرفت. این وادادگی، با وارد کردن یکی دیگر از عمال حکومتی ناشناخته موجب فریب بیشتر اکثریت مردم در جهت برآوردن خواست و امیال حکومت و افزودن بر طول عمر آن شد.

در فاز سوم، مردم ناآگاه برخلاف اخطارهای مکرر مصلحان اجتماعی دائربر عدم شرکت در انتخابات فرمایشی و افشاگری درمورد سوابق ضد مردمی و ضد ملی حسن روحانی و دست داشتن او در کلیۀ بدکاریهای سالهای گذشتۀ حکومت اسلامی، فریب این شیخ را خورده و شیفتۀ کلید پلاستیکی تدبیر و امید او شدند. در واقع، این کلید فریبندۀ تدبیر و امید، چیزی جز همان کلید پلاستیکی دروازۀ بهشت نبود که خمینی هنگام جنگ ایران و عراق با دادن آن به کودکان خردسال با وعده های بهشتی، آن طفلان معصوم را بر روی مین های عراقی فرستاد. کلید قلابی تدبیر و امید حسن روحانی نیزخدعه ای از جنس خدعۀ خمینی ودرواقع مظهر شعاری موذیانه برای تحمیرو تحمیق نا آگاهان بود. بعدها معلوم شد که آن کلید تدبیر و امید نشانی جز بی تدبیری ونا امیدی و بی برنامگی حسن روحانی و سایر دست اندرکاران حکومت اسلامی نبوده است. با همین کلید قلابیست که اکنون مردم به امید رسیدن به بهشت موعود آخوندها و حسن روحانی، درجهت بهشت وعده داده شدۀ این دجال امنیتی حکومت اسلامی، بر روی جادۀ مین گذاری شدۀ آخرت گام برمیدارند. اما کسانی که هنوز فریفته و عاشق و واله خامنه ای و روحانی دجال هستند، باید پیشاپیش از میان صحرای محشرمملو ازلشکریان فراموش شده ای از مالباختگان، بیکاران، بی خانمانها، کارتن خوابها، تن فروشان، معتادان وازمیان بیابانهای برهوت و زمینهای خشک و بی آب و علف که پوستشان از خشکی مداوم ترک ترک خورده و پرچین و چروک شده است، با تنهائی دردمند و با آه و ناله و فغان و فریاد، عبور کنند. در این مرحله، نه از اصلاح طلبان خبری هست و نه دیگر برای حفظ حکومت اسلامی از آنها امیدی متصور. نه دستی از غیب برای کمک برخواهد آمد ونه پروردگار عالم هستی شفیع شیفتگان امام خامنه ای خواهد شد.

اکنون، بدرستی همۀ مردم بخوبی آگاه شده اند که در عرض 40 سال گذشته بارها و بارها فریب انواع و اقسام نیرنگهای آخوندها وحکومت اسلامی را خورده اند و کشورهای منطقه و اکثر کشورهای دنیا نیز بخوبی دریافته اند که این حکومت فاقد پایگاه مردمی در داخل بوده واز جنبۀ روابط بین ملل به هیچ وجه من الوجوهی قابل اطمینان نیست. دراین میان فقط و فقط کشورهای متظاهر به انترناسیونالیسم سوسیالیستی و دفاع از حقوق پرولتاریا و فرو دستان جهان هستند که بخاطر حفظ منافع ملی خود، پرولتاریا و فرودستان ایرانی را لگدمال کرده و در جبهۀ ظلم و ستم بر علیه آنان صف آرائی کرده اند.

سخن آخر اینکه ملت ایران جز دست گذاشتن بر زانو وهمت از نیروی خود در براندازی این حکومت فریبکار و پایمال کنندۀ حقوق مردم، راه دیگری برای نجات از این مهلکه ندارد.

هر چه زودتر، بهتر!