۱۳۹۷ فروردین ۱۷, جمعه

اصلاح طلب، اصولگرا...دیگه تمومه ماجرا!


علی کبیری


هدف از نوشتۀ حاضر، بررسی اجمالی بازیهای سیاسی رهبران حکومت اسلامی وباز بینی ظهور جبهۀ تازه ای بنام "اصلاح طلبان" است که از سال 76 تا کنون در سپهر سیاسی کشور خودنمائی کرده و بمدت 20 سال سدی درمقابل حرکت مردم برای تعیین سرنوشت خود، ایجاد کرده است. جبهۀ اصلاح طلبی با اجرای یک بازی سیاسی از جانب حکومت، بطور ناگهانی درسال 76 به منظور فرونشاندن آتش خشم مردمی ایجاد شد که از سیاستها و ظلم و جور و غارتگریها و اعمال نابخردانۀ حاکمان اسلامی در 20 سال پیش از آن بجان آمده بودند و امکان داشت این خشم به یک بحران گستردۀ اجتماعی و حتی تغییر حکومت منجر شود. چنین ظهوربی مقدمه و ناگهانی جبهۀ اصلاح طلبی، موجب شد تا بسیاری از آزادیخواهان و مدافعان حقوق مردم با شک وتردید و حتی با بدبینی مطلق با چنین جبهه ای برخورد کنند. علت چنین برخورد بد بینانه و مخالفت آمیز آزادیخواهان و مدافعان حقوق مردم آن بود که جبهۀ تازه بدون هیچ پیش زمینۀ قبلی و بطور ناگهانی تشکیل شده و مهمتر از آن، توسط همان عواملی بوجود آمده بود که بمدت 20 سال در انواع و اقسام پستهای حکومتی به خدمت اشتغال داشتند و دربوجود آوردن نابسامانیها ونابکاریها و بروز خشم روزافزون مردم نقشی بسزا داشتند. ولی تا آن زمان کمترین و کوچکترین عکس العمل اعتراضی نسبت به سیاستهای ناکارآمد حکومت اسلامی، نشان نداده بودند. این شک و بدبینی پس از نشاندن جناب محمد خاتمی اصلاح طلب بر اریکۀ ریاست جمهوری و دادن کرسیهای اکثریت به مدعیان اصلاح طلب در مجلس شورای اسلامی ششم با حمایت مردم، هنگامی به اوج خود رسید که پس از گذشت 8 سال از ریاست جمهوری محمد خاتمی، نه وعده و وعیدهای وی عملی شد و نه قول و قرارهای انتخاباتی نماینده های اصلاح طلب که اکثریت مجلس ششم را دارا بودند، به وقوع پیوست. این بود اجرای فاز اول بازی سیاسی حکومت به منظور فرو نشاندن خشم مردم و تداوم حکومت اسلامی.

در فاز دوم بازیِ سیاسیِ حکومتی، حکومت با وارد کردن احمدی نژاد و یاران اصولگرا و با پخش پول و کیسه های سیب زمینی در میان مردم ناآگاه و خریدن رأی آنها و نیزدست زدن به بازی سیاسی دیگری از طریق نمایشِ قراردادن خودیهایِ اصلاح طلب در مقابل خودیهایِ جریان احمدی نژاد و حتی فتوای پشتیبانی برخی از فقهاء درباری، نه تنها توانست احمدی نژاد را وارد کاخ ریاست جمهوری کند، بلکه مجلسی یکدست از بله قربانگویان حکومتی هم بوجود آورد. در این مرحله، حکومت با وقاحت هرچه تمامتر و با گشاده دستی بشدت در داخل به سرکوبی و داغ و درفش هر معترضی دست زد و در خارج با راه انداختن جنگهای نیابتی و دخالتهای نظامی در کشورهای منطقه، به هل من مبارزطلبیدن و در واقع به اجرای سیاست مشت آهنین درداخل ونشان دادن چنگ و دندان در خارج پرداخت. در انتهای این مرحله، بعلت گشادبازیهای اتمی، به هدر دادن 800 میلیارد دلار پشتوانۀ ارزی کشور و پاسخ شدید غرب به آن از طریق اعمال تحریمهای اقتصادی وخوردن کفگیر حکومت به ته دیگ و در نتیجه پاسخ مردم از طریق شورش وعکس العملهای طبیعی اجتماعی، حکومت تصمیم به وادادن گرفت. این وادادگی، با وارد کردن یکی دیگر از عمال حکومتی ناشناخته موجب فریب بیشتر اکثریت مردم در جهت برآوردن خواست و امیال حکومت و افزودن بر طول عمر آن شد.

در فاز سوم، مردم ناآگاه برخلاف اخطارهای مکرر مصلحان اجتماعی دائربر عدم شرکت در انتخابات فرمایشی و افشاگری درمورد سوابق ضد مردمی و ضد ملی حسن روحانی و دست داشتن او در کلیۀ بدکاریهای سالهای گذشتۀ حکومت اسلامی، فریب این شیخ را خورده و شیفتۀ کلید پلاستیکی تدبیر و امید او شدند. در واقع، این کلید فریبندۀ تدبیر و امید، چیزی جز همان کلید پلاستیکی دروازۀ بهشت نبود که خمینی هنگام جنگ ایران و عراق با دادن آن به کودکان خردسال با وعده های بهشتی، آن طفلان معصوم را بر روی مین های عراقی فرستاد. کلید قلابی تدبیر و امید حسن روحانی نیزخدعه ای از جنس خدعۀ خمینی ودرواقع مظهر شعاری موذیانه برای تحمیرو تحمیق نا آگاهان بود. بعدها معلوم شد که آن کلید تدبیر و امید نشانی جز بی تدبیری ونا امیدی و بی برنامگی حسن روحانی و سایر دست اندرکاران حکومت اسلامی نبوده است. با همین کلید قلابیست که اکنون مردم به امید رسیدن به بهشت موعود آخوندها و حسن روحانی، درجهت بهشت وعده داده شدۀ این دجال امنیتی حکومت اسلامی، بر روی جادۀ مین گذاری شدۀ آخرت گام برمیدارند. اما کسانی که هنوز فریفته و عاشق و واله خامنه ای و روحانی دجال هستند، باید پیشاپیش از میان صحرای محشرمملو ازلشکریان فراموش شده ای از مالباختگان، بیکاران، بی خانمانها، کارتن خوابها، تن فروشان، معتادان وازمیان بیابانهای برهوت و زمینهای خشک و بی آب و علف که پوستشان از خشکی مداوم ترک ترک خورده و پرچین و چروک شده است، با تنهائی دردمند و با آه و ناله و فغان و فریاد، عبور کنند. در این مرحله، نه از اصلاح طلبان خبری هست و نه دیگر برای حفظ حکومت اسلامی از آنها امیدی متصور. نه دستی از غیب برای کمک برخواهد آمد ونه پروردگار عالم هستی شفیع شیفتگان امام خامنه ای خواهد شد.

اکنون، بدرستی همۀ مردم بخوبی آگاه شده اند که در عرض 40 سال گذشته بارها و بارها فریب انواع و اقسام نیرنگهای آخوندها وحکومت اسلامی را خورده اند و کشورهای منطقه و اکثر کشورهای دنیا نیز بخوبی دریافته اند که این حکومت فاقد پایگاه مردمی در داخل بوده واز جنبۀ روابط بین ملل به هیچ وجه من الوجوهی قابل اطمینان نیست. دراین میان فقط و فقط کشورهای متظاهر به انترناسیونالیسم سوسیالیستی و دفاع از حقوق پرولتاریا و فرو دستان جهان هستند که بخاطر حفظ منافع ملی خود، پرولتاریا و فرودستان ایرانی را لگدمال کرده و در جبهۀ ظلم و ستم بر علیه آنان صف آرائی کرده اند.

سخن آخر اینکه ملت ایران جز دست گذاشتن بر زانو وهمت از نیروی خود در براندازی این حکومت فریبکار و پایمال کنندۀ حقوق مردم، راه دیگری برای نجات از این مهلکه ندارد.

هر چه زودتر، بهتر!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر