۱۳۹۴ بهمن ۱۸, یکشنبه

جنبش نه!

نه به انتخابات!
نه به ولایت فقیه!
 نه به شورای نگهبان!
 نه به نظارت استصوابی!
نه به مجلس خبرگان!

علی کبیری

هموطنان گرامی،

37 سال زندگی مشقت بارزیر سیطرۀ  حکومتی براساس ولایت فقیه که آخوندی بنام "ولی فقیه" درسمت رهبری در رأس آن نشسته وهستی مردم وکشور را به باد داده، کافیست. طی 37 سال گذشته سرنوشت میلیونها ایرانی در اختیار فردی بنام "ولی فقیه" بوده است و اکنون همگان شاهدند که براثر وجود چنین فرد نادان و خدعه گری در رأس امور مملکتی، کشوربه چه مشکلات عدیده ای گرفتارشده ومردم به چه مصیبت ها و اِدباری دچارشده اند. درحالیکه میلیاردها ثروت طبیعی این مرز وبوم درمقابل دیدگان وزیر نظارت مداوم ولی فقیه به تاراج رفته است، درمقابل فقروفحشاء و بیکاری واعتیاد و بی خانمانی واز هم پاشیده شدن شیرازۀ خانواده ها نصیب مردم شده است. شکی نیست که واگذارکردن سرنوشت ملتی به یک فرد بی اصل ونسب که اکنون کارنامۀ مردودیت او در مقابلمان قراردارد، برخلاف منافع ملّی و میهنی ما میباشد.

از سوی دیگرگماشتن فردی بی مسئولیت به صورت مادام العمر به عنوان "ولی فقیه" در رأس امور کشورکه به مردم وهیچ مقامی پاسخگو نیست، چیزی جزقبول ذلت واهانت به شعورمردم نیست. از نظر حقوقی تعیین وگماردن "ولی" برای ادارۀ امورو نگهداری از کودکان خردسال، افراد سفیه وناقص العقل، دیوانگان و کسانیست که از نظر طبیعی به حد بلوغ ورشد فکری نرسیده وقادر به تشخیص مصلحت خود نباشند. پس پذیرش فردی درلوای "ولی فقیه" به منظور آقابالاسر بر 80 میلیون ایرانی درواقع پذیرش این واقعیت است که این 80 میلیون ایرانی هنوز به رشد عقلی نرسیده و جز مشتی کودک و سفیه و ناقص العقل ودیوانه نیستند وبه همین خاطراست که این 80 میلیون ایرانی به یک "ولی" یا سرپرست احتیاج دارند. آیا پذیرش پدیده ای به عنوان "ولی فقیه" و قراردادن او در رأس امور مملکت ومردم جز توهین به شعورو شخصیت مردم نیست؟

قانونی کردن حکومت دیکتاتوری مذهبی

اما وجود فردی بنام "ولی فقیه" نه تنها روند عادی کلیۀ امور این مملکت را مختل نموده بلکه با توسل به قوانین فریبنده و دسیسه بازی، منجر به وجودآمدن یک دیکتاتوری وحشتناک زیر نام دین ومذهب شده است. در این دیکتاتوری به استناد اصل 91 ازقانون اساسی، شورائی مرکب از عده ای بوجودآمده است که "شورای نگهبان" نام دارد. این شورا شامل 12 نفر است که 6 نفرآنها از فقهاء دستاربند میباشند که طبق بند (6 الف) از اصل پیش گفته از سوی "رهبر" یا "ولی فقیه" منصوب میشوند. شش نفر بقیه نیز از سوی رئیس قوۀ قضائیه به عنوان حقوقدانان اسلامی به مجلس شورای اسلامی معرفی میشوند. از طرف دیگر طبق بند (6 ب) از اصل 110 قانون بالا، تعیین ونصب رئیس قوۀ قضائیه از اختیارات "ولی فقیه" یا "رهبر" میباشد. این به آن معناست که این 6 نفر حقوقدان اسلامی معرفی شده از سوی رئیس قوۀ قضائیه نیز درواقع زیر نظرمستقیم "ولی فقیه" تعیین میشوند. نتیجه آنکه شورای نگهبان شامل 12 نفراست که همگی برطبق منویات وخواست "ولی فقیه" عمل میکنند.

از طرفی طبق اصل 99 قانون اساسی جمهوری اسلامی، «شوراي نگهبان نظارتِ  استصوابی بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری ، رياست جمهوری، مجلس شورای اسلامي و... را بر عهده دارد.» درواقع این اصل قانون اساسی تکمیل کنندۀ حلقۀ گمشدۀ دیکتاتوری "ولی فقیه" میباشد وهمانطور که همگان تاکنون شاهد بوده اند، داوطلبان نمایندگی مجالس شورای اسلامی و خبرگان میبایستی قبلاً از فیلتر شورای نگهبان رد شده و درواقع کسانی باشند که پیشاپیش بندگی وعبودیت آنها نسبت به "ولی فقیه" از سوی این شورا گواهی واحراز شده باشد.

از سوی دیگر طبق اصل 93 قانون اساسی، « مجلس شوراي اسلامي بدون وجود شوراي نگهبان اعتبار قانوني ندارد مگر در مورد تصويب اعتبارنامه نمايندگان و انتخاب شش نفر حقوقدان اعضاي شوراي نگهبان.» نتیجه آنکه همۀ راههای قانونی این مملکت به شورای نگهبان ختم شده و دارندگان کرسی دراین شورا درواقع نماینده های "ولی فقیه" بوده وخواست و رأی شورای نگهبان نیز خواست ورأی "ولی فقیه" است. آیا برپاکردن همچه سیستمی در ایران جز قانونی کردن دیکتاتوری فردی زیر سرپوش دین ومذهب نیست؟

قانونی کردن خدعه وفریب

مادۀ 99 قانون اساسی، "نظارت استصوابی" درانتخابات مجلس شورای اسلامی ومجلس خبرگان رهبری را از امتیازات شورای نگهبان بشمارآورده و همانطورکه تاکنون شاهد بوده ایم، این شورای دوازده نفره دارای چنان اختیارات وسیعی است که براساس آن میتواند صلاحیت عده ای از داوطلبان نمایندگی دو مجلس نامبرده را پیش از انتخابات تعیین کرده وبا دست چین کردن تعدادی از داوطلبان مورد نظر و ارائۀ لیست مورد نظر "ولی فقیه،" عده ای را به عنوان افراد صلاحیت داربه مردم تحمیل کند بدون آنکه مردم بدانند برچه اساسی آن نمایندگان ازجانب اینان برای شرکت در انتخابات تعیین صلاحیت شده اند. اما عدم اطلاع مردم به همین جا خاتمه نیافته واین شورا قادر است بعد ازاتمام شرکت مردم در رأیگیری انتخاباتی و گزیدن تعدادی از نمایندگان تحمیل شده از جانب این شورا را نیزدر سرندکردن نمایندگانی که درجۀ عبودیتشان نسبت به "ولی فقیه" از دیگرمنتخبین مردم بیشتر است، دست چین کرده و مجالسی یکدست مرکب از افرادی دست نشانده که 100 درصد اعضاء آنها مطیع ومنقاد اوامر"ولی فقیه" هستند را بوجود آورد. به این میگویند "قانونی کردن خدعه وفریب" که از طریق چنین قانونی دوازده نفرکه دررأس آنها "ولی فقیه" قرارگرفته است، برای 80 میلیون نفرازمردم نماینده منصوب میکنند و لابد آن 80 میلیون نفر باید بسیارخرسند باشند که عنان اختیار خود و خانواده و آینده شان را نه به آن دوازده نفر بلکه به "ولی فقیه" درنقش رهبر یا درواقع به یک نفرواگذارکرده اند: یک نفر برای 80 میلیون نفرازمردم نماینده منصوب میکند. پس چه نیازی به چنین انتخاباتی است وچرا مردم باید از شرکت درچنین انتخابات رسوائی استقبال کنند؟ پاسخ آنست که حکومت دیکتاتوری مذهبی برای به نمایش گذاشتن مقبولیت خود درمقابل جهانیان، به رأی اکثریت مردم احتیاج دارد. درغیر این صورت قادر نخواهد بود تا در رابطه با کشورهای دیگر دارای وزن وارزشی باشد. هم اینجاست که رأی هرچه بیشترمردم به چنین حکومت مرتجع و دیکتاتوری مذهبی مشروعیت می بخشد تا در مقابل دیگر کشورها وجهۀ ملی خودرا نه به عنوان یک حکومت دیکتاتوری مذهبی فردی بلکه برمبنای حکومتی متکی به آرای اکثریت مردم به نمایش بگذارد. نتیجه آنکه مردم فقط وفقط برای مقبولیت دادن به این حکومت دیکتاتوری که کلیۀ ارکان قانونی و حقوقی وقضائی مملکت راقبضه کرده است، مورد نیازهستند. پس شرکت مردم درانتخابات دومجلس نامبرده چه تأثیری در تعیین مشی و ادارۀ  کشورو آیندۀ آن دارد؟  پاسخ آنست که در چنین حکومتی مردم جز عروسکهای خیمه شب بازی بحساب نیامده و انتخابات دومجلس نیز جز یک نمایش خیمه شب بازی نیست.

چه باید کرد؟

باتوجه به واقعیتهای پیش گفته، اکنون پس از 37 سال فریبکاری وخدعه، شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نمایشی پیشِ روبه عنوان گفتمانی اساسی میان مردم ظاهرشده است. از سوی دیگراین بار حکومت دیکتاتوری "ولی فقیه" با وقاحت هرچه تمامتر وبطور آشکار کلیۀ داوطلبانی را که کمترین شکی در عبودیت آنها نسبت به "ولی" وجود داشته است، از صحنۀ انتخابات حذف کرده و با دست زدن به چنین عملی به مردم هشدارداده که درمقابل هرگونه مخالفت مردمی بشدت ایستادگی خواهد کرد. از طرف دیگر "ولی فقیه" با وقاحت زائدالوصفی ازمخالفان وموافقان ولایت میخواهد تا در انتخابات بطورفعال و حداکثری شرکت کرده واز این طریق نامزدهای دست چین شدۀ "ولی فقیه" را روانۀ دومجلس کنند. درمقابل، مردم که اکنون با دیدگانی بازبه خوبی ناظر فریبکاریهای حکومت ولایت فقیه میباشند، دیگر مایل به تن در دادن به چنین انتخاباتی که جز توهین به شعورآنها نیست، نمیباشند. مردم حتی به این واقعیت بخوبی واقفند که بایستی دست رد برسینۀ عده ای از عمله اکره های رژیم که مردم را تشویق به شرکت در انتخابات فرمایشی میکنند، نیزبزنند. این جمع عمله اکره های خدعه گرضمن همدردی بامردم، پیشنهاد محیلانه ای ارائه میدهند. برمبنای پیشنهاد اینان مردم میتوانند درانتخابات شرکت نموده و با دادن رأی سفید یا خط زدن نامزدهای مورد نظردربرگه های رأی و نوشتن نام نامزدهای موردنظرخود ، درانتخابات شرکت کرده ومقبولیت نامزدهای انتصابی "ولی" را مورد اعتراض قراردهند. چنین پیشنهادی جز یک فریبکاری اشکار نمیباشد، چون رژیم دیکتاتوری وجود صفهای طویل درمقابل حوزه های رأیگیری را به عنوان پاسخ مثبت مردم نسبت به خود نمایانده و ازآن بهره برداری تبلیغاتی خواهدکرد. متقابلاً با باطل کردن آرای مخالفان و سرازیرکردن آنها به سطلهای آشغال ونیزقراردادن نامزدهای دست چین شدۀ خود درصندوقهای رأی، مقصود خودرا در بیرون آوردن افراد مورد نظر از صندوقها عملی خواهد نمود.

بنابراین، عدم استقبال از چنین خیمه شب بازی انتخاباتی معرف درک مردم از بازیهای محیلانۀ "ولی فقیه وشرکاء" بوده واز این طریق تودهنی محکمی به این جمع خائن به منافع ملی ومردم خواهدزد که سالیان متمادی با کجرویها و غارت وچپاول هستی مردم ومملکت، نه تنها کشور را به ورطۀ ورشکستگی کشانده ، بلکه مردم رانیز به خاک سیاه نشانده اند. دیگر از این منبعد نباید کورکورانه در راه راهی گام نهاد که جز آب به لولهنگ جمعی دزدان سرگردنه ریختن به جائی نخواهدرسید. مردم دیگر تسلیم وعده های پوچ "ولی فقیه وشرکاء" نخواهند شد. جمعی که تاکنون از اعتماد مردم نسبت بخود سوء استفاده ها کرده و قوت لایموت مردم درمانده را در37 سال گذشته به غارت برده اند. مردم دیگر حاضرنیستند تا عنان اختیار خود را به رهبری بدهند که با تحمیل احمدی نژادها به مردم وکشور بیش از 700 میلیارد دلار ذخیرۀ ارزی مملکت را به یغماداده و اکنون درکمال درماندگی منابع کشوررا درمقابل لاشخورهای نزولخوار بین المللی به حراج گذاشته است. مردم دیگر تابع اوامرچنین رهبر فریبکاری نیستند که درلوای دین ومذهب، با اتخاذ سیاستهای ضد ملی میلیاردها پولی که میبایستی صرف عمران وآبادی کشورورفاه مردم میشد را برای کوشش درساختن بمب اتم به باد داده است.

بنابراین، بدین وسیله ازهموطنان شریف دعوت میشود تا رسیدن به تشکیل حکومتی ملی ومردمی به مبارزۀ منفی "جنبش نه!" به پیوندند.

 نه به انتخابات مهندسی شده: مردم دیگر فریب ریاکاران رانخواهند خورد و درروز انتخابات ازخانه هایشان بیرون نخواهند آمد.
                                                         
نه به ولایت فقیه: مردم آگاه وبالغ نیازی به قیم و ولی ندارند.

نه به شورای نگهبان: 80 میلیون ازمردم اخذ تصمیم درمورد آیندۀ خود وکشورشان را به 12 نفر فسیلهای شورای نگهبان واگذار نخواهند کرد.

نه به نظارت استصوابی: این فقط وفقط مردم هستند که صلاحیت تصمیم گیری دراموررا دارند.

نه به مجلس خبرگان: وجودچنین مجلسی جهت مشروعیت دادن به ولایت فقیه است. بنابراین، وجود این مجلس هیچگاه مقبولیت مردمی نداشته است.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر