۱۳۹۳ بهمن ۲۳, پنجشنبه

مغالطه وانواع آن (شناخت سخن سِره از ناسِره) قسمت چهارم 

علی کبیری

مغا لطه های غیر زبانی: Non-Linguistic Fallacies

1- مغالطه عارضیAccident
بکاربردن یک قاعده کلی برای تشریح حالتی خاص که در چهارچوب آن قاعده قرار نمیگیرد. ظاهراً چنین به نظر میرسد که استدلال کننده از متد استقراء منطقی استفاده میکند. ولی واقعاً چنین نیست. به این نوع مغالطه، "استثناء ستیزی" نیز نام داده اند.
مثال1- صدمه به اشخاص کار درستی نیست. عمل شما درصدمه زدن به آن مردی که به شما حمله کرده بود، کار درستی نبود.
مثال2- زمان جنگ دوم جهانی بیشتر ایتالیائیها فاشیست بودند، پس اکنون هم ایتالیائیها فاشیست هستند.
مثال3- شهادت شما برمبنای راستگوئی کار صحیحی نبود چون بزرگان ما همواره گفته اند "دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز."

2- نتیجه گیری بیربطAffirming the Consequent
اگر "ب" تابع "الف" باشد پس "الف" هم میتواند تابع "ب" باشد.
مثال1-  من درتهران زندگی میکنم، پس من در ایران هستم. حال اگر من درایران باشم، پس در تهران دارم زندگی میکنم.
مثال2-  بیشتر آنهائی که چاق هستند، زیاد برنج میخورند. پس چاقی تو هم براثر زیادبرنج خوردن است.
مثال 3- اگر برف ببارد، پس هوای بیرون باید سرد باشد.  اکنون هوای بیرون سرد است، پس دارد برف میبارد.

3- تعمیم خاص به عامIn a Certain Respect and Simply
این نوع مغالطه، برروی یک مقوله یا صورت خاصی انگشت میگذارد وبه آن عمومیت میدهد.
مثال1- دندان سگ سفید است، پس خود سگ هم باید سفید باشد.
مثال2- مشت نمونه خرواراست.
مثال3- پسر نوح بابدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد/سگ اصحاب کهف بامردم، نشست ومردم شد.

4- ارتباط قضایای نامربوط یا ازموضوع پرت شدن
Ignorance of Refutation or Avoiding the Issue
در این مغالطه یک سری از اظهارات منجر به نتیجه ای شده، ولی نتیجه گیری نهائی چیز دیگری ازآب درمیاید. این نوع مغالطه از سوی افرادی مورد استفاده قرار میگیرد که قصد اثبات چیزی را دارند ولی راه اثبات آنرا نمیدانند.
مثال1- مدتیست که آدمهای جدیدی به این محله نقل مکان میکنند. اینهمه دزدی زیادی مربوط به همینهاست.
مثال2- تو آدم خوش قلبی هستی ومن هم دروغگونیستم. پس بیا باهم دوست بشویم.
مثال3- رئیس این اداره دارای تحصیلات دبیرستانی است. به همین خاطر معتقدم تحصیلات عالیه به درد نمیخورد.
مثال4- یکی از مقامات دولتی متهم است به اینکه از یک شرکت خارجی رشوه گرفته وآن شرکت رادرمناقصه برنده کرده است. در مصاحبۀ معاون مطبوعاتی وی با رسانه های جمعی، همۀ استدلالها حول محور موضوعاتی چون نجابت خانم او ومعصومیت فرزندانش واینکه او مدافع حقوق مستضعفان است، دورمیزد.

5- مغالطه سئوال برانگیزBeginning the Question
واقعیت چیزی رادر وجود خودش فرض کردن بدون اثبات واقعیت وجودی خارج از آن.
مثال1- قرآن میگوید که خدا وجود دارد. پس قرآن کلام خداست.
مثال2- این حرفها را شخص من میزنم که دروغگو نیستم.
مثال3- شما آدم بدی نیستید، پس لاجرم آدم خوبی باید باشید.
مثال4- المعناء فی بطن الشاعر.

6- بی ربطیFalse cause
بی ارتباطی بین دومقوله مورد بحث.
مثال1- گُنه کرد دربلخ آهنگری/به شوشترزدند گردن مسگری.
مثال2- نوشیدن آب باعث سلامتیست. (ولی تنها علت سلامتی، نوشیدن آب نیست)
مثال3- ثروت مایه بدبختی است.
مثال4- سحرخیزباش تاکامروا شوی.

7- سئوالهای زیادیMany Questions
طرح یکباره پرسشهای زیادی که ممکنست بی ارتباط یا درارتباط با موضوع باشند ومنجر به حواس پرتی طرف مقابل شوند.
مثال1- کِی وکجا شما میخواهید که من بیآیم وچند بار این کار باید اتفاق بیافتد ودرچه روزهائی از هفته ودر چه هفته هائی از سال؟
مثال2- به من بگو بعدش چه کار میخواهی بکنی وفردا چه کار باید بکنیم. میخواهم دقیقاً راجع به همکاری که باهم داشته ایم، نظرت رابدانم واگر باهم بخواهیم به آنجا برویم، باید از وسط شهر عبور کنیم ومعلوم کن که امروز باید برویم یافردا؟ راستی یادم رفت ازت بپرسم که بعدازخوردن چلوکباب چائی هم باید بنوشیم وآیا امشب به منزلمان برمیگردیم؟

ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر