۱۳۹۷ خرداد ۲۶, شنبه

آئین اسلام ریشه درآئین یهــود دارد و بر این اساس
بین حکومت اسلامی و اسرائیل دشمنی وجود ندارد!

علی کبیری


این نوشته به منظور روشنگری براساس پژوهش مقدماتی درمتون قرآن و کتاب عهد عتیق یهودیان صورت گرفته و هدف از نگارش چنین نوشته ای آنست تا براساس ادعاهای این دو کتاب اسماً مقدس متعلق به مسلمانان و یهودیان، شواهدی ارائه شوند که عدم اختلاف ریشه ای این دو آئین را آشکارساخته و به همگان به روشنی نشان دهد که اسلام زائیدۀ آئین یهود است و براین مبنا، اختلافی بین خاخامها از یک سو وملاها و مفتیان اسلامی از سوی دیگر، وجود ندارد. نتیجه آنکه

این همه جنجال ملا بهرِ ایز گم کردنست/ ورنه اللهِ محمّد کودکِ یهوه بُوَد

همانطورکه پیش از این در پنج نوشته به روشنی نشان داده شد، قرآن بجز رونوشت ناقصی از کتاب عهد عتیق یهودیان نیست. ولی در این نوشته به آیه هائی ازقرآن پرداخته میشود که چنین آیه های قرآنی جابجا برتری یهودیان نسبت به سایر مردم دنیا را نیز مورد تصدیق و تأئید قرارداده اند. براین مبنا، چگونه ممکنست پیشوایان دینی مسلمان و بخصوص مجتهدان شیعه که محتویات قرآن را به عنوان وحی مُنزل و قرآن را کتابی الهی بشمارمیآورند، برخلاف منویات الله، ازطریق حمله به آن کشور و سرزمین مقدسشان در آیه های متعدد قرآن که سرزمین مقدس مسلمانان نیز بشمارمیرود، کمربه نابودی یهودیان و سرزمین مقدس اسلام و یهود به بندند؟ پس لازمست ناآگاهانی که با دنباله روی از ملاها به امید نابودی اسرائیل و رسیدن به بیت المقدس روز شماری میکنند، متوجه باشند که اسیرسیاسی بازیهای ملاها شده اند و محال وغیر ممکنست که این حکومت اسلامی اسرائیل را مورد حمله قرارداده یا درنابودی آن بکوشد. درواقع، چاقو هیچگاه دستۀ خود را نخواهد برید!

درمورد پایه گذاری اسلام ازسوی یهودیان و مشارکت آنها در کشورگشائیهای نومسلمانان صدر اسلام، سه مدرک دست نوشتۀ تاریخی و آیه ای از قرآن دردسترس میباشند:

1- نامه ای ازماکسیموس کشیش
2- آموزه های یعقوب نومسیحی
3- تاریخچۀ تئوفانس
4- آیۀ مائده/12 از قرآن


مدرک نخست نامۀ دست نویس بجا مانده ای ازماکسیموس، کشیش صاحب نام مسیحی که در الهیات نیز تبحر داشت (662/580 میلادی) به پطر فرماندۀ رومی مستقردرنومیدیا است. درآن نامه از "درنده خوئی اعراب ویاری دادن یهودیان به آنان شکوۀ بسیارنموده است." توضیح آنکه از ماکسیموس نامه های بسیاری به دست خط خودش بجامانده اند. اما این نامه پس از مشاهدۀ فرار دسته جمعی مسیحیان شمال آفریقا و ملاقاتهای متعدد با راهب هائی که برای حفظ جانشان ازکشتار تازیان از آنجا به کارتاژ محل سکونت ماکسیموس پناه برده بودند، نوشته شده و درآن تازیان را با عناوینی چون وحشیهای بیابانی، جانوران وحشی و شیاطین روی زمین نامیده و اتحاد یهودیان با تازیان برعلیه مسیحیان شمال آفریقا را بشدت نکوهش کرده است.

ماکسیموس معترف

( Maximus the Confessor by Paul M. Blowers، صص 22 - 20)

همچنین ن ک به صص 77 و 78 از پژوهش تاریخی رابرت هویلند در "اسلام از دید دیگران"

Seeing Islam as others saw it نوشتۀ Robert Hoyland

مدرک دوّم مربوط به دوسال پس ازمرگ محمّد بسال 634 میلادی است که درآن یهودیان ساکن سواحل مدیترانه از کشته شدن مأموررومی جمع آوری مالیات، بدست جنگجویان عرب به رهبری فردی که ادعای پیغمبری کرده بود (محمّد)، اظهار شادمانی بسیارکرده بودند.

تاریخ این دست نوشتۀ قدیمی بجا مانده 634 میلادی یا دوسال پس از مرگ محمّد پیغمبر اسلام، بنام "آموزه های یعقوب نومسیحی" میباشد. نسخه های متعددی از این دست نوشته به زبانهای یونانی، اسلاو( Slav )،      حبشی( Ge'ez) ، آرامی وعربی دردست است. برای مطالعۀ بیشتر درمورد وجود این دست نوشته ها ونیزمکانهای نگهداری آنها، میتوان به پژوهش مشترک دو پژوهشگرفرانسوی تاریخ قرون وسطی درصفحه های 273-48 بشرح زیر مراجعه کرد:

Juifs et Chrétiens dans l'Orient Byzantin par Gilbert Dagron et Vincent Déroche (2010)

اما واقعیتی که درارتباط با مشارکت و هم بستگی یهودیان با نومسلمانانِ صدر اسلام از "آموزه های یعقوب نومسیحی" احرازمیشود، آنست که ضمن مناظرۀ بین یعقوب نومسیحی که از کیش یهودیت به آئین مسیحیت گرویده و ژوستوس یهودی، یعقوب از ژوستوس سوآلی به این شرح مطرح میکند که « اگر برادرت یا یهودیانی که به اعراب تازی پیوسته اند از دین خود روی برگردانند، چه خواهی کرد؟ »

(همانجا، آموزه های یعقوب نومسیحی، V17, 212-213)

تئوفانس که یک کشیش مسیحی بود، درمورد آغاز ادعای پیغمبری محمّد چنین میگوید:

«هنگامی که او (محمّد) برای اولین بار ظهورکرد، یهودیان دچاراشتباه شده و گمان کردند که او همان "ناجی موعود" ی است که درکتاب مقدس وعدۀ ظهورش داده شده و یهودیان درانتظارش بودند. عده ای از رهبران آنها به او پیوستند وبا ترک دین موسی که به خداوند نظرداشت، دین او راپذیرفتند. آن یهودیان ده نفربودند وتا مرگ محمّد با او ماندند. اما هنگامی که مشاهده کردند که او گوشت شتر میخورد، متوجه اشتباه خودشدند (خوردن گوشت شتر درآئین یهود حرام است.م). آنها دین خود را ازدست دادند، ولی از اینکه دین محمّد را ترک کنند، هراس داشتند. متقابلاً، با ماندن درکنارمحمّد، به تعلیم و آموزش رفتارهای نابخردانه به وی برعلیه مسیحیان دست زدند.

(The Chronicle of Theophanes, Edited and Translated by Harry Turtledove، ص 34)

بهمین خاطرعده ای ازسران یهودیان یثرب (مدینه) پس ازادعای پیامبری محمّد، به گمان اینکه وی همان ناجی موعود درتلموداست، به آئین وی گرویدند. ولی از آنچه که از گزارش تئوفانس برمیآید، بعداز مشاهدۀ اینکه محمّد گوشت شتر میخورد، متوجه اشتباه فاحش خودشده و چون راه بازگشتی نداشتند، اقدام به آموزش محمّد که آمادگی ذهنی قبلی نسبت به اعتقادات وتعلیمات ویکتاپرستی قوم یهود داشت نموده و نیزبه ترویج تعالیم دینی و اعتقادات قوم یهود درمیان نومسلمانان، پرداختند. واقعیت چنین کاری از جانب یهودیان اولیه ونیز مورخین و محدثین اسلامی مورد تأئید قرارگرفته است که درزیر به آن خواهیم پرداخت. چنین بود منشاء تعالیم اسلامی براساس تعلیمات یهودیت در زمان محمّد.

همچنین نگاه کنید به پژوهش

The Jewish Foundation of Islam by Charles Cutler Torrey, 1933, New York Published by Jewish Institute of Religion Press

پژوهش نامبرده که ازجانب یهودیان نیز مورد تأئید است، بطور مشروح به پایه گذاری آئین اسلام از طرف یهودیان پرداخته است. این پژوهش مؤید گزارشهای پیش گفتۀ تاریخی است.

مدرک چهارم، تطبیق قرآن با نوشتۀ تئوفانس راجع به گرویدن تعدادی ازسران ورهبران یهودیان به آئین نوظهورمحمّد است. آیۀ 12 ازسورۀ مائده چنین میگوید:

وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلِي...

در حقيقت ‏خدا از بنی اسرائيل پيمان گرفت و از آنان دوازده سركرده برانگيختيم و الله فرمود من با شما هستم اگر نماز برپا داريد و زكات بدهيد و به فرستادگانم ايمان بياوريد و ياريشان كنيد...

با توجه به واژۀ "زکات" که مسلمانان موظف به پرداخت آن هستند و اشاره به 12 نفر ازسرکردگان (رهبران) یهود در آیۀ بالا، چنین نتیجه میشود که تعداد رهبران یهود بجای 10 نفرکه از طرف تئوفانس ذکرشده است، 12 نفرازابتداء به اسلام گرویده وبراساس آیۀ بالا شرط گرایش آنها به اسلام فقط این بود که پس از گرویدن به اسلام خود وپیروانشان زکات بدهند. توضیح آنکه زکات در اسلام مربوط به منافعیست که ازمنابع طبیعی یا از زمین همچون کشاورزی وگله داری ومعدن داری عاید مسلمانان شده و بخشی ازآن باید به حاکم برای مصرف امورحکومتی داده شود. ازطرف دیگر، براساس روایات مورخین اسلامی، آن 10 یا 12 نفراز رهبران یهودیان که درقرآن به آنها اشاره شده وبه یاری محمّد و نومسلمانان آمدند، کسانی بودند که دریثرب (مدینه) اسلام آوردند.

در آیۀ آل عمران/50، قرآن به صراحت به این واقعیت تأکید میکند که آیه های قرآن جز رونوشتی از احکام تورات نیست و بخصوص کتاب قرآن همان تورات یهودیان است.

وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ... ﴿آل عمران/50﴾
و [محمّد] میگوید آمده‏ ام تا تورات را كه پيش از من [نازل شده] است تصديق كننده باشم...

ابن عباس، پسرعموی پیغمبراسلام و یکی از نزدیکترین صحابه به محمّد که به مکنونات ذهنی و مبانی اعتقادی پیغمبر اسلام به علت هم نشینی مداوم خانوادگی با او بخوبی آشنا بوده واز طرف دیگر به عنوان یکی از مشهورترین مفسران اولیۀ قرآن که کتاب تفسیر وی بنام "تنویرالمقباس من تفسیر ابن عباس" مورد پذیرش همۀ مذاهب اسلامی است، درتفسیر آیۀ 50 از آل عمران به روشنی تأئید میکند که آئین یهود از جانب محمّد به عنوان یک دین الهی پذیرفته شده بود.

متن عربی تفسیر ابن عباس و برگردان آن بشرح زیراست:

ومصدقا وجئتکم موافقاً بالتوحید بالدین لما بین یدی من التوراة...

آمده ام تا یکتائی الله وتورات و کلیۀ کتب مقدس دیگرراکه پیش از دین من آمده است، تصدیق کننده باشم...

اما قرآن درآیۀ 10 از سورۀ الأحقاف به روشنی بر تشابه قرآن و تورات تأکید میکند:

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَكَفَرْتُمْ بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ بگو به من خبر دهيد اگرقرآن از نزد خدا باشد و شما بدان كافر شده باشيد و شاهدى از فرزندان اسرائيل به مشابهت آن با تورات گواهى داده و ايمان آورده باشد وشما تكبر نموده باشيد آيا بازهم شما ستمكار نيستيد؟

دیگر آنکه درقرآن، به اورشلیم که ابن عباس آنرا بنام بیت المقدس یا خانۀ الله نامیده، به عنوان اولین قبلۀ مسلمانان صدراسلام اشاره شده و براین اساس بوضوح ثابت میشود که نومسلمانان درآن برهۀ زمانی رو به خرابه های معبد یهودیان دراورشلیم به عنوان خانۀ الله، نماز میخواندند. چنین واقعیتی برپایۀ متون آیه های قرآنی درمورد تغییر قبله و نیز وجود مسجد قبلتین در مدینه، احراز میشود. درقرآن به تغییر قبله از اورشلیم به سوی مکه، درآیه های 142 تا 150 بقره تأکید شده و مفسرین قرآن نیز بارها به این موضوع پرداخته و دلائلی برای تغییر قبله ارائه کرده اند. چنین تأکیدی مؤید آنست که در شروع ظهور اسلام، محمّد ومسلمانان صدراسلام معتقد بودند که خانۀ الله دراورشلیم است. از طرف دیگر، معابد اول و دوم یهودیان که در اورشلیم قرارداشت و از سوی نبوکتنصر و رومیان تخریب شده بودند، نیز به عنوان خانۀ یهوه بشمارمیآمدند. بر این اساس، شکی نیست که دربدو اسلام که محمّد به دعوی پیغمبری خدا بپاخاست، از تعالیم یهود و حمایت یهودیان بهره مند میشد وچون یهودیان رو به اورشلیم دعا خوانده وبه یهوه نیایش میکردند، محمّد نیز به تأسی از آنها اورشلیم را به عنوان خانۀ خدا که بعداً خانۀ الله نامیده شد، پذیرفت و آنرا به عنوان قبلۀ نومسلمانان قرارداد و درمتابعت از یهودیان، خود و پیروانش نیز رو به قبله در اورشلیم اقامۀ نماز میکردند.

از سوی دیگر بر مبنای این واقعیت که معابد اول و دوم یهودیان در اورشلیم واقع بود و این دو معبد از مقدسترین مکانهای دینی یهودیان و نیز خانۀ یهوه از جانب آنها بشمار میآمدند و همچنین با توجه به تفسیر ابن عباس از آیه های نامبردۀ زیر و اشارۀ او در مورد ملامت یهودیان از طرف محمّد درمورد تغییر قبله از اورشلیم به مکه، شکی نیست که تعیین قبله به عنوان اولین خانۀ الله، به پیروی ازیهودیان یثرب که همواره رو بسوی اورشلیم به یهوه نیایش میکردند، از جانب محمّد نیز به عنوان قبله مورد قبول قرارگرفت. چند آیۀ مربوط به تغییر قبله از اورشلیم به طرف مکه، تمسخر و عدم پشتیبانی یهودیان یثرب و نکوهش کردن محمّد از جانب آنها و نیز دفاع وی ازجابجائی قبله ، بقرار زیرنذ:

آیۀ بقره/142:

سَيَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُواْ عَلَيْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ

به زودى مردم سبک مغز مى گویند: «چه چیز آنها [= مسلمانان ] را، از قبله اى که بر آن بودند، بازگردانید؟!» بگو: «مشرق و مغرب، از آنِ خداست، خدا هرکس را بخواهد، به راه راست هدایت مى کند.»

ابن عباس درتفسیر سورۀ بقره درمورد تغییر قبله از اورشلیم به سوی مکه در"تنویرالمقباس فی تفسیر ابن عباس" از قول الله و بالطبع از زبان محمّد، آیۀ بقره/142 را بشرح زیرتفسیرکرده است:

سیقول السفهاء من الناس الجهال من الیهود و مشرکی العرب مَا ولاهم ما حولهم عن قبلتهم ألتی کانوا علیها إلا لیرجعوا إلی دین آبائهم و یقال ما ولاهم أی شئی حولهم عن قبلتهم التی کانوا علیها وصلوا إلیها یعنی بیت المقدس قُل یا محمّد لله المشرق الصلاة إلی الکعبة والمغرب والصلاة التی صلیتم إلی بیت المقدس کلاهما بأمرالله یهدی مَن یَشاءُ إلی صراط مستقیم (تنویر المقباس فی تفسیر ابن عباس، متن عربی، چاپ بیروت مورخ 1992 میلادی)

"بزودی جمعی یهودی و بت پرستان مشرکِ سفیه و نادان خواهند گفت که: چه چیزی باعث شده است قبله ای که قبلاً رو به آن نماز بجا میآوردیم تغییر داده شود، جز اینکه میخواهند دین نیاکان ما [یهودیان] را وارونه سازند و چه دلیلی برای تغییر جهت قبله ازبیت المقدس (اورشلیم) بطرف دیگر وجود دارد؟ ای محمّد! به آنها بگو که تغییر جهت قبله ازبیت المقدس (اورشلیم) به سوی کعبه به حکم و دستور الله بوده است. هم اوست که راه راست را نشان میدهد و بخواست اوست که جهتِ قبلۀ نمازگزاران تعیین میشود."

آیۀ 144 ازبقره:

قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ

نگاه‏هاى انتظارآمیزتو را به سوى آسمان (براى تعیین قبله نهایى) مى‏بینیم! اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن خشنود باشى، باز مى‏گردانیم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام [کعبه] كن! و هر جا باشید، روى خود را به سوى آن بگردانید! و كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مى‏دانند این فرمان حقى است كه از ناحیه پروردگارشان صادر شده; (و در كتابهاى دینی خود خوانده‏اند كه پیغمبر اسلام، به سوى دو قبله، نماز مى‏خواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفى داشتن این آیات) غافل نیست!

پس از انتقال خانۀ الله از اورشلیم به کعبه درمکه، یک محراب دیگرکه رو به مشرق بود اضافه بر محراب قبلی که رو به مغرب ساخته شده بود، درجنوب ساختمان مسجد محمّد دریثرب (مدینه) ایجاد شد و نومسلمانان از آن منبعد رو به آن محراب وبسوی مکه نماز میخواندند. به همین جهت، آن را مسجد قبلتین یا مسجد دوقبله نامیده اند که اکنون نیز پس از ساخت بنای جدید این مسجد، محل هر دو محراب بهمان وضعیت سابق حفظ شده است. شرح این مسجد درThe Cambridge History of Islam, Vol 2 صفحۀ 703 چنین آمده است:

"هیچ نشانه ای ازآثاردوران اولیۀ اسلام بجا نمانده است. مسجدهای اولیه ازقبیل مسجد پیغمبر درمدینه یا سایر مساجد در کوفه و بصره، با مصالح ساختمانی ابتدائی ساخته شده بودند...اطلاعاتی درمورد جزئیات سازۀ ساختمانی مسجد پیغمبر درمدینه از سوی ابن سعد داده شده اند. طبق این اطلاعات، « دیوارهای این مسجد از خشت خام بودندوسقف قسمت شمالی آن با تنۀ درخت خرما پوشیده شده بود. درقسمت شرقی آن چند کلبۀ تودرتو وجودداشت که برای سکونت زنان پیغمبر اختصاص داشت. طی دو سال اول هجرتِ پیغمبر ازمکه به مدینه، محراب مسجد در شمال ساختمان ودرجهت اورشلیم بود. اما پس از نزول ناگهانی وحی بر وی، محراب جدیدی در جنوب ساختمان، درجهت مکه، رو به جنوب احداث گردید...»"

اما وجود اختلاف عقیده بین محمّد درمورد خوردن گوشت شترو دنبۀ گوسفند و پیه گاو (خوردن گوشت شتر، دنبۀ گوسفند و پیه گاو در آئین یهود حرام است.) که در تفسیر ابن عباس از آیۀ آل عمران/50 به آن پرداخته شده و نیز وجود اختلافات عقیدتی دیگری بین محمّد از یک سو و یهودیان از سوی دیگر، پیش آمده بود، بسیار جزئی تر محسوب میشد که مانع ازآن شوند یهودیان ازمحمّد روی برتافته و از پشتیبانی او خودداری ورزند. درواقع، حمایت یهودیان از محمّد و پشتیبانی از او بجای اختلافات جزئی عقیدتی نظیر خوردن یا نخوردن گوشت شتر و دنبۀ گوسفند و پیه گاو، تابع سیاست راهبردی عمده تری بود که عدم متابعت ازآن میتوانست به از بین رفتن آئین یهود منجر شده ودر واقع به نابودی یهودیان منتهی شود. حال به بینیم خطرعمده ای که یهودیان را درآن زمان تهدید میکرد، از چه قراربود.

همانطورکه قبلاً به پرسش یعقوب نومسیحی از ژوستوس یهودی در آموزه های یعقوب نومسیحی مبنی براینکه « اگر برادرت یا یهودیانی که به اعراب تازی پیوسته اند از دین خود روی برگردانند، چه خواهی کرد؟ » اشاره شد، و نیز گزارش تئوفانس درمورد پیوستن رهبران یهودیان ودرنتیجه پیروانشان به محمّد، وهمچنین تأئید قرآن برهمچه پیوستنی که در آیۀ مائده/12 برآن تأکید شده و با توجه به نامۀ شکوه آمیز ماکسیموس به فرماندۀ رومی مستقر در نومیدیا و حافظ منافع امپراتوری روم درشمال آفریقا و مصر، این واقعیت محرز میشود که حمایت یهودیان جزیرة العرب تنها به پشتیبانی زبانی از محمّد و دین تازۀ وی محدود نشده، بلکه یهودیان جزیرة العرب درعمل نیز در سلک سپاهیان محمّد و اسلام درآمده و دراشاعه و ترویج آئین اسلام کوشش میکردند. اما علت حمایت یهودیان از محمّد و پشتیبانی آنها از او براساس خطر بزرگتری همچون سیاستهای امپراتوری روم براساس دستور اکید هراکلیوس امپراتورمبنی بر اجبار به تغییر دین یهودیان شمال آفریقا از یهودیت به مسیحیت، ناشی میشد و شک نیست که براثر چنان تغییری، آئین یهود میتوانست یا بکل نابود شود ویا اینکه بطور قابل ملاحظه ای تا سطح یک آئین پیش پا افتاده، تقلیل یابد. همچه پیش آمدی بدرستی برخلاف سیاستهای خاخامها و رهبران یهودیانی بود که از چند هزارسال قبل با مهاجرت از سرزمین آباء واجدادی خود درحبشه (Abyssinia) همواره درصدد حفظ و حراست از معتقدات آئین یهود و یگانگی یهودیان بودند.

ازطرف دیگر، همانطور که تئوفانس هم اشاره کرده است، صرفنظر از اینکه یهودیان یثرب محمّد را به عنوان ناجی خود براساس پیش بینی کتاب مقدس یهود بشمار آورند، محمّد از چنان ظرفیت فرماندهی برخوردار بود که میتوانست ازطریق قدرت نظامی که گرد آورده بود، اقتدار نظامی امپراتوری روم را در هم شکسته و یا توانائی نظامی امپراتوری روم را به نفع یهودیان تقلیل داده و یا آنرا فاقد قدرت نظامی برتر نماید. در هر دو حالت، خطر تغییر دین و داغ و درفش یهودیان از جانب لژیونرهای رومی، رفع میشد. براین اساس، پیوستن یهودیان به سپاه محمّد و شمشیر زدن برای ترویج آئین او، میتواند ا زنظر منطقی و با توجه به وضعیت موجود توجیه شود.

اما خطر دیگر که پس از پیروزی مسلمانان در تمام جبهه ها در کمین یهودیان بود، آن بود که درنتیجۀ گسترش آئین اسلام، موجودیت آئین یهود پس از پیروزی کامل مسلمانان و تسلط بر سرزمینهای مورد نظرشان، مجدداً مورد تهدید قرارگیرد. درنتیجه، سیاست همه جانبه ای باید از طرف یهودیان اتخاذ میشد تا بجز شرکت آنها درسپاه محمّد و شمشیرزدن در جبهۀ او به منظور کاهش قدرت امپراتوری روم، درآینده نیز اسلام نتواند جانشین خلف مسیحیت روم شده و احیاناً خطر بزرگتری آئین یهود را مورد تهدید قراردهد. چنین بود که رهبران یهودی تصمیم گرفتند تا ضمن حمایت نظامی از کشورگشائیهای محمّد و مسلمانان، سیاست حفظ ادامۀ نفوذ درآموزه های آئین اسلام را نیز مورد نظرقراردهند تا قادرباشند در آینده در جبهۀ نظری نیز اسلام و مسلمانان را زیر کنترل داشته باشند. بر مبنای چنین سیاستی بود که مشاهده میکنیم هم در حیات محمّد و هم پس از مرگ او، خاخامهای یهودی با وانمودکردن تغییر دین به کسوت مسلمانی درآمدند و نقش عمده ای را در پایه گذاری دین جدید و آموزش مسلمانان بعهده گرفتند. نقش این گروه بدرستی در وارد کردن متون کتاب عهد عتیق یهودیان درآیه های قرآن و تولید روایتهای اسلامی با آوردن حکایتهائی منتسب به انبیای یهود ونیز بوجود آوردن احادیثی منتسب به پیغمبر اسلام از جانب اصحاب یهودی محمّد، تابعین ونیز تابعین تابعین، در جایجای قرآن، شریعت اسلامی و روایات و احادیث اسلامی بوضوح و درکلیۀ موارد به چشم میخورد.

قبلاً نوشته هائی درمورد رونوشت احکام اسلام از احکام یهودیت برطبق متون کتاب عهد عتیق یهودیان و قسمتهائی از نفوذ تعلیمات یهودی دراسلام تحت عنوان "اسلام: رونوشت ناقصی از یهودیت...با چاشنی مهملات" در پنج قسمت به نظر خوانندگان رسید. درنوشتۀ حاضربه ذکرآن دسته ازمدارک اسلامی خواهیم پرداخت که در پنج قسمت نامبرده به آنها اشاره نشده است. ولی پیش از ادامۀ پژوهش در مورد ارتباط غیرقابل انکاربین دو آئین اسلام و یهودیت، لازمست ادعای یهودیان دائر بر برگزیده بودن آنها از جانب یهوه و تأئید قرآن در این مورد را نیز آشکارسازم، تا خواننده به روشنی ملاحظه کند که ملاها بجز پادوها و نوکران دست به سینۀ یهودیان نبوده و براین مبنا، خط و نشانهای ظاهری ملاها برای نابودی اسرائیل و کرکری خواندن رهبران اسرائیل درواکنش به تهدیدهای ملاها، فقط و فقط به منظور تحمیق مردم ناآگاه ایران و هموطنان مسلمانست تا بازهم تحت تأثیر فریب این جمع فریبکاربه گمان اینکه مشکل مردم ایران فقط و فقط به اسرائیل وآمریکا مربوط میشود، دشمن مجسم درمقابل دیدگان خود را از نظربیاندازند.

یکی ازادعاهای یهودیان که برطبق آن خود را برتر از سایرمردم دنیا وانمود کرده اند، شعار "قوم برگزیدۀ خداوند" براساس کتاب عهد عتیق است. اتکاء به چنین شعاری مؤید آنست که خداوند سایر مردمان غیر یهودی را نسل غیرقابل برگزیده و درنتیجه نسل پست تری آفریده است. ضمن آنکه کتاب عهد عتیق در چند مورد به چنین حکمی از جانب خدا اشاره کرده است، قرآن نیز در چند آیه همچه حکم کتاب عهد عتیق یهودیان را نیز مورد بازگوئی و تأکید قرارمیدهد. در زیر ابتداء نگاهی به چند مورد در کتاب عهد عتیق پرداخته و سپس به آیه هائی از قرآن درتأئید مورد پیش گفته میپردازیم.

عهد عتیق:

تثنیه: 2/14

شما منحصراً به خداوند، خدايتان تعلق داريد و او شما را از ميا ن قوم های روی زمين برگزيده است تا قوم خاص او باشيد.

تثنیه: 7/7

او از بين تمام مردم روی زمين شما را انتخاب کرده است تا برگزيدگا ن او باشيد.

خروج: 5/19

حال اگر مطيع من باشيد و عهد مرا نگهداريد، از ميان همۀ اقوام ، شما قوم خاص من خواهيد بود. هر چند سراسر جها ن مال من است.

قرآن:

"یا بَنی‏ إِسْرائیلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی‏ أَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمینَ؛" اى فرزندان اسرائیل، از نعمتهایم كه بر شما ارزانى داشتم، و [از] اینكه من شما را بر جهانیان برترى دادم، یاد كنید”. (بقره/47 و 122)

"وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنی‏ إِسْرائیلَ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمین”‏؛ "و به یقین، فرزندان اسرائیل را كتاب [تورات‏] و حكم و پیامبرى دادیم و از چیزهاى پاكیزه روزیشان كردیم و آنان را بر مردم روزگار برترى دادیم." (جاثیه/16)

این آیات از قرآن، کتاب مقدس مسلمانان است و نه کتاب عهد عتیق! پس الله مسلمانان نیز درتأکید بر مدعیات کتاب عهد عتیق یهودیان، بر برتری قوم بنی اسرائیل یا همان قوم یهود بردیگران صحّه گذاشته است. بنابراین، از نظر یهوه و الله، یهودیان هم قوم برگزیدۀ خداوند هستند وهم قوم برترند.

برخلاف قرآن، باروخ اسپینوزا (1632/1677) اندیشمند برجستۀ هلندی و نیزمارتین لوتر (1483/1546م) کشیش آلمانی و استاد الهیات، دردو نوشتۀ نسبتاً مفصل، ادعای قوم برگزیدۀ خداوند بودن یهودیان در کتاب عهد عتیق را مورد بررسیهای انتقادی و موشکافانه قرار داده و چنین بینشی را بشدت محکوم کرده اند. اثربا ارزش "رسالۀ الهیات سیاسی" اسپینوزا که خود از خانواده ای یهودی بود، منجر به لعنت او از جانب خاخامها ی یهودی و اخراج و دربدری وی گردید. ولی با وجود فقر شدیدی که از این بابت نصیب وی شده بود، هیچگاه از عقیدۀ خود دست برنداشت. اما مارتین لوتر که یکی از شخصیتهای عمده و اثر گذاراروپائی برمسیحیت ارتدکس درجهت اصلاحات دینی بشمارمیآید، نه تنها کارها و نوشته هایش موجب اصلاحات قابل توجهی در مسیحیت شد، بلکه به موازات آن ازانتقاد و نکوهش ادعای یهودیان درمورد قوم برگزیدۀ خداوند نیز، غافل نماند.

دربارۀ یهودیان ودروغهایشان، نوشتۀ مارتین لوتر، به انگلیسی وآلمانی:

https://ia801405.us.archive.org/19/items/TheJewsAndTheirLies1543En1948/LUTHERDr._Martin-The_Jews_and_their_Lies_1948-EN.pdf

https://ia801402.us.archive.org/26/items/VonDenJudenUndIhrenLuegen/LutherMartin-VonDenJudenUndIhrenLuegen154318S..pdf

رسالۀ الهیات سیاسی اسپینوزا (منشاء ونتایج خرافات وموهومات)، به انگلیسی:

http://www.gutenberg.org/cache/epub/989/pg989.txt

واقعیت دیگری که لازمست مد نظرقرارگیرد، آنست که یهودیان بطور مستقیم یا غیر مستقیم دربوجود آوردن احکام وفتواهای دینی، روایتها و احادیث اسلامی و نیز خرافات و موهومات درآئین اسلام، نقش عمده ای داشته اند که بررسی جزء جزء آنها ازعهدۀ نوشتۀ حاضر خارج است. همین قدر بدانیم وآگاه باشیم که کلیۀ کتابهای تفسیر، فتواهای مجتهدین و مفتیان و امامان اسلامی، ریشه در کتاب عهد عتیق یهودیان دارند و در این مورد مدارک وشواهد بسیاروهزاران کتاب و رساله موجوداست. اما هنگامی که بحث از کتاب عهد عتیق یهودیان به میان میآوریم، منظوراز یهودیان عهد حجربوده ومفاد کتاب نامبرده بدرستی نمودی از طرز تفکر و رفتارهای انسانهای متوحش دارد. شلاق زدن، شکنجه، سنگسار، قطع اعضای بدن، حمله به جامعه های انسانی با عقائد متفاوت، قتل عام درمقیاس وسیع وغارت و چپاول اموال آن مردمان، به بردگی بردن و تجاوز به زنان و دختران سرزمینهای متصرفی وویران کردن شهرهای آنان، همگی از کتاب عهد عتیق به قرآن و اسلام به ارث رسیده اند.

نتیجه اینکه با توجه به شواهدی در قرآن و کتاب عهد عتیق که به روشنی وابستگی اسلام به یهودیت ونیز متابعت اسلام ازآئین یهود را نشان میدهند وبرمبنای مدارک موجودِ متکی بر وقایع تاریخی درمورد ظهور آئین اسلام و حمایت و پشتیبانی رهبران و بزرگان یهودی از اسلام که منجربه شرکت یهودیان در جنگهای صدر اسلام و ترویج این آئین در سرزمینهای متصرفی نومسلمانان شد، ونیز احکام و فتواهای عهد حجری مجتهدین و مفتیان وامامان اسلامی براساس کتاب متعلق به دوران حجر عهد عتیق و وفورخرافات وموهومات یهودیان جزیرة العرب دراسلام وگسترش آنها درسرزمینهای اسلامی، بدرستی بر این واقعیت مبتنی هستند که اسلام ریشه در آئین یهود داشته و فرزند خلف یهودیت بوده و جزاین نیست.

با توجه به چنین واقعیتی وبراین اساس که هردو آئین اسلام و یهودیت از یک جنس میباشند، این دو آئین اختلافی با یکدیگرندارند و بنابراین کوچکترین امکانی ازاحتمال حملۀ نظامی ازطرف حکومت اسلامی حاضر، به اسرائیل و بالعکس وجود ندارد. براین اساس، شعارهای رهبران حکومت اسلامی ایران دائر برحمله به اسرائیل ونابودی آن و تصرف بیت المقدس از طرق نظامی نیز جز خالی بندی و تحمیق ناآگاهان نیست. مضافاً به اینکه طبق تجربیات 40 سال گذشته، تنها حکومتی که عمدتاً منافع اسرائیل و حامیان منطقه ای و فرا منطقه ای آنرا تأمین کرده، همین حکومت اسلامی ایران بوده که با تظاهربه دشمنی با اسرائیل وشعارنابودی آن و بخصوص تظاهر به مبارزه با استکبار و آمریکا به عنوان حامی قدرتمند اسرائیل، ملت ما را به منتهای زبونی و درماندگی کشانده و سرمایه های کشورو هستی مردم ما را تحت شعار نابودی اسرائیل و مبارزه با آمریکا، هم به تاراج برده و هم به تاراج داده است.

پس لازمست ما ایرانیان و آن گروه ازناآگاهان و مدافعان اسلام پناه حکومت ملاها، هرچه زودتر ازاین خواب سنگین بیدار شده و دستهای ناپاک ملاها ومتحدان غارتگر آنها را از سرمایه های ملی و مردمی و به یغما بردن آنها، کوتاه کنیم. اصلاحات حکومتی که اعتقادات پایه گذارانش ریشه درآئین عهد حجر داشته و از آن طریق با استفاده از وسائل مدرن، میخواهد منویات خود را بر کشور و ملت ما حاکم ساخته و مردم ما را به هزاران سال به عقب برگرداند، امری بی معنا و تلاشی بی حاصل است.

دایناسورها جائی در میان مردم وملل متمدن ندارند. آنها را به موزۀ تاریخ طبیعی برگردانیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر