۱۳۹۷ تیر ۵, سه‌شنبه



نواندیشان دینی درمقابل قرآن وتورات

علی کبیری

توهینی از این بزرگتربه شعور وخِرَد انسان نیست که قبول کند در1400 سال پیش از بیابانهای برهوت و از میان شنهای روان جزیرة العرب، مرد بیسوادی بنام محمّد که دست راستش را ازدست چپ تشخیص نمیداد، برای نجات بشریت به عنوان پیامبر خدا بپاخاست وادعا کرد که کتابی بنام قرآن از جانب خدا آورده و محتوای این کتاب همان کلام خداست. کتابی مملو از دروغهای شاخدارو مدعیات واهی و بی اساس که بجز افرادی عاری از مغز، مورد قبول دیگران واقع نمیشود. در حالیکه سالیان درازیست که پژوهشگران از تطبیق قرآن با کتاب عهد حجری یهودیان باستان به این نتیجه رسیده اند که قرآن جز رونوشت ناقصی ازاین کتاب ارتجاعی نیست، مایۀ شرم وخجالت بشریت و انسان قرن بیست و یکم است که اکنون پس ازگذشت چهل سال ازبرقراری حکومت پلید اسلامی در کشور اسلامزدۀ ما، عده ای موسوم به "نواندیشان دینی" با شعار اصلاح دین اسلام درجامعه ظاهرشده و شعار اصلاحات در اسلام را باب کرده اند. این جمع هدفی جز تحکیم حکومت اسلامی ملاها و تداوم حیات آن ندارند. بررسی کارهای نوشتاری و گفتاری اینان بخوبی نشان میدهد که نه حرفی برای گفتن ونه راهی برای نجات مردم از این وضع نابسامان کشورما دارند. این وضع اسفناک کشورو ملت ما، از برکت وجود همین جمع "نواندیشان دینی" دربه وجود آوردن و تحکیم مبانی حکومت اسلامی حاضردر سال 57 نصیب کشور و مردم شده است. درواقع، نقش نواندیشان دینی چیزی جزدادن امید واهی به مسلمانانی که ازبدکاریها و خیانتهای حکومت فاشیسم مذهبی به تنگ آمده اند، ازطریق رهنمود آنان به ناکجا آباد دیگریست. دراین نوشتۀ کوتاه و همانطور که تا کنون کوشش شده است، یک بار دیگر به روشنی نشانداده خواهد شد که تعالیم و احکام اسلامی ریشه درتعالیم عهد حجریهودیان باستان دارند و این نکته ایست که هیچ یک از این جمع نواندیشان دینی به آن اعتنائی نداشته و هیچگونه نوشته یا گفتاری درارتباط باآن ارائه نکرده اند. اینها تاکنون ریشه های ارتجاع اسلامی را نشناخته یا از شناخت آنها طفره رفته یا به عمد ازنمایاندن این ریشه های ارتجاعی خودداری کرده اند، پس چگونه خواهند توانست چنین دین ارتجاعی را با شعارهای نو اندیشانه، از بدکاری و موهومات عاری کرده و رنسانس دینی بوجود آورند؟ این نویسنده با بانگ بلند اعلام میکند که آئین ارتجاعی اسلام اصلاح پذیرنیست، مگر اینکه از کلیۀ احکام وآموزه های عهد حجری تصفیه شده وبراین اساس قرآنی نو حاوی آموزه های بشردوستانه و عاری از خرافات و موهومات و تبلیغ برای قتل و کشت و کشتار انسانها، بوجود آید. آیا همچه امکانی وجود دارد؟

همچنان که تاکنون کوشش شده، شناخت وروشنگری دربارۀ ریشه های ارتجاع اسلامی یکی از وظائف روشنگران است. دراین نوشته توجه خواننده را به احکام ارتجاعی اسلام که از آئین یهودیان باستان اقتباس شده اند، را با ذکرمنابع روشنگری نموده و سپس به آیه هائی از قرآن درتبیین کردارمحمّد درکسوت پیغمبر اسلام، میپردازم تا بی پایگی اسلام وهرزگی و بی بند وباری پیغمبر آنرا براساس آیه هائی از قرآن نشان دهم.

الف. ریشۀ احکام جزائی اسلامی

احکام جزائی اسلامی عیناً و مورد به مورد از احکام کتاب عهد حجر موسی بنام عهد عتیق، گرفته شده اند و مجتهدین و امامان اسلامی هرگزشهامت و بینشی نداشته اند تا کوچکترین تغییری درآنها بدهند. نگاه کنیم به احکام موسی در عهد عتیق که عیناً درقوانین حکومتهای اسلامی وجود دارند.

1- قطع اعضای بدن: برطبق احکام منتسب به خدا درقرآن، مجریان احکام دادگاههای چند دقیقه ای اسلامی، اعضای بدن محکوم را براساس فصلهائی از کتاب تورات یهودیان باستان، با قساوت هرچه تمامتر قصابی کرده و محکومین به مجازات سبکتر را شکنجه های طاقت فرسا میدهند:

- قصاص در انطباق با ( تثنیه: 12-11/25، سموئیل 2: 12/4)، که به موجب آن محکومین با بدترین نوع آزارو شکنجه اعدام میشوند؛

- درآوردن چشم با انگشت از حدقه و قطع دست و پای محکوم براساس احکام فصل خروج تورات درانطباق با (خروج: مجازات مجرمین: 24/21)؛

- سنگسارکردن که بر اساس علم قاضی اسلامی محکوم را به بیابان برده وبکمک جمعی خرمسلمان نادان، سنگسار میکنند، در انطباق با (خروج: 12/19، 28/21، 29/21، 32/21، لاویان: 2/20، 27/20، 13و 14/24 وغیره...) و

- شلاق زدن زنان ومردان بیگناه در معابرعمومی به موجب احکام منطبق با (تثنیه: 17 و18/22، 3-1/25) یا شلاق زدن محکوم با شلاق خاردار(دوم تاریخ: 11/10).

اینها همه برطبق کتاب عهد حجری منتسب به موسی است که در راه رساندن یهودیان حبشی به سرزمین ساختگی موعود، هرآن کس را که موسی و حواریونش مقصر یا نافرمان از اوامریهوه بشمارمیآوردند، گناهکار به حساب آورده وبه نیابت از جانب "یهوۀ ساختگی" به مجازات میرساندند، که همۀ اینها در این کتاب عهد حجری مو به مو و جزء به جزء به عنوان احکام موسی به یهودیان باستان برای مجازات مجرمین دیکته شده وبا شقاوت هرچه تمامتر به مرحلۀ اجرا در میآمدند. اما اگر چنین کتابی را به عنوان سندی الهی محسوب کنیم، حتی اگر یک دروغ یا تناقض یا بدکاری درآن یافت شود، تمام آن کتاب از درجۀ اعتبارساقط میشود، چون قرارنیست کتاب مقدسی که یهودیان به آن جنبۀ الهیت داده اند، اخبار و روایات دروغین و اعمال بد را نیز به صرف دین خدا در مغز و روان آنها جای دهد.

ب - بد کاریهای پیامبران و پادشاهان یهود

به چند مورد زیر توجه کنیم:

1- خدا بارها درهیبت انسان بر یهودیان ظاهر شده ودرموردی حتی کاربجائی میکشد که با یعقوب نوۀ ابراهیم ویکی از پیغمبران آنها از سرِ شب تا سپیدۀ صبح کشتی میگیرد (پیدایش: 24/32).

2- ابراهیم پیغمبرونیای بزرگ یهودیان و مسیحیان و مسلمانان، درسفر به مصرهمسر زیبایش ساره را با کمال میل و رضایت، به اطاق خواب فرعون روانه میکند (پیدایش: 20-10/12).

3- سلیمان از دین یهود روی برگردانده و بت پرست میشود (دوم تواریخ: 22-19/7) وهنوزچنین پادشاه بت پرستی مورد ستایش یهودیان عالم است.

4- داوود عاشق همسر بسیارزیبای اوریا فرماندۀ لشکریان خود شده و برای رسیدن به وصال معشوق، با ترتیب توطئه ای آن فرمانده را به میدان جنگ میفرستد و دستورمیدهد او را درمیدان جنگ به قتل برسانند تا داوود بتواند بی مزاحمت به وصال همسر او برسد. (دوم سموئیل: 17-2/11).

ج- بدکاره های مشهورتورات که در قرآن و اسلام، به مقام پیغمبری رسیدند

ملاحظه میکنیم که بدکارانی نظیرابراهیم و سلیمان و داوود، در کسوت پیغمبران مسلمانان ظاهرشده و به عنوان رسولان الله مورد پرستش قرارگرفته اند.

1- درآیه های (بقره/127، آل عمران/96، ابراهیم/37 وحج/26) شاهدیم که همین حضرت ابراهیم بدکاره که همسرش را بامیل و رغبت درآغوش فرعون مصرمیاندازد، معمار وسازندۀ کعبۀ مسلمانان درمکه است. در صورتی که برطبق احکام یهود و مسیحیت واسلام و حتی به موجب اصول اخلاقی که از دیرباز دراکثرکشورهای دنیا معمول بوده، خاطرنشان شده است هرمردی که همسرخود را با میل و رغبت و درکمال آگاهی درآغوش مرد دیگری بیاندازد، فردی جز پاانداز و دیوث نیست. براین مبنا، خانۀ کعبۀ مسلمانان به عنوان خانۀ الله، توسط یک دیوث وپاانداز پایه گذاری شده است.

2- دیگرآنکه همین کتاب عهد عتیق به این واقعیت اذعان میکند که سلیمان از دین یهود به بت پرستی روی آورد؟ پس سلیمان به عنوان یکی  دیگرازپیغمبران اسلام، پادشاهی بت پرست بوده و نه یکتا پرست. بنابراین، دادن مقام و مرتبت پیغمبری به سلیمان درقرآن و اسلام، چیزی جز گمراه کردن مسلمانان نیست.

3- ولی دربارۀ داوود چه بگوئیم که درقرآن و اسلام به عنوان رسول خدا به مسلمانان معرفی شده است؟ مگر نه اینکه طبق احکام اسلامی و یهودی و مسیحی، داوود همسر مرد دیگری را با طرح نقشۀ قبلی تصاحب کرده است؟ پس، داوود هم زناکار بوده وهم آمر به قتل ودرنتیجه شایستۀ لعنت ابدی خدا و خلق اوست. درحالیکه ملاحظه میکنیم که همچه فرد قاتل و زناکاری درقرآن و نزد مسلمانان به حضرت داوود مشهورشده، به مقام پیغمبری الله رسیده و نزد یهودیان ستارۀ داوود سمبل آئین یهود است!

بنابراین مایۀ شگفتی نیست که پیغمبر اسلام در زناکاری، تجاوز جنسی، تجاوز به دختران خویشاوند نزدیک و خانمبازی، اگر سرآمد همۀ پیغمبران پیش از خود دربدکارگی نباشد، خاتم همۀ پیامبران خانمباز و سمبل همۀ بدکاره ها و خانمبازهای جهان در زناکاری و خباثت و خیانت به همسران خود است.

د - بدکارگی های پیغمبر اسلام

1- طبق تفسیرهای معتبرمفسران و گواهی مجتهدین وامامان اسلامی، همخوابگی پیغمبراسلام با کنیزی بنام ماریۀ قبطیه دربستر حفصه دخترعمر و همسر شرعی اش، توضیح واضحات یا بقولی اظهر من الشمس است که پس از تکرارچندبارۀ آن عمل شنیع منجر به حاملگی ماریه شده و به تولد کودک زنازاده ای بنام ابراهیم میانجامد که در دوسالگی می میرد و این پیغمبر اسلام است که تکرارچند بارۀ چنین عمل شنیعی را با آوردن آیه ای درقرآن توجیه شرعی میکند:

(آیۀ اول از احزاب: ای پيامبر چرا چيزی را که خدا حلال کرده است برای رضايت زنان خود بر خويشتن حرام می کنی؟ خداوند تو را بر اين کار بيجا می بخشد).

2- عمل شنیع دیگر محمّد ماجرای عاشق شدن او بر زینب همسر زید پسرخوانده اش ووادارکردن زید به طلاق زینب که نقل محافل اسلامی بوده و محمّد به منظوراحتراز از طعن و لعن نومسلمانان، با وقاحت هرچه تمامتر آنرا به عنوان یکی از آیه های نازل شده ازجانب الله آورده است:

(آیۀ 37 از احزاب: آنگاه به كسى كه خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو نيز به او نعمت داده بودى مى گفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار و آنچه را كه خدا آشكاركننده آن بود در دل خود نهان میکردى و از مردم مى‏ ترسيدى با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسى پس چون زيد از آن زن كام برگرفت وى را به نكاح تو درآورديم تا در آينده در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسر خواندگانشان چون آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان خدا صورت اجرا پذيرد)

3- دیگر، اجباربه همخوابگی دختران و زنان اسیری که پدران و شوهرانشان درجنگهای ناخواسته وبی شمار نومسلمانانِ سپاه محمّد کشته شده و درغم واندوه بستگان از دست رفتۀ خود به سوک نشسته بودند، به عنوان غنائم جنگی، از جمله اعمال غیرانسانی و تجاوز به عنف از جانب پیغمبر اسلام بشمارمیآیند که در بخشی ازآیۀ 50 از احزاب به صراحت به آن اشاره شده است:

( حلال کردیم همچنين جاريه هايی که ازغنیمت [جنگی] به دست آورده ای...)

4 - اجبار به همخوابگی با دختران وزنانی که نسبت خویشاوندی بسیارنزدیک با او داشتند، از دیگربدکاریهای پیغمبر اسلام میباشد که در بخشی از آیۀ 50 سورۀ احزاب به آن صریحاً اشاره شده است:

(حلال کردیم برتو... دختران عمو، دختران عمه، دختران دا يی و دختران خاله ها که با تو مهاجرت کرده اند...) و لیکن بدتر از موارد بالا،

5- برقراری روابط نامشروع با فواحش از جانب پیغمبری که باوجود داشتن حرمسرائی مرکب از 19 زن، هنوز هم درپی دفع شهوت به دنبال فاحشه ها است، با هیچ معیار و قاعده ای نمیتواند توجیه شود. مضافاً به اینکه همچه فردی که خود را زاهد و رسول خدا به همگان جا زده است، با قرار دادن آیه ای در کتابی اسماً آسمانی، خانمبازیهایش را درکمال وقاحت درقالب آیه ای نازل شده از جانب الله، به اطلاع پیروانش رسانده و توجیه کرده باشد. بخش دیگری ازآیۀ 50 چنین بدکارگی محمّد را به اطلاع عموم مسلمانان میرساند:

(ای پيغمبر، ما بر تو حلال کرديم زنانی را که مزد آنها را پرداخته ای...)

توجه به این مهم لازمست که فقط زنان فاحشه هستند که درمقابل ارائۀ سکس و تن فروشی دستمزد دریافت میکنند وچنین فردی که مدعی پیامبری خدا بود، با وجود متأهل بودن، به زنان خود نیز خیانت میکرده است. همۀ این اعمال زننده و زشت درقرآن به صراحت آمده و مفسرین این کتاب منسوب به الهی، با وقاحت هرچه تمامترآنها را شرح و بسط داده اند.

حال چگونه است که جمع کثیری درکسوت نواندیشان مسلمان، باوجود آگاهی کامل نسبت به این همه احکام غیرانسانی و اعمال زشت و مذموم پیغمبرشان، نه تنها از چنین آئین رسوائی برائت نکرده و کناره گیری نمیکنند، بلکه هنوز نیزبا ادعای اصلاح آئینی که از ریشه و مبنا تماماً آلوده به فساد و جنایت بوده و پیامبرش در زناکاری و اعمال قبیح و زشت حتی گوی سبقت را ازفاسدترین افراد دنیا ربوده است، شعار اصلاح چنین آئین رسوا و غیرانسانی را سرداده اند.

خجالت وقباحت امری بسیار نیکوست اگرسردمداران نواندیشی دینی امثال سروش پدروپسر، کدیور، اشکوری، عبدالعلی بازرگان، پیمان، علیجانی، رجائی، بنی صدر، برقعی و... به همچه خصائلی آراسته باشند. مگر ممکنست فرد با وجدانی با تحصیلات دکترای دانشگاهی که اینان صاحب چنین مدرکی هستند، قرآن را بدرستی خوانده باشد، به درستی بفهمد و به اعمال زشت و قبیح پایه گذار اسلام آگاه باشد و بازهم مدعی مسلمانی بوده و حتی ادعای اصلاح اسلام را داشته باشد؟ واقعیت آنست که این آئین از ریشه فاسد است و کتابش نیز جز اشاعۀ فساد نبوده و نخواهد بود. اگر نگوئیم که اینان جمعی نادانند که نیستند، پس بطور یقین این جمع کثیر با تحصیلاتِ دانشگاهی و مدارک دکترا، کسانی جز گروهی خدعه گر و فریبکار نیستند. درواقع همینها بودند که درسال 57 به دنبال خمینی مرتجع روان شدند و مردم روشنفکرزده را با وعدۀ انقلاب وترویج اخلاق و زندگی رؤیائی به دنبال خود به جهنم سوزان مملو از ملاهای مارخورده و افعی شده، رهنمون ساختند. از طرف دیگر، مایۀ شگفتی است که این جماعت خود نواندیش خوانده های مسلمان، هنوز هم شرم نکرده و ازتبلیغات مسموم اسلامی کوتاهی نمیکنند.

بر شما مردم آزاده و فهیم و ایراندوست است که دست بکارشده و دست رد برسینۀ همۀ روشنفکرنماهای مسلمانی بگذارید که هنوز هم پس از گذشت چهل سال، درتلاشند ملت وکشورما را به ناکجا آباد اسلامی دیگری رهنمون شوند. در ادامۀ مبارزه درعدم پشتیبانی و حمایت از حکومت اسلامی ملاها و فاصله گرفتن از نواندیشان دینی، ما دست رد بر سینۀ مجاهدین خلق که بانام و شعارهای ظاهرفریب برای تشکیل حکومت اسلامی دیگری به میدان آمده اند، میگذاریم. گروه مجاهدینی که با حمایت مرتجعین اسلامی منطقه و نئوکانها وگرگهای آمریکائی و اروپائی، بنا دارند تا حکومت اسلامی دیگری را درایران آینده برقرارسازند. زهی وقاحت!

ای بسا آرزو که خاک شده!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر