۱۳۹۶ مرداد ۱۶, دوشنبه

اینست کعبه، اینست مکه!
علی کبیری

مورخین و محدثین اسلامی دربارۀ مکه و اطاقک سنگی کعبه داستانها و روایتهای بسیاری را حکایت کرده اند. از جمله اینکه شهرمکه زادگاه اسلام و محمّد پیغمبر اسلام میباشد.  استناد دیگراین جمع به آیه هائی ازقرآن است که درآنها پی ریزی و ساخت کعبه را توسط ابراهیم و فرزندش اسماعیل خبرداده است. براین مبنا، این جمع گزارشهائی از شهر پر جمعیتی همچون مکۀ پیش از اسلام را از برکت ساخت کعبه توسط ابراهیم واسماعیل وانمودکرده اند. عدۀ دیگری ازمورخین و محدثین اسلامی از این هم فراتررفته و ساخت کعبه را از سوی حضرت آدم دانسته اند. نوشتۀ حاضر به بررسی چنین داستانها و روایتهای اسلامی پرداخته وبرمبنای استدلال منطقی و با ارائۀ شواهد و مستندات موجود، نه تنها آنها را از درجۀ اعتبار ساقط میکند، بلکه با توجه به نتیجۀ حاصل شده، وجود قبیلۀ ثروتمند قریش درمکه وبه پیرو آن تولد و رشد پیغمبر اسلام درآن را مردود دانسته و حاصل داستان پردازیهای مورخین و راویان اسلامی نشان خواهد داد.

روایتهای قرآن و راویان اسلامی دربارۀ مکه

بر اساس معتقدات مسلمانان برمبنای آیه هائی از قرآن و روایتهای اسلامی، مکه مقدس ترین شهرمسلمانان بوده و طبق این روایتها زادگاه اسلام ونیزمحمّد پیغمبر آنست. قرآن در آیۀ فتح/24 صریحاً به وجود شهر مکه اشاره کرده است:

وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ...
و اوکسی است که دست آنها را ازشما و دست شمارا از آنان دردل مکه کوتاه کرد...( ترجمه از آیت الله مکارم شیرازی)

قرآن درآیۀ بقره/126 با استناد به خطاب ابراهیم پیامبربه الله چنین میگوید:

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
و (به یاد آورید) هنگامى را که ابراهیم گفت: «پروردگارا! این سرزمین را شهر امنى قرار ده; و اهل آن را ـ آنها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آورده اند ـ از ثمرات (گوناگون)، روزى ده.» فرمود: «(خواسته ات را پذیرفتم) و به هرکس که کافر شود، بهره اندکى خواهم داد; سپس آنها را به عذاب دوزخ مى کشانم; و چه بد فرجامى است! (مکارم)

مفسران قرآن براین قول اتفاق نظردارند که درآیۀ بالا منظوراز "شهر امن" همان شهر مکه است و در آیۀ نامبرده (بقره/126)، قرآن با تأکید برجملۀ "این سرزمین را شهر امنی قرار ده و اهل آنرا... از ثمرات گوناگون روزی ده" اقدام به دادن یک خبر تاریخی به مسلمانان میکند که مکه در زمان ابراهیم نه یک دهکده یا چند چادرنشین بلکه شهری پرجمعیت وآباد بوده است.  درآیه های دیگرقرآن ازشهری در جزیرة العرب بنام "بکّه (آل عمران/96)" یا "بلدالامین (تین/3)" یا "امّ القراء (انعام/92)" نیز یادشده است که مفسرین قرآن معتقدند اسامی دیگرشهر مکه است. ازسوی دیگر، کلیۀ مفسرین قرآن و مورخین اسلامی براین عقیده اند که کعبه قبل ازبوجود آمدن شهر مکه بنا شده وپس از آن مؤمنان در جوار آن گرد آمده و شهر مکه بوجود آمده است. براین اساس، لازمست که پیش از بررسی مکه، به کعبه بپردازیم.

جدید ترین روایت از جانب آیت الله العظماء مکارم شیرازی است که دریاسخ به سوآلی مبنی بر «کعبه درچه زمانی بناشده است؟» چنین پاسخ داده: «این خانه که نام دیگرش بیت الله الحرام است، تاریخچه بسیار مفصّلى دارد که مطابق روایات به زمان حضرت آدم) علیه السلام(  برمى گردد» ومبنای چنین اظهارتاریخی را به بحارانوار مجلسی ارجاع داده است.
http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=246217&typeinfo=25&catid=22948

شک نیست دراین دوره و زمانه که بشر از اقصی نقاط کرۀ زمین و مشخصات جغرافیائی آن با اطلاع است، ادعای این بزرگ آیت الله و ارجاع مقلدینش به بحارالانوارمجلسی، چیزی جزفریب شیعیان ودروغ پردازی و روایت سازی آگاهانه از جانب وی به عنوان آیت الله العظماء نیست که بنا به تبلیغ سایر آیت الله ها از کُنه زمین و آسمان با خبر بوده و در نزدیکی اش به خدا تردیدی وجود ندارد. شک نیست که اگر داستان حضرت آدم یک داستان واقعی باشد، باید دید که چگونه مجتهدین و مورخین اسلامی به داستان چند صد هزارسال قبل دست یافته و برآن اساس بنای کعبه را به زمان حضرت آدم نسبت داده اند. درحالیکه همین آخوندها قادرنیستند حتی شجرۀ سیدها که آنها را اولاد پیغمبر لقب داده اند، را با ارائۀ مستندات قابل قبول تاریخی یا باستانشناسی یا مدارک کتبی بجا مانده، به 1400 سال پیش و زمان پیغمبر اسلام برسانند.

حال به بینیم که مجلسی برچه اساسی به چنین اظهارنظرتاریخی مبادرت کرده است. مجلسی روایت کرده:

 « حضرت آدم عليه السّلام بخشي از زندگي خود را در سرزمين كوفه و در محدوده مسجد كوفه سپری نمود و سالهايی از عمر خود را به مكه رفت و خانه كعبه را ساخت (مجلسی، بحار الانوار، ج 100، ص 386، روايت 6)؛
پس از وفات حضرت آدم عليه السّلام حضرت شيث عليه السّلام به تعليم جبرئيل، جسد پدرش را تجهيز نمود و بر آن نماز خواند و در مكه دفن نمود (مجلسي، حياة القلوب، ص 115)؛
تا اينكه حضرت نوح عليه السّلام به هنگام طوفان مأموريت يافت در موقع گذشتن از مكه، تابوت حضرت آدم عليه السّلام را خارج كند و با كشتی به كوفه بياورد و بعد از اتمام طوفان آن را در نجف، مكان فعلی به خاك بسپارد (مجلسي، بحار الانوار، ص 258، ج 100، روايت 4)؛ 
امروز قبر مطهّر حضرت آدم عليه السّلام كنار قبر مطهّر اميرالمؤمنين عليه السّلام است (مجلسی، حياة القلوب، ص 109 و ص 115) »

توجه به این واقعیت لازمست که ادعاهای مجلسی بر هیچگونه سند ومدرک تاریخی استوارنیست واینکه حضرت شیث پس از وفات حضرت آدم بر جسد پدرش نماز خوانده و سپس جسد او را به تعلیم جبرئیل درمکه دفن کرده، بهیچ عنوان معتبر نیست.  اولاً- درزمان حضرت آدم کوفه وجود نداشت و به تبع آن مسجد کوفه که پس از فتح ایران ازسوی تازیان ساخته شد، نمیتوانست وجود داشته باشد. بخصوص که شهر کوفه قبل از دست یابی نومسلمانان با نام تیسفون پایتخت شاهان ساسانی معروف بود و پس از استیلای نومسلمانان بر ساسانیان بود که نام آن تغییر یافته و به کوفه تبدیل شد. ثانیاً- هیچگونه مدرک تاریخی حتی از جانب ادیان ابراهیمی پیش از اسلام که مؤید سفر آدم به مکه باشد وجود ندارد. ثالثاً- هیچ کسی دردین اسلام بجزمجلسی وآخوندهای شیعه ادعا نکرده است که حضرت آدم در چند صد هزار سال قبل به مکه رفته و اطاقک کعبه را بنا کرده است. رابعاً- حضرت شیث مسلمان نبوده که بر جسد پدرش نماز میت گزارد. خامساً- برطبق یافته های باستانشناسی، در دورانهای ماقبل تاریخ انسانها را حتی کفن نمیکردند، چه برسد به اینکه در ابتدای خلقت و براساس اخبار من درآوردی آخوندها جسد مرده ای چون آدم را در تابوت قراردهند. دیگر اینکه بر طبق کدام مدرک تاریخی یا دینی حضرت نوح مأمور شده بود که موقع گذشتن از مکه، تابوت حضرت آدم راازآنجا خارج کند؟  سادساً- حضرت نوح که بنا به روایتهای دینی یهودیان و مسلمانان، به سبب آن طوفان که تمام سطح کرۀ زمین و حتی کوههای مرتفع را آب فراگرفته بود، سوار برکشتی برروی آبهائی که حتماً بسیار بالاتر از ارتفاع قلۀ اورست (8850 مترارتفاع از سطح آبهای آزاد) تمام سطح کرۀ زمین و کوههای بلند را پوشانده بودند، چگونه قادرشد به تابوت حضرت آدم که درمکه که درارتفاع 330 متر از سطح آبهای آزاد قرار داشته و حداقل درعمق 8520 متری یا بیش از 8.5 کیلومتر (330- 8850) زیرآب طوفان در خاک مدفون بود، دست یافته و با حمل آن به کوفه، جسد را براساس ادعای جناب آیت الله العظماء در نجف!! دفن نماید؟!
اینهاست روایت سازیهای واهی و بی منطق و اساس و سراسر دروغ علامه !! مجلسی، یکی ازعلمای صاحب نام ومقام شیعه که با سرهم کردن این خزعبلات صدها سال است که عدۀ بسیاری از شیعیان ناآگاه را مسحور خود کرده واکنون هم نزدیک به 40 سال است که برپایۀ چنین هجویاتی، این آیت الله العظماء و سایرآخوندها در مملکت ما حکومتی مذهبی متکی بردروغ واین مزخرفات وموهومات من درآوردی بر پا کرده اند.

براساس ادعاهای فقها ومورخین اسلامی، محمّد بن عمرواقدی (823-747 میلادی) اولین راوی و مورخ اسلامی بوده است که درکتاب "اخبارمکه" که از آن نسخه ای دردست نیست، به شرح شهر پرجمعیت مکه پرداخته است. اما عده ای از فقهای مشهوراسلامی که نزدیک به زمان واقدی میزیسته اند، به نوشته های او با نظرشک وتردید نگریسته و حتی او را درمورد نقل کلیۀ احادیث دروغگو نامیده اند. ازمیان این فقهاء غیر شیعه میتوان به إدریس الشافعی (820-767 م)، احمد بن حنبل (855-780 م)، نسائی (915-829 م) و محمّد بن اسماعیل بخاری (870-810 م)، اشاره کرد.

بنا به گزارش ابن ندیم، دیگرمورخ اسلامی بنام علی بن محمّد مدینی (849-778 م)، کتابی تحت عنوان "کتاب مکه" نوشته است که از این کتاب نیزاثری دردست نیست. آخرین مورخ اسلامی که نوشته ای از او تحت عنوان " اخبارمکة و ما جاه فیها من الآثار" بجا مانده عبدالله بن أحمد ازرقی (درگذشته بسال 837 م) و200 سال پس از مرگ پیغمبراسلام است. نوشتۀ نامبرده به زبان عربی بوده و اکنون بصورت کتابی دردسترس عموم است.  

حال به بینیم که الله درقرآن راجع به کعبه ومردمی که دردور وبرآن درمکه زندگی میکرده اند، چه گفته است؟ سورۀ الفیل درقرآن شهادت داده که ساختمان کعبه دربدو تولد پیغمبراسلام وجود داشته و ادعا کرده است که حتی فیلهای ابرهه پادشاه یمن نیز نتوانستند با حمله به آن ساختمان، آنرا درهم بکوبند، زیرا قبل از آنکه به چنین حمله ای دست بزنند، سپاهیان ابرهه و فیلهای او مورد حملۀ پرندگانی بنام ابابیل به جثۀ پرستو قرارگرفته وهمگی کشته ونابود شدند. اما همانطورکه در نوشتۀ پژوهشی با عنوان "آیا آن اطاقک سنگی خانۀ خداست؟" درنشانی زیر


 به تفصیل شرح داده شد، اولاً- ابرهه قبل ازسال 570 میلادی که بنا به ادعای فقها ومورخین اسلامی مقارن با تولد پیغمبراسلام است، بدرود حیات گفته ودیگر وجود خارجی نداشت تا برنامۀ حمله به کعبه را تدارک به بیند. ثانیاً- طبق یافته های زمین شناسی، نسل فیل به علت تغییرات اقلیمی و فقدان آب وازبین رفتن جنگلها، در 325000 سال پیش در جزیرةالعرب منقرض شده بود. ثالثاً- تدارکات لجستیکی در 1400 سال قبل به منظور تأمین آب وغذای 100 فیل جنگی مورد ادعای فقهای اسلامی برای طی مسیربرّی وکوهستانی و بدون آب و علف از صنعا تا مکه بطول 800 کیلومتر وحداقل به مدت 40 روز، امری محال بوده و چیزی جز خودکشی از جانب ابرهه به عنوان یک فرمانده نظامی قابل، آنطور که از سنگ نوشته های وی به یادگار مانده، نبوده است. درزیر تصویرکتیبۀ سنگی ابرهه دریمن نشان داده شده است.


این کتیبه بخط سبائی وشامل 10 سطروترجمۀ کتیبۀ نامبرده از سطر 1 تا 10 به انگلیسی بشرح زیراست:

Sabaean

This large pre-Islamic inscription is depicted on a rock near a well in southern Arabia and consists of ten lines. It is popularly known as "the inscription of Abraha." The inscription is still in its original location; a replica is on display in the museum.

(i)

Transliteration

b kh ya l / r h m n n / w m s ya h ha / 

m l k n / a b r ha / z ya b m n / m l k / s b a / w z r ya d n / w h dh r m d t

Transcription

B'khail / ar-rahman / wmaseeha / 

malikan / Abraha / Zaybm / malik / 

sab'a / w zarydan / w hadarmaut

Translation

With the power (help) of god, and the Jesus (=Christian) King Abraha Zeebman (King's title), the King of Saba'a, Zuridan and Hadrmaut.



(ii)

w ya m n t / w r a a'in r b ha m r / ta w d m / 

w t ha m t / s ta r w / z n / s ta r n / k gh z ya w

w yement / wa r'a rab hamw / Twadam / w thamat / satro / zn / satran / K'ghazow
and Yemen and the tribes (on) 

the mountains and the coast wrote these lines on his battle

(iii)

m a'in d m / gh z w t n / r b a'in t n / 

b w r kh n / z th b t n / k f s d w / k l / b n ya a'in m r m



Ma'ndam / Ghazwatn / rab'atan / b'warkhan / Zthbatan /Kafa saadu / kl/ bani amrm

against the tribe of Ma'ad ( in ) the battle of al-Rabiya in the 

month of "Dhu al Thabithan" (April) and fight (against) all the (tribes) of Bani A'amir.

(iv)

w z k ya / m l k n / a b j b r / b a'in m / 

k d t / w a'in l / w b sh r m / b n h sa n m / b a'in / m

Wazaki/ malikn/ abjabar / b ainam/ kadat/ wain/ w basharm / bin hasahanm/ bainm
and appointed the King (the leader) "Abi Jabar" with (tribe) 

Kinda and (Qahtani tribe) Al (and the leader) "Bishar bin Hasan" with

(v)

s a'in d m / w m r d m / w h dh r w / 

q d m ya / j hy a n / a'in l ya b n ya a'in m r m / 

k d t / w a'in l / b w d / z m r kh / w m r d m / w s d m / b w d.

San dam/ wa mardam / wa hadaru/ qadami / jayshan/

alia bani yamram/ kadat/ wail/ b wad /samrakh / wa mardam/ wa sadam/ b wad..

(Tribe) Sa'ad ( and the tribe) Murad and ( the tribe) 

Hadarmaut (stand) in front of the army against Bani Amir of Kinda. 

and (the tribe) Al in wadi "zu markh" and Murad and Sa'ad in wadi

(vi)

b m n ha j / t r b n / w z b h w / w a s r w / 

w gh n m w / z a'in s m / w m kh dh / m l k n / b h l b n / w d n w.

B manhaj / tarban/ w zabahow / wa sarw / 

w ghanamw / zaisam / wa makhdah/ malakin/ b halban/ wa danw

Manha on the way to Turban and killed and captured 

and took the booty in large quantities and the 

King and fought at Halban and reached

(vii)

k za l / m a'in d m / w r ha n w / w b a'in d n ha w / 

w s a'in ha m w / a'in m r m / b n / m z r n..

Ka zalam/ maidam / wrahanw / wa badanahaw / 

nwa sa'aham mw / amram / bin/ mazran.

Ma'ad and took booty and prisoners, and after that, conquered 

(from the tribe of Ma'ad) Omro bin al-Munzir …

(viii)

w r ha n m w / b n ha w / w s t kh l fa ha w / 

a'in l ya / m a'in d m / w q f l w / b n / h l

Wa rahanamw / bin haw / wa sata khalafw / ala/ ma'dam/ wa qafalw/ bin/ hal.
(and according to the agreement between Abrha and the tribe of Ma'ad)

(Abrhas) appointed the son (of Omro) as the ruler and returned (Abraha) from Hal.

(ix)


(b) n / (b) kh ya l / r h m n n / w r kh ha w / 

z a'in l n / z l th n ya / w s hy a / w s

( bi)n / (b) akhayal / rahman / wa rakhaw / zalan / salthany / w sathya/ ws

Ban (halban) with the power of the god in the month of Zu A'allan in the year sixty-two
th / m a t m

Tha / matam
and six hundred

چنانچه ملاحظه میشود، در کتیبۀ نامبرده، ابرهه گزارشی از حمله به مکه یا یکی از قبائلی که فقهای اسلامی مدعی سکونت آن در مکه وحوالی آن باشد، نکرده است.  از این رو، سورۀ الفیل که بسیاری ازفقهاء و منجمله علامه طباطبائی با طول و تفصیل آنرا مورد تفسیر قرارداده ووقوع حملۀ ابابیل به لشکریان ابرهه و فیلهای جنگیش را به ارادۀ الله نسبت داده اند، چیزی جز یک دروغ واضح وآشکار نیست. برهمین اساس است که ما همواره بر این واقعیت تأکید ورزیده ایم که این اطاقک سنگی که بنام بیت الله الحرام یا خانۀ خدا درمیان مسلمانان مشهور شده است، نه تنها خانۀ خدا نیست، بلکه هیچگونه نسبتی با خدا ندارد.

ازسوی دیگر، برطبق اخباری که از جانب یکی از علمای مشهور اسلامی بنام ابی بکر عبدالرزاق ابن همام الصنعانی ("عبدالرزاق") متولد 744 میلادی درشهرصنعای یمن، دربخش المناسک، صفحۀ 102 جلد پنجم از یازده جلد نوشتۀ وی که بصورت کتابی بنام المصّنف بما رسیده، کعبه در دوران قبل ازظهور اسلام در حدود مکان فعلی بصورت یک چهاردیواری غیر مسقف ازسنگهای لاشه خشکه چین به ارتفاع کمابیش 30 سانتیمتر که حتی یک بزغاله هم قادربود از روی آن بپرد، بوده است. گزارش تاریخی نامبرده بشرح زیر است:
" كانت الكعبة في الجاهلية مبنية بالرضم ليس فيها مدر وكانت قدر ما يقتحمها العناق وكانت غير مسقوفة وإنما توضع ثيابها عليها ثم يسدل سدلا عليها..."
کعبۀ دوران جاهلیت (قبل از اسلام.م) ازچهار دیوار که با سنگهای لاشۀ بدون ملات خشکه چینی شده بودند تشکیل شده بود. این دیوارها آنقدر کوتاه بودند که حتی یک بزغاله هم میتوانست به درون آن بپرد. کعبه مسقف نبود وآن را با پرده ای که بطورآزاد بر روی آن پهن شده بود، پوشانده بودند.

أزرقی نیز در "اخبار مکة وما جاء فیها من الآثار" دردو مورد (ج 1، ص 289 و ج 2، ص 71) ازغیر مسقف بودن کعبه تا دوران حکومتهای عمر وعثمان، بدون اشاره به ارتفاع دیوارهای آن خبرداده است که همواره سیلآب درنتیجۀ بارش شدید باران وجاری شدن سیل از کوههای اطراف، دیوارهای کعبه را ازجا کنده وبنا به گزارش وی، کعبه چند بار کاملاً تخریب شده است. مضافاً به اینکه براساس همین گزارش، دردوران خلافت عمر(644-634 م)  وعثمان (656-644 م) برای چندمین بار، براثر فشار سیلآب دیوارهای کعبه ویران شده وباز توسط آن دو خلیفه بازسازی شده اند.  باوجود این، به موجب گفتۀ أزرقی، لااقل تا سال 656 میلادی که پایان خلافت عثمان است، کعبه به عنوان خانۀ خدا بدون سقف بود. برای اطلاع از سیل مکه و آبگرفتگی کعبه تا سال 2014 میلادی، به نوشتۀ پژوهشی این نویسنده تحت عنوان "چاه زمزم وآب نامقدس" درنشانی زیر مراجعه شود:


بر اساس اخبارعبدالرزاق صنعانی درمورد ارتفاع ناچیز 30 سانتیمتری دیوارهای کعبۀ پیش از اسلام و خشکه چینی دیوارها با سنگهای لاشه براساس اخباری که وی و أزرقی درمورد کعبۀ بدون سقف وفاقد پشت بام داده اند، نه تنها ادعای قرآن یک بار دیگر افزون براستدلالهای پیش گفته، مردود شمرده شده و نزول سورۀ الفیل بصورت وحی از جانب خدا بر محمّد مورد چالش جدی قرارمیگیرد، بلکه این خبر و استدلالهای بالا ناقض ونافی ادعاهای فقهای اسلامی نظیرالطبرسی (1153-1073 میلادی) با لقب امین الاسلام در"مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 547" درمورد وجود بتهائی به بلندی 19 متر بربام خانۀ کعبه و وجود 360 بت دیگر درآن، میتواند باشد. پس چطورممکنست بربالای یک چهاردیواری بدون پشت بام، یک مجسمه (بت) به بلندی 19 مترقرارداده و در همچه محوطۀ کوچکی که بقول عبدالرزاق با پرده پوشانده شده بود، 360 بت نیز جایداد؟  نتیجه اینکه نمیتوان قرآن را کتابی نازل شده از عرش خداوندی بر محمّد محسوب نموده و مدعاهای پرآب و رنگ فقهای دروغپرداز اسلامی را باورکرد؟

مروری بر وضعیت مکه دراوان ظهور اسلام و محمّد

شهر کنونی مکه در فاصلۀ 80 کیلومتری دریای سرخ قرارگرفته و ارتفاع آن از سطح دریا 330 متراست. این شهر درقعردره ای واقع شده که میان کوههای مرتفع از قبیل جبل النوردرشمال شرقی به ارتفاع 634 متر، ثوردرجنوب به ارتفاع 759 متر، ابو قبیس در مشرق به ارتفاع 420 متر و قُعَيْقعان يا جبل هندى درمغرب به ارتفاع 430 مترهستند. بد نیست بدانیم که کعبه در پست ترین نقطۀ شهر مکه ودر مسیل قراردارد. تا چند سال پیش و قبل از حفر تونل سیل گیری که درست از زیر کعبه عبور میکند، هنگام بارندگی بخشهای قابل ملاحظه ای از شهر مکه ونیز اطاقک کعبه درسیلاب فرو میرفت. در این مورد اخباری از سوی مورخین متعدد به ما رسیده و مورخین اولیۀ اسلامی نیز خبراز جاری شدن سیلهای بزرگی درمکّه میدهند که شدت فشار سیلآب چندین بار موجب ازجا کنده شدن اطاقک سنگی کعبه و موجب ویرانی کامل آن شده است. (البدایه و النهایه، جلد 9، ص 31. تاریخ طبری جلد 7، حوادث سال 80 هجری. تاریخ طبری جلد 8، ص 347. اخبارمکّه أزرقی صص 177-166، الکامل فی التاریخ ابن اثیر، جلد40، ص 352، اخبار مکه فاکهی جلد 3، صص 103-102و غیره نیز درمناسبتهائی به سیل در مکّه وآبگرفتگی کعبه در بدو اسلام، پرداخته اند.)
در سالهای میانی قرن بیستم نیز عکسهائی از سیلآب مکه و کعبه منتشر شده است که سیل گرفتگی کعبه و بخش بزرگی از شهر مکه را بطور مستند نشان میدهند. برای اطلاع بیشتردرمورد فرورفتن چند بارۀ کعبه در سیلآب تا سال 2014 میلادی، به نوشتۀ "چاه زمزم و آب نامقدس" از نویسنده مراجعه شود.  توجه به این واقعیت نشان میدهد که از نظرمهندسی شهرسازی، شهر مکه در نا مناسب ترین مکان ممکن قرار گرفته و اطاقک کعبه درپست ترین وبدترین نقطۀ شهر مکه قراردارد.

دربارۀ آب وهوای مکه درسالهای بعدازظهوراسلام اخبارچندی ازجانب مورخین اسلامی بما رسیده است. محمّد بن احمد شمس الدین المقدسی (991-945 م) در معجم البلدان، جلد 1، ص 45 دربارۀ هوای مکه چنین خبرداده است که "هوایش بسیارگرم، بادش کشنده و مگس درآنجا بیش از اندازه است."  مورخ ایرانی بنام ابو اسحق ابراهیم بن محمّد الفارسی الاصطخری (درگذشته بسال 957 م) در مسالک والممالک، ص 20، خبر داده است که "در تمامت مکه آب روان نیست...آبهای مکیان ازباران میباشد وآب چاه آن موضع را نمی شاید خوردن." همانطور که اصطخری پس ازگذشت 300 سال پس از ظهور اسلام و سکونت جمع معدودی ازمردم به گرد کعبه گزارش کرده است، در دوران اسلامی به سبب عدم وجود آب، تا سالهای زیادی اهالی مکه با ایجاد گودالهائی، آبهای باران را برای استفاده در مواقع خشکسالی در آنها ذخیره ومصرف میکردند. بعلت وجود همین آبهای آلوده به انواع باکتریها و میکربها، همواره بیماریهای وبا و آبله و حصبه درمیان اهالی مکه رواج داشت. درمورد گزارش تاریخی دیگر اصطخری که اشاره به غیرقابل آشامیدن بودن آب چاه کرده است، درمبحث آینده تحت عنوان " آیا چاه زمزم هدیه ای الهیست؟" به شرح این واقعیت خواهیم پرداخت که اهالی مکه در آن روزها به علت آلوده بودن آب چاه زمزم به مواد سمی وکشنده، نسبت به وجود این مواد در آب چاه زمزم آگاهی کامل داشتند. بر این اساس بود که اصطخری اقدام به ارائۀ گزارشی تاریخی مبنی بر "آب چاه آن موضع را نمی شاید خوردن،" نموده است.



حال به بینیم که وضعیت مکه دردوران قبل از اسلام چگونه بوده است؟ به منظور بررسی وضعیت مکه در دوران نامبرده، لازمست چند واقعیت را مدّ نظرقراردهیم.

همانطور که قبلاً ملاحظه شد، مورخین اسلامی به وجود شهر چند هزارنفری مکه در دوران قبل از اسلام، تأکید ورزیده اند. متقابلاً باید توجه داشته باشیم که وجود شهر چند هزارنفره مستلزم وجود منابع آبی وحاصلخیزبودن خاک جهت کشاورزی ودامداری وتدارکات لازم برای تغذیۀ جمعیت چند هزارنفرساکنین آن است. در صورتی که بر اساس اطلاعات تاریخی رسیده، تنها منبع آب مکه همانا چاه زمزم بود و همانطور که از گزارش تاریخی اصطخری برمیآید، آب چاه زمزم بعلت وجود مواد سمی وکشنده قابل آشامیدن نبود. مضافاً به اینکه بعلت جنس زمین که براساس یافته های زمین شناسی چیزی جز سنگ خارا که تا اعماق بسیارژرف ادامه داشته ولایه های تحتانی زمین خشک وبدون رطوبت بوده، نه تنها حفرچاههای دیگر در زمینهای سنگی مکه با وسائل ابتدائی آن زمان غیر ممکن بود، بلکه اگر هم امکان حفر چاه وجود میداشت، نتیجه چیزی جزعدم دسترسی به آب نبود. چنین واقعیتی مبتنی بر گزارش مهندسی زمین شناسی شهرمکه مورخ 2006 به شمارۀ IAEG2006 Paper number 552  سازمان زمین شناسیعربستان سعودی میباشد. درزیرتصویرجدول صفحۀ 5 پژوهشهای زمین شناسی مربوطه و نمونه هائی از انواع سنگهائی که از 67 محل مختلف درشهرمکه از سال 1930 تا 2006 استخراج شده و مورد بررسی وآزمایش قرارگرفته، نشان داده شده اند.


تصویرهای زیرنمونه هائی از سنگهای تشکیل دهندۀ زمین مکه تا مسافت 35 کیلومتر دورتراز اطاقک سنگی کعبه را نشان میدهند. وجود چنین زمینهای سنگی از جنس سنگهای خارا مؤید گزارش تاریخی اصطخری مبنی بر عدم وجود آب در مکه وحتی عدم وجود چاههای آب دیگر بجز چاه زمزم، پس از ظهور اسلام و تعیین کعبه به عنوان خانۀ خدا از سوی پیغمبراسلام بوده است.


توجه به جنس زمین مکه که از سطح تا اعماق آن از سنگهای بسیار سخت تشکیل شده ووسعت دهها کیلومتری زمینهای سنگی وصخره ای در نقاط مختلف شهر کنونی مکه، نشان از این واقعیت دارد که که لایه های متشکلۀ زمین مکه از سنگهای سخت و بدون رطوبت هستند. بنابراین، درچنین زمینهائی که فاقد خاک مناسب برای زراعت باشند، با چنان وسائل ابتدائی 1400 سال پیش در مکه، امکان حفرچاه به امید دسترسی به آب ممکن نبوده و چنین واقعیتی مؤید آنست که زمینهای مکه در هیچ زمانی برای رویش گیاهان وکشاورزی مساعد نبوده اند. نتیجه اینکه، درنواحی مرکزی شهر کنونی مکه به وسعت 1200 کیلومترمربع، بدون درنظرگرفتن حومۀ فعلی آن که دردامنۀ کوههای اطراف قرارگرفته اند، تا دهها کیلومترامکان کشاورزی و گله داری به سبب فقدان آب و خاک مناسب برای رشد گیاهان وجود نداشته است. درچنان شرائطی واضحست که قبل ازظهوراسلام وحتی مقارن آن، ادعای وجود شهر پرجمعیت چندهزارنفری مکه نیزچیزی جزدروغی واضح وآشکاربشمار نمیآید. از این نظر، گفتۀ ابن فقیه همدانی به روایت ازجانب پیغمبر اسلام درمورد تشویق نومسلمانان به سکونت درمکه مبنی براینکه «هرکس درمقابل گرمای مکه صبوری پیشه کند، دوزخ به اندازۀ 100 سال راه از او دورمیشود و بهشت به اندازۀ 200 سال به او نزدیک» (ابن فقیه همدانی، مختصر کتاب البلدان، ص 17)، خبر از اکراه نومسلمانان صدر اسلام از سکونت درمکه بوده و دور از واقعیت نمیباشد.

 حال این سوآل پیش میاید که اگرقبل از ظهوراسلام شهری بنام مکه وجود نداشت، پس چگونه میتوان ادعاهای فقهای اسلامی مبنی بر وجود قبیلۀ چند هزارنفرۀ ثروتمند قریش رادر همچه محیط غیرقابل زیست برای انسان و حتی حیوانات، با گرمای طاقت فرسا، بدون آب وعلف، تهی از مواد غذائی و مراتع جهت چرای دامها وغیرقابل زندگی برای چند هزار نفرانسان، را باور کرد؟  مضافاً به اینکه درهیچیک از منابع تاریخی بجامانده ازدوران باستان که متعلق به ایرانیان، رومیان، یونانیها، مصریها وآشوریها هستند، نامی و نشانی از شهری بنام مکه به میان نیآمده، و به علت عدم وجود جمعیتی که لازمۀ تشکیل شهر است، مکه دردوران قبل از اسلام وحتی مقارن ظهورآن نه دارای محصولات کشاورزی برای تأمین غذای چند هزار نفر بوده ونه اینکه دارای صنایع دستی و متاع و کالائی که تجاربتوانند با عرضۀ آنها به شهرها و نقاط دیگرشبه جزیرۀ عربستان و ماوراء آن به کاربازرگانی و دادوستد وکسب درآمد بپردازند.

دیگر اینکه درمورد عربستان و وجود ابنیه وشهرهای باستانی و سلطان نشینها وفرمانروایان وقبائل ودینهای موجود درآن، کتابها ومقاله های بسیاری نوشته شده وباستانشناسان موفق شده اند از طریق کتیبه های بدست آمده که سر به صدها میزنند، و نیزسکه ها وظروفی که یادوارۀ پادشاهان برآنها نقر شده وحتی با مطالعۀ سنگ نوشته های پراکنده در سراسر عربستان، به اطلاعات گرانبها وغیر قابل انکاری درمورد عربستان باستان، دست یابند. از سوی دیگر، نظر به اینکه شهرهای باستانی جزیرة العرب از قبیل تیماء، دِدان، طائف، قریة الفاء، دومة الجندل، قِدار، صنعا، حضرموت و غیره... با شهرهای دیگر شمال آفریقا وسایر نقاط خاورمیانه درارتباط دادو ستدهای بازرگانی ومبادلۀ کالاهای تجارتی بوده اند، قسمت دیگری از تاریخ عربستان باستان را میتوان از طریق مطالعۀ یافته های باستانشناسی وکتیبه های موجود در حبشه، مصر، تونس، مراکش، لیبی،  فلسطین، اردن، شیخ نشینهای جنوبی خلیج فارس، عراق، سوریه، ایران، ایتالیا، یونان، هند وترکیه، بدست آورد. اما تا این لحظه هیچ گونه اثر وخبری از شهری بنام مکه حتی تا سالها بعداز ظهور اسلام در جزیرة العرب و درمیان این همه مدارک تاریخی موجود دنیای باستان بدست نیآمده است.

اما در داخل جزیرة العرب و درموردعدم وجود نام مکّه در کتیبه های بجامانده از عربستان وسایر کشورهای باستان، طبق روایتهای مورخین وفقهای اسلامی، مکّه در مسیر راههای کاروان رو بین سلطان نشینهای عربستان واقع بوده است و این سلطان نشینها چند قرن قبل از ظهورمسیح، ازخود مدارک تاریخی قابل توجهی بجا گذاشته اند. در واقع، بر اساس چنین مدعیاتی، مکّه در مسیری قرارگرفته بود که شهرهای جنوبی عربستان را به شهرهای شمالی آن از قبیل تیماء ( Tayma ) ودِدان ( Dedan  شهر اَلعُلاء کنونی " Al-Ula ") متصل میساخت. مضافاً به اینکه مکّه در فاصله ی 80 کیلومتری دریای سرخ قراردارد.

شهر باستانی دِدان در نزدیکی شهر کنونی اَلعُلاء قرارداشته و شهر العُلاء در فاصله ی 110 کیلومتری  جنوبغربی تیماء کنونی قراردارد. شهر دِدان پایتخت پادشاهان لحیانی و دِدانیها بوده است که در قرون شش و هفت قبل از میلاد حکومت میکرده اند. در کتیبه های حَرّان ( Harran ) که در شمال میانرودان قرارداشته و اکنون جزء کشور ترکیه است، از دِدان نام برده شده است. در این کتیبه ها از نبونعید  پادشاه بابِل یادشده است که درحدود سال 552 قبل از میلاد با هدف ایمن سازی و پاکسازی مسیرحرکت کاروانها از یمن به میانرودان، به عربستان لشکرکشی کرد. این کاروانها محموله های تجارتی این پادشاه حاوی ادویه جات، بخورها ومنسوجات دست بافت یمن را از آنجا به میانرودان حمل میکردند. وی دراین لشکرکشی بجز دِدان، شهرهای دیگری به نام تیماء ویثرب (مدینه کنونی) را نیز فتح کرده است. این پادشاه ازآخرین پادشاهان نوبابلیان میباشد که به مدت 10 سال درشهر تیماء اقامت نموده است. در واقع نبونعید همان پادشاهی است که درجنگ با کوروش دچارشکست شد و پس از آن سلسلۀ نوبابلیان درمیانرودان منقرض گردید. کتیبه هائی که به فرمان مادر این پادشاه در باره ی فتوحات وی، ونیز وقایع دوران سلطنت اش تهیه شده، در حرّان بدست آمده اند. با وجود آنکه فتوحات این پادشاه در کتیبه های مختلف با جزئیات ذکر شده اند، ولی در تمام این کتیبه ها نامی از شهری به نام مکه که بنا به قول عده ای ازفقهای اسلامی از زمان حضرت آدم و به قول دیگر فقهاء و مورخین اسلامی از زمان حضرت ابراهیم در چند هزارسال پیش وجود داشته و درقرآن هم به آن اشاره شده، به میان نیآمده است. کتیبه های سنگی حرّان به خط میخی بوده و برای پلۀ ورودی مسجدی در حرّان استفاده شده بود. ترجمه ی آنها به انگلیسی در سایت زیر قابل دستریست:


دو لوح گلی ازفتوحات این پادشاه در موزۀ بریتانیا نیزموجودند که تصویرآنها در زیر نمایش داده شده اند:

      
      






برهه ی دیگری که در تاریخ عربستان قابل ملاحظه است، مربوط به کتیبه هائی در مورد حکمرانی سلاطین دِدانی و قداری میباشد که بین 5 تا 9 قرن قبل از میلاد، سلطنت کرده اند. درمیان این پادشاهان به نام چهار پادشاه زن به نامهای Zabibe،Samsi ، Yatie و Te'elkhunu برمیخوریم که ادعاهای فقهاء و مورخین اسلامی درمورد پست بودن مقام زن درعربستان پیش از اسلام را نفی میکند. سنگ نوشته های دِدان درکنار گورپادشاهانی در دِدان بر سنگ نقرشده اند.  درعربستان کنونی، این شهر را "مدائن صالح" یا "الحِجر" مینامند. با وجود اینکه بنا به مدارک باستانشناسی، حکمرانان دِدانی وقداری از مصر تا جنوبی ترین نقطۀ شبه جزیرۀ عربستان بکار تجارت و حمل ونقل کالا به شهرهای جزیرة العرب اشتغال داشته اند با توجه به این که جا بجا از شهرهائی که با آنها دادوستد میکرده اند به کررات نام برده اند، معهذا در هیچ کدام از سنگنوشته ها ومدارک بجامانده از شهری بنام مکه و تجار ثروتمندی بنام قریش سخن به میان نیآمده است. چنین واقعیتی یکباردیگر مهر باطلی برادعاهای مورخین و فقهاء اسلامی است که قدمت وجود مکه را به زمان ابراهیم پیامبر وحتی به زمان آدم ابوالبشر میرسانند. 



درتمام سنگ نوشته های موجود دردِدان، بجز نام پادشاهانی که برآن حکومت کرده اند، شرح وقایع دوران سلطنت آنها وروابط بازرگانی با شهرهای دیگرونیزجنگهائی که با حکمرانان وقبائل سایر شهرهای عربستان کرده بودند، کنده کاری شده اند. با وجود این، در آن کتیبه ها از نام شهر مکه اثری دیده نمیشود.

دیگراینکه، براساس اخباری مورخین درمورد سیلهای پی در پی در دوران باستان و حتی وقوع سیلهای عظیم در مکه درسالهای نزدیک به زمان ما، امکان نداشته که انسانها درجائی زندگی کنند که طبق تجربۀ هر ساله خانه و کاشانه شان بطور مداوم درمعرض خطر سیل قرارگرفته و ویران شده باشد. براین اساس، نه تنها مکۀ قبل از اسلام شهر نبوده، بلکه یک ده یا دهکده نیز نمیتواند محسوب شود. پس وجود قبیلۀ ثروتمند قریش درمکه نیز به خودی خود منتفی شده ومدعیات واخبارو روایتهای مورخین و فقهای اسلامی درمورد وجود چنین قبیله ای درمکۀ قبل از اسلام نیز نادرست بوده ومورد چالش قرارمیگیرند.

اما دروغپردازیهای این جمع به همین جا خاتمه نمیگیرد. چاه زمزم که از سوی اینان به عنوان هدیه ای از جانب الله وانمود شده است، به شهادت تاریخ در بیشتر سالها خشک و بی آب یا فاقد آب کافی بوده واگرهم بعلت بارندگی درارتفاعات مکه آبی درآن وجود میداشت، آن آب آلوده به مواد سمی کشنده و انواع میکربها و باکتریها بوده است که در زیر به شرح آنها خواهیم پرداخت.

آیا چاه زمزم هدیه ای الهیست؟

بر اساس گزارش تاریخی اصطخری وگواهی او بر غیر قابل آشامیدن بودن آب تنها چاهی که به آن درمکه اشاره کرده است، این نتیجه بدست میآید که مورخ نامبرده دربارۀ چاه زمزم سخن گفته است. درواقع همانطور که در بالا هم متذکرشده ایم، تا مسافت 35 کیلومتری از اطاقک کعبه هیچ چاه آب دیگری به علت صخره ای وخشک بودن زمین، وجود نداشت. ازطرف دیگر، براساس این واقعیت که آب زمزم غیرقابل آشامیدن بود، این نتیجه حاصل میشود که طبق تجربۀ قبلی درمورد کسانی که نسبت به کیفیت آب ناسالم چاه زمزم اطلاع داشتند، مردم از زمانهای قدیم از آشامیدن آب این چاه خودداری میکرده اند. با تطبیق گزارش اصطخری و گزارش آزمایشگاهی انگلستان درسایت زیر که نمونه هائی از آب چاه زمزم را مورد آزمایش قرارداده، این واقعیت محرز میشود که برخلاف تبلیغات حکومت عربستان وملاهای ایران، آشامیدن آب از چاه زمزم همان و پذیرا شدن مرگ همان.

حال در زیر با اشاره های کوتاهی به تبلیغات ملاهای وطنی و نتایج آزمایش آب این چاه، نشان خواهیم داد که هم حکومت عربستان و هم دست اندرکاران جمهوری اسلامی تا چه اندازه سخنان دروغ دربارۀ کیفیت آب این چاه، براساس روایتهای کذب فقیهان اسلامی متقدم تحویل مردم ناآگاه داده و ازاین راه عدۀ زیادی از دوطرف با ترتیب دادن حج برای زیارت خانۀ دروغین خدا و دعوت به نوشیدن از آب این چاه،  در این معامله به سودهای کلانی دست یافته و می یابند.

در قرآن و روایتهای اسلامی آمده است پس از آنکه حضرت ابراهیم همسرش هاجر و پسرش اسماعیل را که کودک شیرخواره ای بود، به فرمان الله درسرزمین برهوت وبی آب و علف مکه تنها میگذارد، بعد از مدتی آب مشک تمام شده، شیردرپستانهای هاجر خشکیده و درنتیجه اسماعیل براثرتشنگی بحال مرگ میافتد. اما هاجر هرچه در اطراف به جستجوی آب میپردازد، بیش از پیش از نبودن آب نا امید و پریشانحال میشود. در آن حال، جبرئیل از سوی الله به هاجر نزدیک شده و مژده میدهد که بزودی آب در زیر پای اسماعیل از زمین فوران خواهد کرد. در همان حین، اسماعیل که از فرط تشنگی پاهایش را برزمین میکوفت، ناگهان زمین شکاف برداشته وچشمه ای با آبی گوارا از زیر پایش فوران میکند و غیره... 
در این مورد، فقهای اسلامی و شیعه، با ساختن روایتهای ساختگی که در آنها مهارت خاصی دارند، به روایتهای زیر نیز اشاره کرده اند تا داستان پردازی آنها موجه تر جلوه کرده وبر شیعیان نا آگاه قابل قبولتر آید..

علی از قول پیغمبر: خَيْرُ مَاءٍ يَنْبُعُ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مَاءُ زَمْزَمَ‌ (مستدرک الوسائل، ج 9، ص 439)
"آب زمزم بهترین آبی است که از زمین جوشیده"
أبا عبدالله از قول پیغمبر: مَاءُ زَمْزَمَ شِفَاءٌ لِمَا شُرِبَ لَهُ (بحارالانوار، ج 96، ص 245)
"آب زمزم شفابخش است"
حسین از قول پیغمبر: مَاءُ زَمْزَمَ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ وَ أَمَانٌ مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَ حُزْنٍ (بحارالانوار، ج 96، ص 245)
"آب زمزم شفای هر درد وبیماری و امان بخش ازهرترس و اندوهی است"
پیغمبر اسلام: يَسْتَهْدِي مَاءَ زَمْزَمَ وَ هُوَ بِالْمَدِينَةِ (من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 208)
"برایم به عنوان سوغاتی، آب زمزم به مدینه آورید"

باتوجه به آخرین روایت بالا درمورد آرزوی پیغمبراسلام ازنوشیدن آب زمزم و تشویق نومسلمانان از جانب محمّد به برگزیدن مکه برای زندگی وسکونت، این سوآل درذهن هر خردمندی بوجود میآید که اگرطبق وعده هائی که محمّد به پیروانش داده است، آب زمزم آبی گوارا وزندگی کردن درمکه برای کوتاه کردن راه بهشت برای نومسلمانان مفید بود (هرکس درمقابل گرمای مکه صبوری پیشه کند، دوزخ به اندازۀ 100 سال راه از او دورمیشود و بهشت به اندازۀ 200 سال به او نزدیک.)، پس چرا قبل ازهمه شخص محمّد پیشقدم نشده و بجای انتخاب مدینه برای ادامۀ زندگی، مکه را جهت سکونت انتخاب نکرد و چرا خلفای راشدین نیز چنین نکردند؟  از همین جا مکر و حیلۀ پایه گذاران آئین ساختگی اسلام از بدو ظهور آن شروع شده وبا ادامۀ دروغپردازیهای فقهای اسلامی، کار به اینجائی میرسد که بساط نان و آب داری در جزیرة العرب به عنوان خانۀ خدا برپا شده واز این راه میلیاردها دلار مسلمانان نا آگاه را سرکیسه نموده واز قبل آن از یک طرف ایل و تبار آل سعود به عیاشی در اروپا و آمریکا پرداخته واز طرف دیگر، در ادامۀ روایت سازیها و دروغپردازیهای 1400 سالۀ فقهای اسلامی، درمملکت ما حکومتی اسلامی برمبنای "خدعه کردم" خمینی دجال برپا شده ونمایندگان خودخواندۀ خدا برروی زمین، با آواره کردن چند میلیون ایرانی از خانه و کاشانه هایشان و برپا کردن چوبه های دار و میادین تیرباران و داغ و درفشهای ملایان، از طریق زدوبندهای پنهان وآشکار دستاربندان، به غارت هستی کشورپرداخته وتسمه ازگردۀ مردم درماندۀ ایران بکشند.

بنابراین، براساس استدلال منطقی و مدارک وشواهدی که در این نوشته و نوشته های ارجاعی اشاره شده است، ارکان اسلام به عنوان مکه و اطاقک سنگی کعبه و انتساب آنها به ارادۀ خدا، چیزی جزریاکاری وجعل واقعیات برمبنای دروغپرداریها و روایتهای ساختگی ملاها و مفتی های اسلامی نمیباشند. مضافاً به اینکه وجود قبیلۀ ثروتمندی بنام قریش درمکه و وابستگی پیغمبر اسلام به این قبیله نیزمنتفی میگردد. زمان آن فرارسیده که مسلمانان ناآگاه بخود آمده و بجای دنباله روی از این جمع ریاکار وخدعه گر، خود باخدای خود به رازونیاز پرداخته ووجودشان را از این گنداب نفرت انگیزبنام اسلام نجات دهند. از سوی دیگر، ملاها بدانند وآگاه باشند که دوران نیرنگ و مردم فریبی آنها بپایان رسیده و روشنگران دیگربه این جمع سربارجامعه که از هیچگونه هنرو حرفه ای برخوردار نیستند وهمچون دوالپاهائی بر پیکر مردم درماندۀ این ملک پیچیده اند، اجازه نخواهند داد تا بیش از این به زندگی انگل وارشان ادامه دهند. 

۴ نظر:

  1. ابرهه حاکم یمن از طرف پادشاه حبشه بود و آفریقا فیل دارد!!!!!
    در ضمن طبق روایت قرآن ابرهه در ماجرای حمله به مکه مرد و نمی توانست کتیبه ایی بنویسد و اسم مکه را در آن بیاورد.
    ببین برادر شاید مکه آبادی کوچکی بوده و لشکر فیلها با معیارهای امروزی بزرگ نبوده اند (اگر مکه بزرگ نبود لازم هم نبود) و اتفاقا چند فیل و لشکر کوچک را شاید بتوان به شیوه ای از یمن به مکه رساند همانگونه که هانیبال توانست فیلهایی را از آفریقا به اروپا و جنگ رومیان بیاورد. (جالبه که الان در شمال آفریقا که محل کارتاژ هست فیل نیست این فیلها از مرکز آفریقا و با رد شدن از بزرگترین صحرای دنیا با شمال آفریقا رسیده بودند از دریای مدیترانه و کوهستان آلپ هم رد شده بودند. ولی به نظر ابرها نمی توانست چند فیل را از اتیوپی به مکه بیاورد.)
    به هرحال اگر استدلالهای شما همه در این سطح است باید یک تجدیدنظر اساسی بکنی

    پاسخحذف
  2. اطلاعات شما اشتباه است. اولاً- ابرهه با سپاه پادشاه حبشه جنگید و حبشیان را از یمن بیرون کرد.
    ثانیاً- ابرهه در سال 565 میلادی در گذشته و از او 13 کتیبه بجا مانده که در آنها کلیۀ کارهای خود را به روشنی شرح داده است. کتیبه ای که در این نوشته آمده مربوط به عملیات جنگی ابرهه در شمال و غرب جزیرة العرب است که شرح فتوحاتش را تا یثرب به همراه اسامی حاکمان شکست خورده بیان کرده است. ولی از مکه و کعبه سخن نگفته.
    ثالثاً- طبق گزارش عبدالرزاق صنعانی، کعبۀ قبل از اسلام یک چهار دیواری بدون سقف به ارتفاع 30 سانت از سنگهای لاشه بدون ملات بوده است. آیا برای تخریب همچه سازه ای به فیل جنگی نیاز بود؟
    رابعاً- طبق گزارشهای متعدد مورخین اسلامی، کعبۀ قبل از اسلام یا دوران جاهلیت، جایگاه بتهای بت پرستان بوده و بر این اساس جایگاهی برای زیارت خداپرستان نبوده است. بنابراین، الله نه تنها علاقه ای به حفظ کعبه نداشته، بلکه بعلت اینکه مکانی جهت نگاهداری بتها بوده، منطقاً الله از کعبه تنفر باید میداشت.
    خامساً- نه تنها ابرهه استفاده از فیلهای جنگی در جنگهایش سخنی به میان نیاورده، بلکه بر خلاف تصور شما از یمن باستان میلیونها نوشته که بر روی چوب حک شده اند، بجا مانده اند. اما در هیچ یک از آن مکاتبات نشانی از وجود فیل در یمن یا استفاده از آن، نیست.
    ضمناً شما مسلمانان متعصب شایسته است تا بجای تعصب، از منطق و خرد پیروی کنید و از بی منطقی پرهیز نمائید.

    پاسخحذف