۱۳۹۵ آبان ۲۲, شنبه

اسلام: رونوشتی ناقص از یهودیت و... با چاشنی مهملات!
(بخش 2)
علی کبیری

بخش 1 نوشتۀ حاضر در نشانی زیر قابل دسترسی است:

مکاتب تفسیری قرآن:

درمجموع، مکاتب تفسیری قرآن را برحسب گرایش آنها به یکی از زیر شاخه های اسلامی، به گروههای زیر تقسیم کرده اند. مشهورترین مفسرین این مکاتب با ذکر کتابهای تفسیرشان، در زیر ذکرشده اند:

1- اُمهات التفاسیر نظیرجامع البیان فی تفسیرالقرآن (طبری)، الکشاف (زمخشری)، مفاتیح الغیب، التفسیرالکبیر (رازی)، الجامع الاحکام القرآن (قرطبی)، تفسیرالقرآن الکریم (ابن کثیر)، انوارالتنزیل واسرارالتأویل (بیضاوی)، تفسیرالجلالین (محلی وسیوطی) و فتح القدیر (شوکانی).

2- تفسیرهای اهل سنت نظیرتفسیرالقرآن (فیروزآبادی)، بحرالعلوم (سمرقندی)، النکت والعیون (ماوردی)، معالم التنزیل (بغوی)، المحررالوجیز فی تفسیرالکتاب العزیز (ابن عطیه)، زادالمسیرفی علم التفسیر (ابن جوزی)، تفسیرلقرآن (ابن عبدالسلام)، مدارالتنزیل وحقائق التأویل (نسفی)، لباب التأویل فی معانی التنزیل (خازن)، البحرالمحیط (ابو حیان)، التفسیر (ابن عرفه)، غرائب القرآن و رغائب الفرقان (قمی نیشابوری)، الجواهرالحسان فی تفسیر القرآن (ثعالبی)، اللباب فی علم الکتاب (ابن عادل)، نظم الدررفی تناسب الآیات والسور (بقاعی)، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور (سیوطی) و 15 مفسر دیگر.
 
3- تفسیرهای اهل سنت صوفیه نظیرتفسیرالقرآن (تستری)، حقائق التفسیر (سلمی)، لطائف الاشارات (قشیری)، عرائس البیان فی حقائق القرآن (بقلی)، تفسیرالقرآن (ابن عربی)، روح البیان فی تفسیرالقرآن (اسماعیل حقی)، البحرالمدید فی تفسیرالقرآن المجید (ابن عجبیه)، تفسیرالهدایه إلی بلوغ النهایه (مکی ابن أبی طالب)، تفسیرالجیلانی (جیلانی) و التأویلات النجمیه فی التفسیرالإشاری الصوفی (امام احمد ابن عُمر).

4- تفسیرهای اهل سنت سَلفی نظیر أیسرالتفاسیر (ابوبکر جزائری) و تفسیر تیسرالکریم الرحمن فی تفسیرکلام المنان (عبدالرحمن ابن ناصر ابن سعدی).

5- تفسیرهای میسره نظیر تیسرالتفسیر (طفیش)، تیسرالتفسیر (قطان)، المنتخب فی تفسیرالقرآن الکریم/لجنةا القرآن والستة أیسرالتفاسیر (أسعد حومد)، تفسیر آیات الأحکام (صابونی)، مختصر تفسیر ابن کثیر (صابونی)، صفوة التفاسیر (صابونی).

6-  تفسیرهای شیعیان اثنی عشری نظیرمجمع البیان فی تفسیر القرآن (طبرسی)، تفسیرالقرآن (علی ابن ابراهیم القمی)، التبیان الجامع لعلوم القرآن (طوسی)، المیزان فی تفسیرالقرآن (طباطبائی)، الصافی فی تفسیر کلام الله الوافی (فیض کاشانی)، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة (جنابذی)، تفسیرصدرالمتألهین (صدرالمتألهین شیرازی).

7- تفسیرهای زیدیه نظیر تفسیرالحبری (حبری)، تفسیر فرات الکوفی (فرات الکوفی)، تفسیرالأعقم (أعقم)، غریب القرآ« (زید ابن علی).

8- تفسیرهای اباضیه نظیر تفسیر کتاب الله العزیز (هواری)، همیان الزاد إلی دارالمعاد (اطفیش)، جواهرالتفسیر (خلیلی).

9- تفسیرهای حدیثه نظیر روح المعانی (الوسی)، التحریر والتنویر (ابن عاشور)، أضواء البیان فی تفسیرالقرآن (شنقیطی)، خواطر (محمّد متولی الشعراوی)، الوسیط فی تفسیرالقرآن الحکیم (طنطاوی).

10- تفسیرهای مختصر نظیر الوجیز (واحدی)، النهرالماد (أندلسی). 

در ادامۀ این بحث ابتداء برمبنای روایتهای مفسرین و مورخین اسلامی، به اسلام آوردن عده ای از یهودیان و مسیحیان در صدر اسلام پرداخته وسپس درادامه سایرآیه های قرآن را با کتابهای مقدس یهودیان ومسیحیان، مطابقت خواهیم نمود.

مسلمانان، آن گروه از یهودیان و مسیحیانی که در حیات محمّد به او پیوستند را "صحابه" نامیده اند که الذهبی از میان 10 یا 12 نفرازآنها تنها به نام یک نفردر زمان محمّد به اضافۀ سه تن دیگر از تابعین اشاره کرده است. ازنظرمسلمانان، افراد زیر کسانی هستند که به ترویج اسرائیلیات درمیان مسلمانان کوشیده اند:

          1- أبویوسف عبدالله بن سلام بن الحارث الإسرائیلی الأنصاری که وی را به اختصار "عبدالله ابن سلام" نامیده اند. عبدالله ابن سلام یکی از صحابۀ محمّد واز خاخامهای یهودی ساکن یثرب بود. این شخص دوسال پیش از مرگ محمّد درگذشت.

          2- دومین شخص، محمّد، أبوإسحاق کعب بن ماتع الحمیری بود، که درمیان مسلمانان به "کعب الأحبار" معروف است. این شخص نیز یکی از خاخامهای یهودی یمنی مشهور بود که دردوران خلافت عُمربه آئین محمّدی پیوست و از نظر مسلمانان جزء تابعین یا گروه دوّم پس از صحابۀ زمان محمّد و از کسانی هستند که ازآئین خود بریده وبه آئین محمّدی گرویده اند. ( توضیح آنکه براساس نوشته های بجا مانده از ماکسیموس، دست کم تا 117 سال پس از مرگ محمّد، اسلام نزد مسلمانان و دیگران به عنوان آئین محمّدی، اسماعیلی یا هاجری شناخته میشد).

          3- سومین نفر، أبوعبدالله وهب بن منبّه بن سیج بن ذی کناز الیمانی الصنعانی یا به اختصار "وهب ابن منبّه" است. این شخص نیز از یهودیان یمن وجزء تابعینی بود که درزمان خلافت عثمان متولد شده ودر حکمروائی خلافت عُمردوّم از حکمرانان اموی، درحکومت او به شغل قضاوت اشتغال داشت.

          4-  نفر چهارم، عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج یا به اختصار "ابن جریج" (مرگ 767) است که براساس طبقه بندی مجتهدین از "تابعان تابعین" یا مکتب آموختۀ تابعین درمکّه بود. این شخص از طرف پدر مسلمان بوده ولی از طرف پدربزرگش مسیحی ونیزاز منصب فقاهت برخورداربوده است.

          5- نفر پنجم، تقي الدين أحمد ابن تيمية یا به اختصار"ابن تیمیة" (1328/1263) ساکن دمشق در دوران تسلط مغولان. نظر به اینکه ابن تیمیة در تفسیر از مکتب احمد ابن حنبل پیروی کرده واز اسرائیلیات یاری می جسته، شعبه هائی ازمذاهب اسلامی وبخصوص شیعه، وی را یکی از مروجین اسرائیلیات دانسته اند.

          6- نفر ششم، تمیم بن اوس الداری (مرگ 661) که مسیحی واز صحابۀ محمّد بود.

          7- نفر هفتم،  محمّد بن کعب القُرظی که فرزند یکی از یهودیان بنی قُریظه در یثرب بود وبعداز قتل عام قبیلۀ وی از جانب محمّد وکشته شدن پدر او، به اسلام گروید وبه تبلیغ اسلام براساس اعتقادات یهودیان پرداخت.

          8- نفر هشتم، عبدالله بن عمروبن العاص (مرگ 684) واز صحابۀ محمّد بود. وی فرزند عمروعاص معروف فاتح مصردرزمان خلافت عُمَرابن خطّاب بود.

          9- نفر نهم، أبو هريرة الدوسي اليماني (مرگ 681) گویا ازبت پرستان یمنی و معروف به "ابوهریره" است که جزء صحابۀ محمّد محسوب میشود.

          10- نفر دهم، عبید ابن شریه جُرهُمی به علت تفسیر قرآن برپایۀ اخبارتاریخی یهودیان یمن، دردربار معاویه مقام خاصی داشت و بسیار مورد توجه وی بود.

حال تاآنجائی که درحوصلۀ مقالۀ اینترنتی حاضر است، به بررسی افسانه ها و احکام شرعی درقرآن که سرمنشاء آنها به کتاب تورات یهودیان میرسد، میپردازیم. ولی همانطور که خواهیم دید، این افسانه ها و احکام یا عیناً به همان شکل اصلی درقرآن ذکر شده ویا با تغییراتی آنها را اسلامیزه کرده اند.

یادداشت: این نوشته بصورت مختصر به منظور درج وانتشار اینترنتی تهیه شده است. خوانندگانی که مشتاق مطالعات گسترده تری در مباحث تفسیری هستند، میتوانند به کتابهای تفسیر اسلامی به زبان عربی که قبلاً زیرعنوان "مکاتب تفسیری قرآن" در همین نوشته از آنها یاد شده است، مراجعه کنند.

الف - افسانه ها

          1- نمونه هائی از پیغمبران افسانه ای یهود درتورات وقرآن:

الف - نوح:  یکی از پیغمبران افسانه ای یهود است که قرآن نیز او را به عنوان یکی از پیغمبران الله مورد قبول قرارداده است.

عهد عتیق:
نوح: درسن 950 سالگی وفات یافت. (پیدایش: 28/9)

قرآن:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ
و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم پس در ميان آنان نهصد و پنجاه [950] سال درنگ كرد تا طوفان آنها را در حالى كه ستمكار بودند فرا گرفت (عنکبوت/14).
همۀ مفسران اسلامی، اشارۀ قرآن در سورۀ بالا را مؤید عمر نوح دانسته اند.(به عنوان نمونه، ن ک به پایگاه تحقیقاتی القرآن، داستان حضرت نوح علیه السلام ونیز تفسیر ابن عباس).

همچنین درمورد توفان نوح، مقایسه کنید عهد عتیق/ پیدایش ( توفان نوح: 13-12: 6) را با توفان نوح در قرآن (هود: 47-36).

اصولاً افسانۀ اولیۀ توفان نوح که عهدعتیق به آن پرداخته، از داستان گیلگمش اقتباس شده است. لوح تاریخی زیرکه مربوط به افسانۀ گیلگمش بوده و دریافته های باستانشناسی سومریان باستان درمیانرودانِ عراق بدست آمده، مؤید این ادعاست. قدمت این لوح تاریخی به 2100 سال قبل از میلاد مسیح میرسد.


به منظور مطالعۀ برگردان لوح بالا به انگلیسی، به سایت زیر مراجعه کنید:
برای مطالعۀ بیشتردرمورد لوحهای گیلگمش، به سایت ویکیپدیای زیر رجوع کنید:

با مطالعۀ لوح گیلگمش درمورد توفان نوح، این واقعیت محرز میشود که افسانۀ اولیه درمورد این توفان مربوط به سومریان باستان بوده و یهودیان با نسخه برداری ازآن لوح، به آن توفان جنبۀ الهی داده و نوح را به عنوان یکی از پیغمبران خود با آن افسانه مرتبط کرده اند. ضمناً تشابه این افسانه درقرآن با کتاب تورات و نیز افسانۀ توفان نوح در لوح گیلگمش ثابت میکند که چنین داستانی نه از سوی الله بلکه از جانب خاخامهای یهودی و یهودیان جزیرة العرب و میانرودان وارد قرآن شده است.

ب- ایوب
عهد عتیق:   
ايوب یکی دیگراز پیغمبران افسانه ای یهود وبراساس کتاب عهد عتیق، مردی بود بسيار حكيم ، ثروتمند و نيكوکار که ناگهان مصيبت دامنگيرش شده و ده فرزندش را در يک طوفان سهمگين از دست می دهد.  ثروتش بكلی از بين می رود و خود به مرضی جانكاه مبتلا گشته و خاکستر نشین می گردد. سه نفر از دوستانش به عيادت او می آيند و می کوشند برای ايوب توضيح دهند که چرا او به چنين مصيبتی دچار شد ه است . آنها به ايوب می گويند او به دليل گناهانش به اين روز افتاده است و درواقع یهوه او را بدين وسيله مجازات می کند. ايوب اصرار می ورزد که چنين نيست،  اما کسی سخن او را باور نمی کند. ايوب بسيار دل آزرده وخشمگين می شود، اما همچنان بر اين اعتقاد است که یهوه او را فراموش نكرده ، هرچند دليل رنج ومصيبت خود را نمی تواند درک کند.

سرانجام، یهوه از داخل يک گرد باد با ايوب سخن می گويد و به او يادآوری می کند که انسان هرگز قادر به درک عظمت یهوه نيست . پس از شنيدن سخنان یهوه، ايوب می گويد دربارۀ تو چيزهايی شنيده بودم، ولی اکنون چشم من تو را می بيند!  از اين جهت از خود بيزار شده در خاک و خاکستر توبه می کنم.  ايوب به اين حقيقت پی می برد که اعتمادی که او به یهوه دارد نبايد وابسته به رويدادهايی باشد که برای او رخ می دهد. یهوه ثروت ايوب را به دو برابر ثروت قبلی اش می رساند و به او ده فرزند ديگر می بخشد. (عهد عتیق: ایوب: 42 - 1).

قرآن:
قرآن به همین داستان ایوب بطور مختصرو ناقص درآیه های زیراشاره کرده، ولی مفسرین قرآن با کمک گرفتن ازمشروح زندگی ایوب در کتاب عهد عتیق، داستان وی را همانطور که درآن کتاب آمده است، شرح و بسط داده اند.
چهارآیه درقرآن به این داستان پرداخته است:

نساء/163:  إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا
ما همچنانكه به نوح و پيامبران بعد از او وحى كرديم به تو [نيز] وحى كرديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان [نيز] وحى نموديم و به داوود زبور بخشيديم

انعام/84:  وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را به راه راست درآورديم و نوح را از پيش راه نموديم و از نسل او داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را [هدايت كرديم] و اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏ دهيم

انبیاء/83 و 84:  وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
و ايوب را [ياد كن] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه به من آسيب رسيده است و تويى مهربانترين مهربانان (83)

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ
پس [دعاى] او را اجابت نموديم و آسيب وارده بر او را برطرف كرديم و كسان او و نظيرشان را همراه با آنان [مجددا] به وى عطا كرديم [تا] رحمتى از جانب ما و عبرتى براى عبادت‏ كنندگان [باشد] (84)

ص/44-41: وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ
و بنده ما ايوب را به ياد آور آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه شيطان مرا به رنج و عذاب مبتلا كرد (41)

ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ
[به او گفتيم] با پاى خود [به زمين] بكوب اينك اين چشمه ‏سارى است‏ سرد و آشاميدنى (42)

وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ
و [مجددا] كسانش را و نظاير آنها را همراه آنها به او بخشيديم تا رحمتى از جانب ما و عبرتى براى خردمندان باشد (43)

وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ
[و به او گفتيم] يك بسته تركه به دستت برگير و با آن بزن و سوگند مشكن ما او را شكيبا يافتيم چه نيكوبنده‏ اى به راستى او توبه‏ كار بود (44)

تفسیرمفسران شیعه و سنی قرآن درمورد ایوب پیغمبر که از وی به عنوان حضرت ایوب نام برده اند، چیزی جزنسخه برداری از کتاب عهد عتیق یهودیان نیست. درمورد چند تن از مفسران شیعه، به مدارک مشروح زیر مراجعه شود:

دائرة المعارف قرآن کریم  (جلد 5) تدوین: (مرکز فرهنگ و معارف  قرآن).
بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج12، ص350.
ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج17، ص324 و تفسير قمى، ج2، ص241-239.
ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج17، ص327.
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد پنجم (مركز فرهنگ و معارف قرآن).
أطيب البيان في تفسير القرآن (طيب سيد عبدالحسين)، ج9، ص227.
حكم النبي الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم (محمدى رى شهرى)، ج2، ص273.
برگزيده تفسير نمونه  (بابايى احمد على)، ج 3، ص: 184.
أطيب البيان في تفسير القرآن  (طيب سيد عبدالحسين)، ج9، ص227.

به عنوان نمونه، درمورد چند تن از مفسران سنی، به چند مدرک زیربه فارسی وعربی یا برای پژوهش وسیع تربه کتابهای تفسیرعربی که قبلاً تحت عنوان "مکاتب تفسیری قرآن" به آنها اشاره شده است،  مراجعه شود:

- البدایة والنهایة، ابن کثیر، (عربی)، ج1، قصة نبی الله ایّوب، صص225- 220 (http://waqfeya.com/book.php?bid=11131)

- جامع البیان عن تأویل آیة القرآن، (عربی)، طبری، ج2(ص609)، ج3(ص205)، ج5(ص273)، ج6(ص350)

- ثعلبی، داستان پیامبران، قاهره 1339، صص 114- 106

- کسائی، داستان پیغمبران، 190- 179

- ابن عساکر، تاریخ الکبیر، صص 200- 190

- ابن عباس، تنویرالمقباس من تفسیر ابن عبّاس، دارالکتب العلمیة، بیروت، (رجوع شود به آیه های مربوطه که قبلاً ذکرآنها رفت).

براساس پژوهشهای بعمل آمده درمورد تفسیرهای مختلف مفسران قرآن و مقایسۀ آنها با مطالب کتاب عهد عتیق، به روشنی ملاحظه شده است که درهرمورد که مفسران قرآن نیاز به تشریح آیه ای ازقرآن که بطور ناقص درآن آمده است، مشروح آنرا عیناً یا با تغییراتی در جمله سازی، از کتاب عهد عتیق یهودیان نقل کرده اند. اما این جمع وقاحت را بحدی رسانیده اند که همچنان بظاهرقرآن و اسلام را ازآموزه های یهودی مبرا دانسته و با دادن آدرسهای عوضی، مسلمانان ناآگاه را در چنین مواردی فریب میدهند.

لازمست دراین مورد به تجربۀ این نویسنده دربحثی که با یکی ازملاها با نام مستعار سید مرتضی در سایت نوریزاد درگرفت، بپردازم. ایشان قبلاً اظهار داشته بود که استاد رشتۀ معارف اسلامی است. درآن بحث، نویسنده با استناد به آیۀ اول از سورۀ الإسراء قرآن که به سفر شبانۀ محمّد به مسجد الاقصی دراورشلیم ومعراج محمّد به آسمان هفتم و ملاقات او با ارواح پیغمبران و پیش نمازی اوو غیره... پرداخته، با استناد به تاریخ بنای اوّلین ساختمان ابتدائی این مسجد از سوی عُمَر ابن الخطاب در سال 638 میلادی یا شش سال پس از مرگ محمّد، ادعای قرآن مبنی بر سفر شبانۀ محمّد به این مسجد و معراج او را چیزی جزیکی ازدروغهای قرآنی بشمار نیآورد. درمقام دفاع ازقرآن، سید مرتضی با استناد ناقص به چند مورد ازکتاب عهد عتیق یهودیان وحتی دستکاری و تقلب در متون مربوطه ونیز استناد به اینکه براساس نوشته های عهدعتیق، حضرت داوود پرستشگاهی برای عبادت یهودیان دراورشلیم بناکرده بود، تاریخ بنای مسجد الاقصی را به دوران داوود پیغمبر نسبت میداد. درحالیکه چگونه یک پیغمبر یهودی که درعهد عتیق به عنوان یکی از پادشاهان یهودی ونه یکی از پیامبران یهودیان از وی نام برده شده است، برای مسلمانانی که چند قرن بعد از او باید نماز بخوانند، اقدام به احداث مسجد کرده بود؟! و بسیاری سوآلهای بلاجوب دیگر. اما براساس مدارک وشواهد تاریخی، قبل از این که پای سپاهیان عمر به اورشلیم برسد، اصلاً چنین ساختمانی برروی خرابه های معبدالصخره (Temple Mount) که قبلاً توسط رومیان ویران شده بود، وجود نداشت. هم اینجاست که هرکسی به درستی متوجه میشود گواینکه بظاهر مجتهدین و مفتیان مسلمان در کلیۀ تبلیغات دینی شان به آموزه های یهودیت حمله کرده و آئین اسلام را از آن مبرا قلمداد میکنند، ولی هنگامی که در بحثهای مربوط به قرآن و تفسیردرمیمانند، جز مراجعه به کتاب عهد عتیق یهودیان، راه دیگری به نظرشان نمیرسد. اینست نمونه ای از استدلال بی پایۀ استاد معارف اسلامی که نشان از پای چوبین استدلال ملایان دارد! در مبحث "حکایت معراج پیغمبراسلام و تأکید قرآن برآن" ادعاهای قرآن مبنی برسفر شبانۀ محمّد به مسجد الاقصی ومعراج وی، با اتکاء به منابع تاریخی رد شده است. 
ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر