۱۴۰۲ دی ۲۴, یکشنبه

انتخابات بی انتخابات

 جنبش نه!

نه به تمامیت جمهوری اسلامی!

هم میهنان گرامی،

44 سال زندگی مشقت بارزیر سیطرۀ  مافیای فاشیسم مذهبی به استناد ولایت فقیه که ملای روضه خوان خشک مغزی بنام "ولی فقیه" با سمت رهبری با حمایت سرداران دزد و قاچاقچی سپاه در رأس آن نشسته وهستی مردم وکشور را به باد داده، کافیست. طی 44 سال گذشته سرنوشت میلیونها ایرانی در اختیار فردی بنام "ولی فقیه" بوده است و اکنون همگان شاهدند که براثر وجود چنین فرد رذلِ نادان و خدعه گری در رأس امور مملکتی، کشوربه چه مشکلات عدیده ای گرفتار ومردم به چه مصیبت و اِدباری دچارشده اند. درحالیکه میلیارد میلیارد ثروت طبیعی این مرز و بوم درمقابل دیدگان و زیر نظارت مداوم ولی فقیه به تاراج رفته، درمقابل فقروفحشاء و بیکاری واعتیاد و بی خانمانی واز هم پاشیده شدن شیرازۀ خانواده ها سهم مردم شده است. شکی نیست که واگذارکردن سرنوشت ملتی به یک فرد خشک مغز و خدعه گر که اکنون کارنامۀ مردودیت او در مقابلمان قراردارد، برخلاف منافع ملّی و میهنی ما میباشد. 

از سوی دیگرگماشتن فردی بی مسئولیت به صورت مادام العمر به عنوان "ولی فقیه" در رأس امور کشورکه همۀ تصمیمات مهم به امر و زیر نظر مستقیم او اتخاذ شده، ولی نه قبول مسئولیت کرده و به مردم وهیچ مقامی پاسخگو نیست، چیزی جزپذیرش ذلت واهانت به شعورمردم نیست. از نظر حقوقی تعیین وگماردن "ولی" برای ادارۀ امورو نگهداری از کودکان خردسال، افراد سفیه وناقص العقل، دیوانگان و کسانیست که از نظر طبیعی به حد بلوغ ورشد فکری نرسیده وقادر به تشخیص مصلحت خود نباشند. پس پذیرش فردی درلوای "ولی فقیه" به منظور آقابالاسر بر 80 میلیون ایرانی درواقع پذیرش این واقعیت است که این 80 میلیون ایرانی هنوز به رشد عقلی نرسیده و جز مشتی کودک و سفیه و ناقص العقل و دیوانه نیستند وبه همین خاطراست که این 80 میلیون ایرانی به یک "ولی" یا قیم وسرپرست احتیاج دارند. آیا پذیرش پدیده ای به عنوان "ولی فقیه" و قراردادن او در رأس امور مملکت ومردم جز توهین به شعورو شخصیت مردم نیست؟

قانونی کردن حکومت دیکتاتوری مذهبی

اما وجود فردی بنام "ولی فقیه" نه تنها روند عادی کلیۀ امور این مملکت را مختل نموده بلکه با توسل به قوانین فریبنده و دسیسه بازی و چپاول هستی کشور و مردم، منجر به وجودآمدن یک دیکتاتوری وحشتناک زیر نام دین ومذهب شده است. در این دیکتاتوری به استناد اصل 91 ازقانون اساسی، شورائی مرکب از عده ای بوجودآمده است که "شورای نگهبان" نام دارد. این شورا شامل 12 نفر است که 6 نفرآنها از فقهاء دستاربند میباشند که طبق بند (6 الف) از اصل پیش گفته از سوی "رهبر" یا "ولی فقیه" منصوب میشوند. شش نفر بقیه نیز از سوی رئیس قوۀ قضائیه به عنوان حقوقدانان اسلامی به مجلس شورای اسلامی معرفی میشوند. از طرف دیگر طبق بند (6 ب) از اصل 110 قانون بالا، تعیین ونصب رئیس قوۀ قضائیه ازاختیارات "ولی فقیه" یا "رهبر" میباشد.   این به آن معناست که این 6 نفر حقوقدان اسلامی معرفی شده از سوی رئیس قوۀ قضائیه نیز درواقع زیر نظرمستقیم "ولی فقیه" تعیین میشوند.  نتیجه آنکه شورای نگهبان شامل 12 نفراست که همگی از سوی "ولی فقیه" منصوب شده و برطبق منویات وخواست "ولی فقیه" عمل میکنند.

از طرفی طبق اصل 99 قانون اساسی جمهوری اسلامی، «شوراي نگهبان نظارتِ  استصوابی بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری ، رياست جمهوری، مجلس شورای اسلامي و... را بر عهده دارد.»  درواقع این اصل قانون اساسی تکمیل کنندۀ حلقۀ گمشدۀ دیکتاتوری "ولی فقیه" میباشد وهمانطور که همگان تاکنون شاهد بوده اند، داوطلبان ریاست جمهوری و نمایندگی مجالس شورای اسلامی و خبرگان میبایستی قبلاً از فیلتر شورای نگهبان رد شده و درواقع کسانی باشند که پیشاپیش بندگی وعبودیت آنها نسبت به "ولی فقیه" از سوی این شورا گواهی واحراز شده باشد. 

از سوی دیگر، طبق اصل 93 قانون اساسی «مجلس شورای اسلامی بدون وجود شورای نگهبان اعتبار قانونی ندارد مگر در مورد تصويب اعتبارنامه نمايندگان و انتخاب شش نفر حقوقدان اعضاي شوراي نگهبان.»  نتیجه آنکه همۀ راههای قانونی این مملکت به شورای نگهبان ختم شده و دارندگان کرسی دراین شورا درواقع نماینده های "ولی فقیه" بوده وخواست و رأی شورای نگهبان نیز خواست و رأی "ولی فقیه" است. آیا برپاکردن همچه سیستمی در ایران جز قانونی کردن دیکتاتوری فردی زیر سرپوش دین ومذهب نیست؟

قانونی کردن خدعه وفریب

 مادۀ 99 قانون اساسی، "نظارت استصوابی" را در هر نوع از انتخابات اعم از تعیین رئیس  جمهور، مجلس شورای اسلامی ومجلس خبرگان رهبری از امتیازات شورای نگهبان بشمارآورده و همانطورکه تاکنون شاهد بوده ایم، این شورای دوازده نفره دارای چنان اختیارات وسیعی است که براساس آن میتواند صلاحیت عده ای از داوطلبان نمایندگی  ریاست جمهوری و دو مجلس نامبرده را پیش از انتخابات تعیین کرده وبا دست چین کردن تعدادی از داوطلبان سر سپرده و ارائۀ لیست مورد نظر "ولی فقیه،" عده ای را به عنوان افراد صلاحیت داربه مردم تحمیل کند بدون آنکه مردم بدانند برچه اساسی آن نمایندگان ازجانب اینان برای شرکت در انتخابات تعیین صلاحیت شده اند. اما عدم اطلاع مردم به همین جا خاتمه نیافته واین شورا قادر است بعد ازاتمام شرکت مردم در رأیگیری انتخاباتی و برگزیدن تعدادی از نمایندگان تحمیل شده از جانب این شورا را نیزدر سرند کردن کسانی که درجۀ عبودیتشان نسبت به "ولی فقیه" از دیگر منتخبین مردم بیشتر است، دست چین کرده و حکومتی یکدست مرکب از افرادی دست نشانده  که 100 درصد اعضاء آنها مطیع ومنقاد اوامر"ولی فقیه" هستند را بوجود آورد. به این میگویند "قانونی کردن خدعه وفریب" که از طریق چنین قانونی دوازده نفرکه دررأس آنها "ولی فقیه" قرارگرفته است،  برای 80 میلیون نفرازمردم نماینده منصوب میکنند و لابد آن 80 میلیون نفر باید بسیارخرسند باشند که عنان اختیار خود و خانواده و آینده شان را نه به آن دوازده نفر بلکه به "ولی فقیه" درنقش رهبر یا درواقع به یک نفرواگذارکرده اند: یک نفر برای 80 میلیون نفرازمردم نماینده منصوب میکند. پس چه نیازی به چنین انتخاباتی است وچرا مردم باید از شرکت درچنین انتخابات رسوائی استقبال کنند؟ پاسخ آنست که حکومت دیکتاتوری مذهبی برای به نمایش گذاشتن مقبولیت خود درمقابل جهانیان، به رأی اکثریت مردم احتیاج دارد. درغیر این صورت قادر نخواهد بود تا در رابطه با کشورهای دیگر دارای وزن و ارزشی باشد. هم اینجاست که رأی هرچه بیشترمردم به چنین حکومت مرتجع و دیکتاتوری مذهبی مشروعیت می بخشد تا در مقابل دیگر کشورها وجهۀ ملی خودرا نه به عنوان یک حکومت فاشیسم مذهبی فردی بلکه برمبنای حکومتی متکی به آرای اکثریت مردم به نمایش بگذارد. نتیجه آنکه مردم فقط وفقط برای مقبولیت دادن به این حکومت دیکتاتوری که کلیۀ ارکان قانونی و حقوقی وقضائی مملکت را قبضه کرده است، مورد نیازهستند. پس شرکت مردم درانتخابات چه تأثیری در تعیین مشی و ادارۀ  کشورو آیندۀ آن دارد؟  پاسخ آنست که در چنین حکومت فاشیسم مذهبی مردم جز عروسکهای خیمه شب بازی بحساب نیامده و انتخابات نیز جز یک نمایش خیمه شب بازی نیست.

چه باید کرد؟

 باتوجه به واقعیتهای پیش گفته، اکنون پس از 44 سال فریبکاری وخدعه، شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نمایشی پیشِ روبه عنوان گفتمانی اساسی میان مردم ظاهرشده است. از سوی دیگراین بار حکومت دیکتاتوری "ولی فقیه" با وقاحت هرچه تمامتر وبطور آشکار کلیۀ داوطلبانی را که کمترین شکی در عبودیت آنها نسبت به "ولی" وجود داشته است، از صحنۀ انتخابات حذف کرده و با دست زدن به چنین عملی به مردم هشدارداده که درمقابل هرگونه مخالفت مردمی بشدت ایستادگی خواهد کرد. از طرف دیگر "ولی فقیه" با وقاحت زائدالوصفی ازمخالفان وموافقان ولایت میخواهد تا در انتخابات بطورفعال و حداکثری شرکت کرده واز این طریق نامزدهای دست چین شدۀ "ولی فقیه" را انتخاب کنند. درمقابل، مردم که اکنون با دیدگانی بازبه خوبی ناظر فریبکاریهای حکومت ولایت فقیه میباشند، دیگر مایل به تن در دادن به چنین انتصابات در قالب انتخابات که جز توهین به شعورآنها نیست، نمیباشند. مردم حتی به این واقعیت بخوبی واقفند که بایستی دست رد برسینۀ عده ای از عمله اکره های رژیم که مردم را تشویق به شرکت در انتخابات فرمایشی میکنند، نیزبزنند. این جمع عمله اکره های خدعه گرضمن همدردی بامردم، پیشنهاد محیلانه ای ارائه میدهند. برمبنای پیشنهاد اینان مردم میتوانند درانتخابات شرکت نموده و با دادن رأی سفید یا خط زدن نامزدهای مورد نظردربرگه های رأی و نوشتن نام نامزدهای موردنظرخود ، درانتخابات شرکت کرده ومقبولیت نامزدهای انتصابی "ولی" را مورد اعتراض قراردهند. چنین پیشنهادی جز یک فریبکاری اشکار نمیباشد، چون رژیم دیکتاتوری وجود صفهای طویل درمقابل حوزه های رأیگیری را به عنوان پاسخ مثبت مردم نسبت به خود نمایانده و ازآن بهره برداری تبلیغاتی خواهد کرد. متقابلاً با باطل کردن آرای مخالفان و سرازیرکردن آنها به سطلهای آشغال ونیزقراردادن نامزدهای دست چین شدۀ خود درصندوقهای رأی، مقصود خودرا در بیرون آوردن فرد مورد نظر از صندوقها عملی خواهد نمود.

بنابراین، عدم استقبال از چنین خیمه شب بازی انتخاباتی معرف درک مردم از بازیهای محیلانۀ "ولی فقیه وشرکاء" بوده واز این طریق تودهنی محکمی به این جمع خائن به منافع ملی ومردم خواهدزد که سالیان متمادی با کجرویها و غارت وچپاول هستی مردم ومملکت، نه تنها کشور را به ورطۀ ورشکستگی کشانده ، بلکه مردم رانیز به خاک سیاه نشانده اند. دیگر از این منبعد نباید کورکورانه در راهی گام نهاد که جز آب به لولهنگ جمعی دزدان سرگردنه ریختن به جائی نخواهدرسید. مردم دیگر تسلیم وعده های پوچ "ولی فقیه وشرکاء" نخواهند شد. جمعی که تاکنون از اعتماد مردم نسبت بخود سوء استفاده ها کرده و قوت لایموت مردم درمانده را در44 سال گذشته به غارت برده اند. مردم دیگر حاضرنیستند تا عنان اختیار خود را به رهبری بدهند که با تحمیل خاتمی ها، احمدی نژادها و روحانی کلید بدست، به مردم وکشور بیش از 1000 میلیارد دلار ذخیرۀ ارزی مملکت را به یغماداده و اکنون درکمال درماندگی منابع کشوررا درمقابل چینی های فرصت طلب و لاشخورهای بین المللی به حراج گذاشته است. مردم دیگر تابع اوامرچنین رهبر فریبکاری نیستند که درلوای دین ومذهب، با اتخاذ سیاستهای ضد ملی میلیاردها پولی که میبایستی صرف عمران وآبادی کشورورفاه مردم میشد را برای کوشش درساختن بمب اتم و کمک به تروریستهای اسلامی به باد داده است. 

بنابراین، بدین وسیله ازهموطنان شریف دعوت میشود تا رسیدن به تشکیل حکومتی ملی ومردمی به مبارزۀ منفی "جنبش نه!" به پیوندند.

نه به تمامیت جمهوری اسلامی: حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی بعد از 44 سال، از مردم کارنامۀ   مردودی  گرفته است. 

نه به انتخابات مهندسی شده: مردم دیگر فریب ریاکاران رانخواهند خورد و درروز انتخابات ازخانه هایشان بیرون نخواهند آمد.

نه به ولایت فقیهمردم آگاه وبالغ نیازی به قیم و ولی ندارند.

نه به شورای نگهبان :  80 میلیون ازمردم، تصمیم درمورد آیندۀ خود وکشورشان را به 12   نفر فسیلهای شورای نگهبان واگذار نخواهند کرد.

نه به نظارت استصوابیاین فقط وفقط مردم هستند که صلاحیت تصمیم گیری دراموررا دارند.

نه به مجلس خبرگانوجودچنین مجلسی جهت مشروعیت دادن به ولایت فقیه استبنابراین، وجود این مجلس هیچگاه مقبولیت مردمی نداشته است.

نتیجه اینکه:

حکومت جمهوری اسلامی سالهاست که در جان و روح مردم جائی ندارد و باید با حکومتی مردمی، به دست مردم و برای مردم، جایگزین شود. 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر