بیت الله بی نیاز، مخدوش کردن تاریخ اسلام وانکاریورش تازیان به سرزمین ما!
علی کبیری
اخیراً آقای بیت الله بی نیاز ملقب به داریوش، مقالۀ کوتاهی
زیرعنوان " ازقرآن محمّد تا فرارهیتلر" در خبرنامۀ گویامنتشرکرده ودرآن یک
سند تاریخی مربوط به ماههای قمری دراسلام را باحذف ماه قمری "جمادی
الاوّل" از متن آن، مخدوش نموده و پس ازآن به زعم خودبه ظاهرخواسته است تا اسلام
تاریخی را بی اساس جلوه دهد. چنین مقاله ای ودیگرمقاله های ایشان که
به ظاهردرنفی اسلام تاریخی کوشیده درواقع خدمت شایانی به دستاربندان حاکم
برمیهن ما میکند. دستاربندان حاکم بااستناد به بی پایگی مفاد مقاله ها وکتابهای
ایشان که درانکارتاریخ اسلام ارائه شده اند، پژوهشگران راستین درحوزۀ پژوهشهای
اسلامی را مورد حمله قرارداده واز این طریق مهر تأئیدی برحقانیت تبلیغات وسخنان بی
پایۀ خود درمورد پذیرفتن بی چون وچرای اسلام از جانب ایرانیان دربدو حملات تازیان
به سرزمین ما، میزنند. از این رو بامشاهدۀ
ادعاهای متعدد و بی پایۀ آقای بی نیازدرمخدوش جلوه دادن تاریخ اسلام وبخصوص انکاروجود
محمّد پیغمبراسلام ونیزانکارحملات تازیان به سرزمین ما، درمقالۀ حاضربه بررسی چند مورد
از مقاله های اسلامی مخدوش آقای بی نیازپرداخته وبی پایگی ادعاهای ایشان را برعموم
آشکارمیسازد. لازم به ذکر این واقعیت میباشد که پیش ازاین درچندمورد به ایشان
تذکرات لازم داده شده است، ولی ایشان بی توجه به آن تذکرات بازبه مخدوش کردن تاریخ
اسلام ودرنتیجه منحرف کردن اذهان خوانندگان ناآگاه ادامه داده اند. قدرمسلم آنست
که مقاله هائی که جناب بی نیاز بدون توجه به مبانی تاریخی در نشریات اینترنتی
منتشرمیکنند، ازدونظرقابل ملاحظه هستند: 1- انتشارچنین مقاله هائی باهدف نفی
واقعیتهای تاریخی ودرجهت خواستهای دستاربندان حاکم برکشورما، میتواند حربه ای بدست
ملاهای حاکم درجمهوری اسلامی و اصحاب رسانه ای آنها داده وآنها بااستناد به مخدوش
بودن مقاله های بی نیازبه عنوان یکی از روشنگران، خواهند توانست اخبار ساختگی
تاریخی اسلام را موجه جلوه داده و میخ خودرابرای ماندن براریکۀ فرمانروائی، محکم
تربکوبند. 2- دیگرآنکه مقاله های آقای بی نیاز اگر ازسوی افرادبی اطلاع نسبت به
تاریخ اسلام مورد قبول واقع شوند، موجب بوجودآمدن اعتباروشهرت کاذب برای ایشان به
عنوان فردی متبحر درتاریخ اسلام و بخصوص معتبرشناخته شدن ادعاهای واهی ایشان درمورد
وارونه نمایاندن روابط تازیان ومردم سرزمین ما شده ودرنتیجه موجب انحراف افکارناآگاهان خواهدشد. صد البته این نویسنده
مایل نیست تا ایشان به عنوان مورخ اخبارکذب تاریخی به عموم مردم معرفی شده وموجب انحراف افکارناآگاهان گردد. اینست
که لازم دید تا انتقاد حاضررا برچند نوشتۀ تاریخی ایشان دربارۀ اسلام وایران درمعرض
دید هموطنان قراردهد..
مقالۀ مورد اشاره دراخبارگویا به نشانی
میباشد. دراین مقاله بی نیازبه نفی قدمت زبان عربی پرداخته
و چنین ادعا میکند که:
« جالب این جاست که قدیمیترین نسخه کتابت به زبان و خط عربی
مربوط به قرآن نیست، بلکه قرارداد خرید ۵۰ گوسفند
است که دوزبانه (یونانی و عربی) میباشد و هم اکنون در موزهی وین نگهداری میشود
(۲). این سند تاریخ دارد: سال ۲۲ (بدون ذکرِ «هجری» یا «اسلام» یا چیزی که عطف به اسلام بشود) و
این برابر است با ۲۵ آوریل ۶۴۳ میلادی.
ما به جز این سند، هیچ سند دیگری که به خط عربی باشد، تا این لحظه که خواننده این
سطور را میخواند در دست نداریم. به راستی چرا ما هیچ سندی (دینی یا غیردینی) به
خط عربی تا سال ۶۴۳ میلادی نداریم؟ «دانشمندانی» که ادعا میکنند
این برگهها متعلق به «زمان محمد» هستند باید برای شاهد یا تأییدیهی آن بتوانند
خط عربی را در موارد دیگر، در همین فاصله زمانی، به ما نشان بدهند. به این رفتار
«توطئه سکوت» میگویند!»
درمقالۀ بالا آقای بی نیازخواننده را به مقالۀ
دیگری در نشریۀ اینترنتی ایران امروز به نشانی
http://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/57551/ رجوع داده است.
برخلاف ادعای ایشان مبنی بر عدم وجود خط عربی تاسال 643
میلادی، درویکیپدیا به نشانی زیر درجدولی قدمت خط عربی وشروع آنرا از قرن چهارم
قبل از میلاد نشان داده و تکامل آنرا مرحله به مرحله تاسال 568 میلادی نمایانده
است.
درواقع، سال 568 میلادی دوسال زودتراز تاریخ تولد محمّد پیغمبراسلام میباشد. پس ادعای بی نیاز مبنی بر عدم وجود خط عربی تا سال 643 میلادی ادعای درستی
نیست.
اما قبلاً ایشان درنشریۀ اینترنتی اخبار روز زیرعنوان
"تاریخ هجری مسلمانان از چه تاریخی شکل گرفت؟" به نشانی
نیز به مدرک تاریخی خرید 50 گوسفند با تأکید بر این موضوع
که:
« در قسمت عربی سند فقط سال 22 ذکر شده است
(در این سند اشارهای به سال عربها و یا سال هجری نشده است)،»
پاسخ لازم را ازاین نویسنده دریافت کرد. به
نظرآمد که ایشان ازآن پاسخ متقاعدشده بود که چنین نبود. بنابراین مجدداً به ایشان تذکرداده میشود
تاازمخدوش کردن وقایع تاریخی اسلام که جز به نفع دستاربندان حاکم تمام نخواهدشد،
خودداری نمایند.
تصویرسند
تاریخی موردبحث که به PERF558
معروف است، درزیرنشان داده شده است.
ویکیپدیا به نشانی https://en.wikipedia.org/wiki/PERF_558 متن عربی این سندتاریخی را به
درستی چنین منعکس کرده است:
1. بسم
الله الرحمن الرحيم هذا ما اخذ عبد اله
2. ابن
جبر واصحبه من الجزر من اهنس
3. من
خليفة تدراق ابن ابو قير الاصغر ومن خليفة اصطفر ابن ابو قير الاكبر خمسين شاة
4. من
الجزر وخمس عشرة شاة اخرى اجزرها اصحاب سفنه وكتئبه وثقلاءه في
5. شهر
جمادى الاولى من سنة اثنين وعشرين وكتبه ابن حديدو
همانطورکه ملاحظه میشود، در سطر 5 به تاریخ بیست ودوم جمادی
الاوّل که یکی ازماههای اسلامیست، اشاره شده است. بنابراین اشارۀ ایشان به اینکه
" بدون ذکرِ
«هجری» یا «اسلام» یا نوشته ای که عطف به اسلام بشود،" چیزی جز مخدوش جلوه
دادن سند تاریخی نامبرده نیست. آیا ایشان معترضند به اینکه "شهر جمادی
الاول" به عربی به معنی "ماه جمادی الاول" میباشد؟ اما کارمخدوش
نمایاندن اسنادتاریخی ازسوی ایشان به همین جا خاتمه پیدانمیکند.
مجدداً درهمان مقالۀ پیش گفته دراخبار روز، چنین
اظهارنظرمیکند:
« سکهها: معاویه که نام اصلی او ماآویا
[معاویه معرب این نام است] بود در سال 662 میلادی یعنی 20 سال پس از شکست ایران در
جنگ به اصطلاح نهاوند در دارابگرد [یا دارابجرد در استان فارس و یکی از پایتختهای
ساسانی] به نام خود سکه زد. در
وسط سکه، نگارهی پادشاه ساسانی است و کنار آن به زبان پهلوی و به خط آرامی نوشته
شده:
ماآویا
امیری وروشینیگان [MAAVIA AMÎR-i WURROYISHNIGÂN] که به عربی «امیرالمومنین» ترجمه شده است. ولی واژهی
امیرالمومنین برخلاف اسلامشناسی سنتی نه به معنی «سرور مومنان» بلکه به معنی
«رئیس محافظان» میباشد [از ریشهی «امن»]. این سکه که هنوز نگارهی پادشاه ساسانی
را دارد و معاویه به عنوان «رئیس تأمینکنندگان امنیت» قلمداد شده، نشانگر آن است
که بین ایرانیان و عربهای ساسانی توافق حاصل شده بود. »
درپاسخ ایشان باید گفت که اولاً- ماآویا ومعاویه مربوط به
نام دوفرد متفاوت تاریخی میباشند. ماآویا یکی ازپادشاهان زن و جنگجوی عرب در جنوب
سوریه و در قرن چهارم میلادی بوده است:
ولی معاویه یکی ازسرداران عرب بود که پس از مرگ عثمان خلیفۀ
سوم از خلفای راشدین، با داعیۀ جانشینی وی به جنگ با علی ابن ابیطالب پرداخت.
ثانیاً- جنگ نهاوند که بین تازیان وایرانیان به وقوع پیوست، به روایت ایشان "به
اصطلاح جنگ نهاوند" نبود، بلکه واقعاً چنین رویاروئی اتفاق افتاده بود. (رجوع
شود به یکی ازمنابع تاریخی نزدیک به جنگ نهاوند Theophilus of Edessa's Chronicle، صص 105 و 106 ونیز یک اثر پژوهشی دیگرکه توسط پاتریشیا
کرون پژوهشگر واستاد تاریخ اسلام نوشته شده و بنام The Nativist
Prophets of Early Islamic Iran میباشد. درشروع اثر پژوهشی مزبور، در برگ
1 با عنوان "فتوحات اعراب" ، چنین آمده است:
«درشروع قرن هفتم میلادی، ایران ازسوی اعراب اشغالگرمورد
هجوم قرارگرفته و شکستهای سختی به لشکریان یزدگرد درجنگهای قادسیه بسال 637 و
نهاوند بسال 642، وارد شد...»)
ثالثاً- تصویرسکۀ مورد بحث جناب بی نیازدرزیر نمایش داده
میشود:
تصویرسکۀ بالا
ازسایت موزۀ بریتانیا به نشانی زیربرداشته شده است:
درزیر سکه چنین توضیح داده است که « پس از پیروزی اعراب
درجنگ نهاوند درسال 642 میلادی، فرمانداران عرب به مدت 100 سال سکه هائی ازنوع
بالارا ضرب میکردند. برروی سکۀ بالا تصویر خسرو دوم (خسروپرویز.م) و درپشت آن یک
آتشدان زرتشتی دیده میشود. این سکۀ درهم نقره ای ازسوی زیاد ابن ابوسفیان
فرمانداربخش جنوبی ایران ضرب شده بود. هلال وستارۀ معروف ساسانیان درطی 100 سال
فوق بلاتغییرباقی ماند.»
ملاحظه میشود که مجدداً موزۀ بریتانیا درمورد سکۀ موردبحث
به جنگ نهاوند درسال 642 میلادی اشاره کرده است.
رابعاً- ترجمۀ امیرالمؤمنین به رئیس محافظان نیز اختراع
جدیدی از سوی بی نیازمیباشد. درحالی که مؤمن به فردی گفته میشود که به چیزی ایمان داشته
باشد.
اما کارمخدوش کردن تاریخ اسلام ازجانب آقای بی نیاز بجائی
میرسد که منکر وجود محمّد پیغمبر اسلام شده، به انکارتهاجم تازیان به ایران
وجنگهای قادسیه ونهاوند بین ایرانیان وتازیان پرداخته ووجود خلفای عباسی را مربوط
به فانتزی وروایت سازی ازجانب ایرانیان نسبت داده است. کلیۀ ادعاهای بالای ایشان در مقاله ای زیر عنوان
"اسلام شناسی سنتی دربرابراسلام شناسی مدرن" به نشانیهای زیردرخبرنامۀ
گویا مندرج میباشند:
درواقع، دومقالۀ نامبرده در بالا به منظورتبلیغ برای فروش
ترجمۀ یک مقالۀ طولانی اینترنتی که ازسوی اولیگ درنشانی اینترنتی زیر نوشته شده
بود، میباشد. با ترجمۀ مقالۀ اینترنتی نامبرده و عرضۀ آن درقالب کتاب به خوانندۀ
فارسی زبان، نتیجه میشود که آقای بی نیازکوتاهترین وکم هزینه ترین راه را به منظور
کسب درآمد از راه ترجمۀ یک مقالۀ اینترنتی رایگان برگزیده است. ولی به این هم بسنده
نکرده وجهت بازارگرمی وتبلیغ فروش برای ترجمۀ مذکور، به مخدوش کردن چندبارۀ یک
برهۀ مهم وحیاتی از تاریخ ایران نیزپرداخته است.
Von Bagdad nach Merw
Karl-Heinz Ohlig
درپاسخ به انکاروجودمحمّد پیغمبر اسلام ازجانب اولیگ،
محمّدکالیش و بی نیاز، خواننده را به پژوهش تاریخی این نویسنده زیرعنوان
"نگاهی نوبه اسلام" که متکی به اسناد تاریخی غیراسلامی میباشد ارجاع میدهد:
درمورد هجوم تازیان به سرزمین ما، جنگهای قبیله ای آنان با
یکدیگر برسر فرمانروائی بر نقاط مختلف این سرزمین، کشت وکشتارایرانیان، چپاول وغارت
هستی مردمان سرزمین ما وجنگهای متعدد برسرتقسیم مایملک مردم ما میان تازیان، مدارک تاریخی بسیاری از
جانب مورخین عرب وغیرعرب دردست است که این نویسنده تنها به دو مدرک غیرعرب از میان
آنها دربالااشاره کرده است.
درپایان مایلم تذکری به آقای بی نیازکه ادعای ایرانی بودن
نیزدارد، بدهم:
آیا کسب شندرغازدرآمد ازمحل فروش چند کتاب ارزش آنرادارد تا
به جعل تاریخ سرزمین ومردمان میهن خود بپردازید؟
آیا شماشاهد نیستید که ارواح شوم تازیان درقالب اسکلتهای
دستاربندان بیکاره و حرامزاده پس از 1400 سال اززیرخروارها خاک سربدرآورده وبختک
شوم آنها مردم ومیهن مارا رو به نابودی میبرد؟
آیا شما مشاهده نمیکنید که تازی زادگان وتازی منشان چگونه دارند
هستی کشور ومردم مارا چپاول میکنند؟
آیا شما نمی بینید که برای ماندن درقدرت چگونه به ایجاد
سازمانهای پلیسی که دست کمی از گشتاپو و اس اس های نازی و هیتلری ندارند، هرروزه به
بگیروبه بند و شکنجه وکشتار آزادی خواهان میپردازند؟
آیا شما آگاه به فشارهای خُردکنندۀ جانشینان تازیان دربه
بندکشیدن وکشت و کشتار مردمی که خواهان احقاق حقوق انسانیشان همه روزه به اعتراض میپردازند،
نیستید؟
پس بدانید وآگاه باشید که:
" لقمه های نانی که ازفروش چنین کتابهای
مخدوش ودروغ پردازانه ای بدست آمده ، به
خون پاک مردم اسیر ودرماندۀ ایران زمین که دربند تازیان زمانه گرفتارند، آغشته
است! "
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر