علی کبیری
سرود آزادی را که سر دهد برای ما؟
جز خودِ ما…جز خودِ ما
که خسته ایم از اینهمه کنایه ها…از اینهمه گلایه ها
خسته از این راه دراز…پر خم و پیچ و پر فراز
در پسِ هر گردنه ای، راهزنی در انتظار
تا که بدزده ازمون، سفرۀ نون و کوزمون
وه که چه سخته راه ما
وه که چه سخته راه ما
آخه زمونای قدیم، پاری زمونا زآسمون
ستاره میومد برامون
کجا شدند ستاره ها؟
خسته و مبهوت و غمین
سکوت کردیم همه مون
سکوت چو زهره برامون، سکون چو مرگه برامون
خیز زجا، بروی پا
و یا به زیر لب بخون:
سرود آزادی را که سر دهد برای ما؟
جز خودِ ما…جز خودِ ما!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر