۱۳۹۵ آذر ۱۴, یکشنبه

اسلام: رونوشتی ناقص از یهودیت و... با چاشنی مهملات!
(بخش 5)

علی کبیری

بخش 1 نوشتۀ حاضر در نشانی زیر قابل دسترسی است:

بخش 2 نوشتۀ حاضر در نشانی زیر قابل دسترسی است:

بخش 3 نوشتۀ حاضر در نشانی زیر قابل دسترسی است:

بخش 4 نوشتۀ حاضر در نشانی زیر قابل دسترسی است:

در چهار بخش گذشته به تطبیق بین پیغمبران پیشین درقرآن و مقایسۀ آن با پیغمبران یهود در کتابهای عهد عتیق و حتی انجیل پرداخته و به روشنی نشان دادیم که پیغمبران قرآن همان پیغمبران یهود بوده و دراین مورد بین قرآن و عهد عتیق یهودیان تفاوتی نیست واگرهم درقرآن درمواردی درمورد پیغمبران یهود کوتاهی شده است، مفسرین اسلامی با رونوشت برداری ازعهد عتیق نسبت به رفع ابهام و کوتاهی درقرآن، کوششهای لازم را به عمل آورده اند. درادامۀ این نوشته ابتداء به تشابه چند آیه نظیرآفرینش وارتداد ومجازات آن و نیزبه تشابه مجازات سنگسار درقرآن وعهد عتیق خواهیم پرداخت و مشابه چنین احکامی را در آئین اسلام نشان خواهیم داد.

دربارۀ آفرینش که عهد عتیق آنرا پیدایش نامیده است، دریک مورد همان خبری را که عهد عتیق درمورد آفرینش هستی درشش روز(پیدایش: 1 و2) ازجانب یهوه داده است، عیناً در قرآن ودر آیه های اعراف/54، یونس/3، هود/7 وفرقان/59 نیزبه مدت شش روز آمده است. اما مایۀ شگفتی است که قرآن اقدام به تناقض گوئی نموده و درآیه های 9 تا 12 سورۀ فصلت، آفرینش هستی از جانب الله را همانطور که در زیر نشان خواهیم داد، هشت روزخبرداده است.

           3- پیدایش:
عهد عتیق: یهوه همه چیز[هستی]را در شش روز آفرید. (پیدایش: 1 و2)

قرآن:
الف - الله آسمانها وزمین را درشش روز آفرید: (اعراف/54)، (یونس/3)، (هود/7)، (فرقان/59).

ب- فُصلت: آیه های 9 تا 11: الله زمین را در دو روز(9)، کوهها وخوردنیها را در چهار روز(10)، هفت آسمان را در دو روز آفرید و دنیا را چراغانی کرد (11 و 12). 

در اینجا توجه خواننده را به اختلاف بین بندهای (الف) و(ب) بالا وتناقض گوئی قرآن والله درمورد آفرینش جلب میکنیم. درحالیکه آیه های بند الف براساس آفرینش از جانب الله با پیدایش هستی در شش روز از جانب یهوه در عهد عتیق مطابقت دارند، آیه های 9 تا 12 سورۀ فُصلت در بند (ب) که جمع آنها درمورد آفرینش هستی برابرهشت روز میشود، حتی با آیه های قرآن در بند (الف) که آفرینش هستی از جانب الله را در شش روز حکایت کرده است، در تناقض قراردارند. آیا میتوان از الله ای که بنا به اعتقاد مسلمانان آفرینندۀ هستی و کائنات بوده است، انتظار چنین اشتباه فاحشی درآفرینش خود را داشت؟ یا آنکه الله فراموش کرده بود تا دردفترچۀ یادداشتش، حساب روزهای آفرینش هستی را ثبت و ضبط نماید.

دشتی سورۀ 11 از فُصلت را مورد بررسی قرارداده وبه سخن الله درقرآن ایراد دستورزبانی وارد میکند:

« “ثُمَّ اِسْتَوی اِليَ الَسّماء وَهيَ دُخانُ فَقَالَ لَها وَ لِلاَرْضِ ائتِيا طَوْعاً اَوَ كَرْهاً قالَتا اَتَيْنا طائِعينَ
يعنی پس بر آسمان كه دودی بيش نبود بَرشد و او به آسمان و به زمين گفت به مراد من بگرديد يا از روی رضا يا از راه اجبار، آن‌ها گفتند ما مطيع اوامريم”
در نص همين آيه زمين و آسمان مؤنثند و از همين رو فعل آن‌ها كه قالتا باشد به صيغه تثنيه آمده است ولی در آخر آيه با كلمه طائعين جمع مذكر آمده و از مواردی است كه تخلف از اصول زبان عرب روی داده است.»  


مضافاً به اینکه بَرشدن الله بر آسمان که دودی بیش نبود، چیزی جز کپی کردن آفرینش از کتاب عهد عتیق (داستان آفرینش:2-1: 1) خبر میدهد "درآغاز، هنگامی که یهوه آسمانها وزمین را آفرید...روح یهوه برروی توده های تاریک بخار حرکت میکرد." نیست.

تناقض گوئی قرآن درمورد آفرینش هستی از جانب الله و ایراد دستوری دشتی به قرآن، پاسخ روشن به کسانیست که خود را به عوام به عنوان متخصصین دین اسلام وقرآن شناس جازده واز دیگران به کررات خواسته اند تا یک جمله شبیه یکی از آیه های قرآن بیآورند. شک نیست که نه ادیبان عربی دان حاضرند مرتکب چنین خطای دستوری واضحی شوند ونه افراد خردمند مایلند آبروی خود را درجامعه با استناد به تناقض گوئیهائی الله درقرآن، به حراج گذارند.

درمورد برهنه بودن آدم وحوا نیز با اندک تفاوتی، تشابه بین قرآن وعهد عتیق مشاهده میشود.

          4- تشابه برهنگی آدم وحوا در عهد عتیق وقرآن:
     عهد عتیق: آدم و همسرش هر چند برهنه بودند، ولی احساس خجالت نمیکردند. (پیدایش/2:25)

    قرآن: ... برهنگى‏ هايشان بر آنان آشكار شد... (اعراف/22)

          5- پوشش عورت آدم و حوا:
عهد عتیق: یهوه لباسهايی از پوست حيوان تهيه کرد و آدم  وهمسر ش را پوشانيد (پیدایش:21/3)

قرآن:  اى فرزندان آدم در حقيقت ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورتهاى شما را پوشيده مى دارد (اعراف/26).

و نگاه کنید به تشابه "رنج انسان" دردو کتاب قرآن و عهد عتیق:

          6- رنج انسان:
عهد عتیق: تو (آدم) در تمام ایام عمرت با رنج وزحمت کسب معاش خواهی کرد (پیدایش:17/3)

قرآن: براستی که انسان را در رنج آفریده ایم (البلد/4).

درمورد خلقت انسان، تنها تفاوت قرآن وعهد عتیق، گِل بازی الله درقرآن است. ولی درمورد دمیدن روح و شباهت انسان به یهوه والله، تفاوتی بین این دوکتاب نیست.       
    
          7- شباهت انسان به یهوه درعهد عتیق والله درقرآن:
عهد عتیق: سرانجام یهوه فرمود: "انسان را شبیه خود بسازیم." (پیدایش/1:26)                    

قرآن: "و درحقيقت انسان را از گلى خشك، از گلى سياه و بد بو آفريديم" (حجر/26)، " پس وقتى آن را درست كردم وازروح خود در آن دميدم..." (حجر/29)

بحث: بنابراین، بعداز آن که گِل بازی الله تمام شده و از روح خود در گِل دمیده و به انسان جان داد، آن انسان دارای روح  الله وعیناً شبیه او شد. پس، توجه به این نکته لازمست که اگر بنا به ادعای عهدعتیق، یهوه انسان را شبیه خود ساخته و طبق ادعای قرآن، الله روح خود را در گل دمیده بود، بنابراین پس از آن انسان رونوشت برابر اصل خدا شد واز این رو دیگر به خدا نیازی نداشت و بنابراین مقام خاخامها و کشیشها و آخوندها نیز هم سطح مقام سایر انسانها که خود خدای خود هستند، میباشد. نتیجه آنکه، برخلاف آئینهای یهودیت ومسحیت واسلام، انسان نمیتواند بندۀ خدا محسوب شود، زیرا که براساس کتب دینی این سه آئین، خودِ انسان رونوشت برابر اصل خدا است. پس چه نیازی به خدا دارد؟

توجه: درجملۀ عربی قرآن مبنی برآفرینش انسان، الله از خود با اشارۀ "ما" (حجر/26) و سپس درادامۀ آفرینش انسان، الله از خود با اشارۀ "من" (حجر/29) نام میبرد. قابل توجه مجتهدینی که قرآن را کلام خدا به مردم وانمود میکنند. خدائی که دستور زبان عربی را هم نمیداند. ن ک به:

"خلقنا" اشاره به اول شخص جمع در آیۀ 26 «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» و "نفختُ" اشاره به اول شخص مفرد در آیۀ 29 «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»

درتناقض با ادعای آفریننده مبنی بروجود روح خدا (یهوه یا الله) درانسان و همتراز قراردادن انسان با آفرینندۀ خود، مجدداً هردوکتاب نامبرده همین انسان- خدا را تا درجۀ بندگی تنزل میدهند تا برای تمام عمرش به پرستش آفرینندۀ خود بپردازد. آفریننده ای که پرستش او هیچگونه نفعی را عاید بنده اش نکرده واین آفریننده کوچکترین نقشی درزندگی آفریدۀ خود، ندارد. پس این بندگی انسان درمقابل یهوه یا الله برای چیست؟

          8- تبدیل یهوۀ عهد عتیق، به الله درقرآن:
عهد عتیق: نباید یهوه ای جز من را عبادت کنید (خروج:14/34)

قرآن: بگو اى اهل كتاب بيائيد برسرسخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه "جز الله را نپرستيم" (آل عمران/64)

          9- یک یهوه یا یک الله؟:
عهد عتیق: تنها یهوه ای که وجود دارد، خداوند ماست (تثنیه:4/6)

قرآن: پس بدان كه هيچ معبودى جز الله نيست (محمّد/19).

ازطرف دیگر، همین انسانی که هم ترازآفریننده آفریده شده است، نه تنها ازجانب آفریننده نفعی عاید او نمیشود، بلکه باید درتمام طول عمرش از هیبت آفریننده همواره درترس وهراس باشد!  

          10- ترس از یهوه یا الله؟:
عهد عتیق: باید از یهوه بترسید و او را پرستش کنید (تثنیه:20/10)

قرآن:  از الله بترسید که عِقاب الله سخت است (مائده/2)

          11- تقدس یهوه و الله:
عهد عتیق: نام مقدس مرا بی حرمت نکنید (لاویان:33/22)

قرآن:
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ... (حشر/23)
اوست الله ای که جز او فرمانروای قدوسی نیست...

يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ (جمعه/1)        
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است‏ الله ای را كه فرمانروای قدوس (پاك و بی عیب) ارجمند است تسبيح مى‏ گويند.

باتوجه به بحث کوتاهی که در بالا درمورد بی اساس بودن ترس وهراس انسان از یهوه یا الله مطرح شد، حال به یهوه پرستان درعهد عتیق و آئین یهود و مسیحیت از یک سو و الله پرستان درقرآن وقوانین شریعت اسلامی از سوی دیگر، پرداخته ومجازات بی پایۀ ارتداد (برگشتن از اسلام) و کفر (ناسزاگوئی به یهوه خدای یهودیان) را که هیچگونه دلیل و برهانی درمورد موجودیت چنین یهوه یا الله ای وجود ندارد را در این دو آئین بررسی میکنیم ونشان میدهیم که براساس همین احکام من درآوردی چگونه مرتجعین یهودی و مسیحی و مسلمان، چه بسیار انسانها را مورد مجازات قرار داده و حتی با قساوت هرچه تمام تر آنها را سنگسارکرده اند. البته لازمست به این واقعیت اشاره ای کرده باشیم که به علت پیشرفتهای علمی و ظهور مصلحین اجتماعی در جوامع مترقی غرب، دیگر چنین مجازاتهای غیر انسانی که تعلق به عصر بربریت انسان دارند، نه تنها اعمال نمیشوند، بلکه بطور کل غیرقانونی اعلام شده اند. لازم به یادآوریست که در نزدیک به چهار دهه حکومت ملایان بر کشورما وحتی در حکومتهای ارتجاعی عربستان و افغانستان و سومالی و نیجریه و غیره... صدها هزارانسان بی گناه به اتهامهای واهی کفرگوئی و ارتداد به الله، به سنگین ترین مجازات تا حد مرگ وحشتناک وغیرانسانی سنگسار محکوم شده اند. جا دارد نگاه کنیم که چنین مجازات وحشتناکی از چه منبعی تقلید شده است.

مجازات ارتداد وکفر
عهدعتیق:
1-  سپس دو ولگرد اجير کنيد تا بيايند و شهاد ت بدهند که نابوت به یهوه و پادشاه ناسزا گفته است. آنگاه او را از شهر بيرون کشيده وسنگسارش کنید.
(پادشاهان اوّل: 21:10)

2-  آنگاه ايوب برخاسته ، از شد ت غم لباس خود را پاره کرد. سپس موی سر خود را تراشيد ودر حضور یهوه از شكم مادر برهنه به دنيا آمدم » : به خاک افتاده ،  گفت: و برهنه هم از اين دنيا خواهم رفت. نام یهوه متبارک باد با همۀ اين پيش آمدها، ايوب گناه نكرد و به یهوه ناسزا نگفت .
(ایوب: 22- 20: 1)

3- آنها با غرور ازمقاصد پليد خود سخن می رانند. آنها اشخاص طمعكاررا می ستايند ولی یهوه را ناسزا می گويند... ای یهوه، برخيز و این بدکاران را مجازات کن
(مزامیر: 3 و1:12)

4- ای یهوه!  تو می دانی بخاطرتوست که اينهمه توهين و ناسزا می شنوم ! پس مرا به يادآور و از من مراقبت نما!  انتقام مرا از آزار دهندگانم بگير؛ نسبت به آنها آنقدر صبور نباش تا موفق شوند مرا بكشند.
(شکایت ودرخواست ارمیای پیغمبر از یهوه: ارمیا: 15:15)

5- به یهوه کفر نگو و به رهبران قوم خود لعنت نفرست.
(خروج: قوانین اخلاقی و دینی: 28)

6- روزی در اردوگاه ، مرد جوانی که مادرش اسرائيلی و پدرش مصری بود با يكی از مردان اسرائيلی به نزاع پرداخت.  هنگام نزاع مردی که پدرش مصری بود به یهوه کفر گفت . پس او را نزد موسی آوردند. (مادر آن مرد، دختر دبری ازقبيلۀ دان بود و شلومیت نام داشت).  او را  به زندان انداختند تا هنگامی که معلوم شود خواست یهوه برای او چيست .یهوه به موسی فرمود: اورا بیرون از اردوگاه ببر و به تمام کسانی که کفر او را شنيدند، بگوکه دستهای خود را بر سر او بگذارند. بعد تمام قوم اسرائيل او را سنگسار کنند. به قوم اسرائيل بگو که هر کس به خدای خود کفر بگويد بايد سزايش را ببيند و بميرد. تمام جماعت بايد او را سنگسار کنند. اين قانون هم شامل اسرائيلی ها می شود و هم شامل غريبه ها.
(لاویان: مجازات کفر: 24: 23- 10)

7- مستحقی که تو را بخاطر سخنان کفرآميزت به اشد مجازات برسانند،  زيرا اکنون نافرمانی، کفر و اهانت به یهوه را برگناهان ديگرخود افزوده ای.
(ایوب: 34: 37- 36)

8- ای یهوه!  بدکاران را نابود کن ! ای جنايتكاران از من دور شويد.  ای یهوه!  آنا ن دربارۀ تو سخنا ن زشت بر زبان می آورند و به تو کفر می گويند. پس ای خداوند، آيا حق ندارم از کسانی که از تو نفرت دارند، متنفر باشم؟  آری، از آنها بسيار متنفرخواهم بود و دشمنان تو را دشمنان خود تلقی خواهم کرد!
(مزامیر: 22-19: 139)

9- پادشاه سوريه هرچه بخواهد انجام خواهد داد. او خود را بالاتر و بزرگتر از هر خدايی خواهد دانست
و به خدای خدايان کفر خواهد گفت . او به اين کارادامه خواهد داد تا زمان مجازاتش فرا رسد؛ زيرا آنچه یهوه مقدر فرموده است واقع خواهد شد.
(دانیال: 11:36)

10- لعنت یهوه بر کسی که بتی از سنگ ، چوب يا فلز بسازد و مخفيانه آن را پرستش کند، زيرا یهوه از
بت پرستی متنفر است.
(تثنیه: 27:15)

11- لعنت یهوه بر کسی که قوانين و دستورات یهوه را اطاعت نكند.
(تثنیه: 27:26)

اسلام:
1-  حدیث صحیح بخاری به نقل از عکرمه (جلد 9، کتاب 84، شماره 57):

برخی از زنادیق (ملحدین) را نزد حضرت علی آوردند و او آنها را سوزاند. خبر این واقعه به گوش ابن عباس رسید  و او گفت: اگر من به جای او بودم آنها را نمی‏‏سوزاندم زیرا رسول الله این عمل را منع کرد و گفت «هیچکس را با مجازات خداوند (سوزانیدن درآتش) مجازات نکنید. من مطابق دستور رسول الله  که می‏گوید «هر مسلمانی که از اسلام روی بگرداند را بکشید، آنها را می‏کشتم.»
(صحیح بخاری: جاد 9، فصل 84، حدیث 57)
توجه به این نکته لازمست که دستور رسول الله عیناً مطابق احکام یهوه درعهد عتیق بوده است.

2- همچنین ن ک به امام علی البیهقی در السنن الکبری، جلد 8، از صفحۀ 337 به بعد، حدیث (دارالکتب العلمیة، بیروت) درمورد واجب بودن قتل مرتدین و زنادقه و بغی (قیام برعلیه امام عادل) وغیره...
توضیح آنکه هر کسی هم که به پیغمبران و امامان ناسزا گفته یا به آنها اهانت کرده یا آنان را به تمسخر بگیرد، در اسلام مرتد محسوب میشود. به ماده 513 از قانون مجازات اسلامی نگاه کنید:

ماده 513 - هركس به مقدسات اسلام و يا هر يك از انبياء عظام يا ائمه طاهرين ( ع ) يا حضرت صديقه طاهره ( س ) اهانت نمايد اگر مشمول حكم ساب النبي باشداعدام مي شود و در غير اين صورت به حبس از يك تا پنج سال محكوم خواهد شد .

دراینجا لازمست توجه خواننده را به شواهدی که درعهد عتیق قبلاً به آنها اشاره شد و به روشنی نشان دادیم که انبیاء عظام از قبیل ابراهیم وداوود وسلیمان، هرکدام درآئین یهود دارای سوابق ناجوربوده و بنابراین جلوه دادن ابراهیم به عنوان پیغمبر، پیغمبری که همسرزیبای خود را به خواست خود ودرقبال دریافت گوسفند وشتر و مال ومنال از فرعون، روانۀ خوابگاه وی کرده، مقام چنین فردی را تاپست ترین مقام اجتماعی تنزل میدهد وپس از ارتکاب چنین عمل زشتی، این شخص را دیگرنمیتوان به عنوان پیغمبر نامید. درمورد داوود که یکی از پادشاهان یهودی بود و درقرآن او را حضرت داوود علیه السلام نامیده و وی را تا مقام پیغمبری الله ارتقاء داده است، همان فردیست که با همسر زیبای فرمانده خود رابطۀ نامشروع برقرارکرده و پس از باخبرشدن از بارداری آن زن، برای شوهرش توطئه ای ترتیب میدهد وسر به نیست اش میکند. یا درمورد سلیمان پادشاه دیگر یهودی که اصولاً بت پرست بوده ودرکتاب عهد عتیق از وی به بد نامی یاد شده است، او را درقرآن سلیمان نبی نامیده و به مقام پیامبری الله ارتقاء مقامش داده اند. آیا دادن چنین القابی به چنین افرادی که درکتاب مقدس خودشان به بدنامی ازآنها یادشده است، مبین این واقعیت نیست که آنها درهر جامعه ای مطرود بوده اند؟  حال چگونه است که کتاب مقدس مسلمانان همین افراد رسوا و زناکارو کافر بقول قرآن را پیغمبران الله قلمداد کرده و هرکسی را که آنها را مورد لعن و نفرین یا ناسزا قراردهد، به اشد مجازات مرگ محکوم میکند!

اما نابکاری قرآن واسلام تا بدانجا کشیده شده است که مرد خانمبازی چون محمّد را که هیچ زن در دسترس اش را ازتجاوز بی نصیب نگذاشته وحتی پارا از این هم فراترنهاده وبا وجود داشتن حرمسرائی شامل بیش از بیست زن عقدی، با دختران خویشاوند و حتی فواحش نیز روابط جنسی برقرارنموده ودر قرآن از چنین عمل مذمومی با افتخاریادکرده است (احزاب/50)، را پیغمبر اسلام بشمار آورده اند! این مرد چگونه پیغمبری بوده است که حتی اختیار پائین تنه اش را نداشته و در مقابل هر زن زیبائی اختیار از دست داده و به هرتدبیری متوسل میشده تا از او بهره برداری جنسی کند! این چه پیغمبرمتأهلی است که شوهران زنان را درجنگ کشته و چون شب در رسید، همسران آنها را میان یار وغارهای خود تقسیم نموده و زیباترین زنهائی که درغم ازدست دادن همسر و فرزندان خود به عزا نشسته بودند را بضرب زورو تهدید و ارعاب به رختخواب می بُرد و آنها را مورد تجاوز جنسی قرار میداد؟!

درمقابل، سوآل ازمفتیان و آخوندها و مجتهدین اسلامی اینست که چرا همچه افراد رسوائی را به عنوان پیغمبر الله به مسلمانان ناآگاه جلوه داده اند؟! چرا ناسزا گوئی به همچه افراد بی شخصیت و ناانسانی باید جرم تلقی شده و ناسزاگو را به مرگ محکوم کنند؟! چرا دکانداران دین اسلام تا این حد پست ورسوا و دنی هستند که نا انسان بودن پیغمبران قلابی را هیچگاه به مسلمانان نا آگاه اعلام نکرده اند؟!  وسوآل بزرگتر آنست، این کسانی که دارای تحصیلات عالیه بوده و خود را به عنوان روشنفکران ونواندیشان اسلامی به مردم ناآگاه نمایانده اند، با علم به نابکاری چنین آئینی با چنین پیغمبران رسوائی، باز هم درتبلیغ اسلام کوشا هستند!  آیا به این جمع بجز مشتی فریبکارو ناانسان، میتوان صفت بهتری لقب داد؟ جمع کنید این بساط خدعه ونیرنگ را با چنین آئین رسوا وبا پیغمبران بدکاره و کتاب نامقدس مملو از دروغ و تزویر و ریا که اکنون قریب 40 سال است مردم ما رااسیرنیرنگها وپلیدیهای خود کرده وبا تبلیغ همچه آئین رسوائی به غارت هستی مردم ومملکت ما پرداخته اید. شماها جز مشتی اراذل واوباش پست ودزدان سرگردنه نیستید وآن خمینی که با دروغ و خدعه و ریا چنین مصیبتی را برای این مردم وکشور ما به ارمغان آورد، نیز سردستۀ شما اراذل واوباش و دزدان سرگردنه بوده است.

حال خوانندگان فهیم با مرورموارد زیر، ملاحظه کنند که درطول 1400 سال گذشته چگونه این اراذل و اوباش درکسوت روحانیت، برعلیه مردمان دانا وخردمند، احکامی غیر انسانی ونامردمی، ساخته وبه نابودی وقتل آنها کمربسته اند.

3- ن ک به حدیث کلینی درالکافی، جلد 7، صص 256 و 257 در باب قتل مرتد (از دین برگشته) در المکتبة الشیعه:   http://shiaonlinelibrary.com
 4- در مورد سابّ النبی وسابّ الامام (سب به معنی فحش و ناسزا و اهانت به پیغمبران و امامان و حتی زینب وفاطمه و زنان محمّد و علی اصغر و علی اکبر و عباس وغیره...)، ن ک به ماده 513 قانون مجازات جمهوری اسلامی که قبلاً شرح داده شد، براساس حدیثهائی از فقهای زیر:

الف- خویی، ابوالقاسم، تکملة االمنهاج الصالحین، تک جلدی، ص 43
ب- حلّی، محقق، شیخ ابوالقاسم نجم الدین، محمدبن الحسن الهذلی) شرایع الاسلام، ، ج8، ص 58، چاپ بیروت- لبنان 1409
پ- رجوع شود به کتاب « الفقه » شیرازی،ج 87،ص 386 به بعد
ت- مجلسي، 1403 ق، ج 79، ص 22/ محدث نوري، 1408 ق، ج 18، ص 106
ث- مقدس اردبيلي، 1403 ق، ج 13، ص 171 / گلپايگاني، 1412 ق، ج2، ص 245
ج- کليني، 1401، ج 7، ص 267 / تميمي مغربي، 1379 ق، ج 2، ص 459 / طوسي، 1407 ق، ج 10، ص 85 / مقدس اردبيلي، 1403 ق، ج 13، ص 171 / فيض کاشاني، 1411 ق، ج 15، ص 492، ص 496 / طباطبائي، 1418 ق، ج 16، ص 55 / حر عاملي، 1387 ق، ج 18، ص 460 / نجفي، 1981 م، جلد 41، ص 434-433
چ-  حرّعاملي، 1387 ق، ج 18، ص 463 و 464 / نجفي، 1981 م، ج 41، ص 435-436
ح- وسائل اللشیعه، (کتاب حدود)

توجه خوانندگان را به چند مورد زیردررابطه با فتوا یا حکم اعدام، جلب میکنم:  به فتوای خمینی درمورد قتل سلمان رشدی برمبنای توهین به پیغمبر اسلام و نیزفتوای آیت الله صافی گلپایگانی درمورد فتوای قتل شاهین نجفی درترانۀ نقی که توهین به علی النقی امام دهم شیعیان تلقی شد، اعدام سید علی غرابات از فرماندهان سپاه بجرم ارتداد، اعدام روح الله توانا بجرم سبّ النبی، اعدام حسین سودمند کشیش نومسیحی بجرم ارتداد،اعدام ذبیح الله محرمی بجرم بهائی وارتداد، اعدام محسن امیراصلانی بجرم ارتداد برمبنای انکار رفتن یونس پیغمبر درشکم ماهی وغیره...

درسایرکشورهای اسلامی از قبیل عربستان و پاکستان و اردن و مصر وغیره نیزناسزا وتوهین به پیغمبران و ارتداد نیزبر اساس قوانین شرع، مجازات اعدام دارد. پژوهشی در گوگل شاهدی بر این مدعاست. توضیح آنکه در مورد ارتداد و قانون مجازات اسلامی ایران، حتی از قانون نیز فراتررفته و درمواردی، تعیین اشد مجازات براساس انطباق جرم با مبانی اسلامی را بدون توجه به قانون، منوط به فتواهای مجتهدین شیعه نموده است.

فتواهای کلیۀ فقهای نامبرده وقوانین مجازات اسلامی، براساس تفسیر آیه های قرآن از سوی مجتهدان و مفتیهای مسلمان و تطبیق آنها با محتویات کتاب از رده خارج شدۀ عهد عتیق یهودیان ومسیحیان که متعلق به عهد بربریت انسان است، به عمل میآید. گواینکه سوره های مائده/54، محمّد/25 و بقره/217، به صراحت حکم بر قتل مرتدین نمیدهند، معهذا مجتهدین و مفتیان و امامان اسلامی براساس آیۀ 217 از بقره که در آن الله حکم میدهد، آیه را تفسیرمیکنند:

«از تو در باره ماهى كه كارزار در آن حرام است مى ‏پرسند بگو كارزار در آن گناهى بزرگ و باز داشتن از راه خدا و كفر ورزيدن به او و باز داشتن از مسجدالحرام [=حج] و بيرون راندن اهل آن از آنجا نزد خدا [گناهى] بزرگتر و فتنه [=شرك] از كشتار بزرگتر است و آنان پيوسته با شما مى ‏جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند و كسانى از شما كه از دين خود برگردند و در حال كفر بميرند آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مى ‏شود و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود»

با استناد به این بخش آیۀ بالا مبنی بر" كسانى از شما كه از دين خود برگردند و در حال كفر بميرند آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مى ‏شود و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود،" فتوای قتل مرتدین را صادرمیکنند. چون بنا به برداشت اینان، نظر به اینکه کردارهایشان دردنیا تباه شده، پس زنده ماندن آنان از جانب الله بی مورد محسوب شده است. از طرف دیگر، هنگامی که تفسیر فتواهای مجتهدین ومفتیان اسلامی را در هرمورد وبخصوص درمورد ارتداد ملاحظه میکنیم، بخوبی متوجه میشویم که این فتاوی با احکام یهوه در کتاب عهد عتیق، همانطورکه قبلاً ذکرآن رفت، مطابقت دارند.

دراشاره به مجازات مرتد براساس قوانین اسلامی، همانطور که قبلاً با اشاره به موارد مربوطه درکتاب عهد عتیق نشان داده شد، لازم به تذکراست که اولاً- یهوه یک خدای ساختگی از جانب یهودیان باستان بوده واستناداتی که در این کتاب راجع به او شده اند، مؤید عدم وجود چنین خدائیست. این چه خدائیست که عهد عتیق درمورد خلقت هستی وانسان از جانب او به مزخرفگوئی پرداخته است؟ توجه منحصر به فرد به همین یک نکته میتواند موجودیت یهوه را دربارۀ خلقت بشرنفی نماید. توجه کنیم که دربارۀ آفرینش زمین وآسمان چه میگوید: «درآغاز هنگامی که یهوه آسمانها وزمین را آفرید، زمین خالی و بی شکل بود و روح یهوه بر روی توده های تاریک بخارحرکت میکرد.» (آفرینش:1)
تنها سوآلی که میتوان از نگارندۀ عهدعتیق بعمل آورد، اینست که اگر درآن زمان زمین خالی بود و کسی و موجودی درآن وجود نداشت، چنین حکایتی از کدام منبع خبری به نویسندۀ عهد عتیق رسیده است؟ درحالیکه درهیچ یک از صفحات این کتاب کوچکترین اشاره ای به آورندۀ چنین خبر به این مهمی نکرده است. پس محرز میشود که این داستان حاصل تراوش از مغزی داستانپردازو وهم انگیزبوده و واقعیت عینی نداشته است.

سپس دركتاب مقدس عهد عتيق يهوديان كه مورد قبول مسيحيان هم هست، زير عنوان ”پيدايش“  ميخوانيم كه ‹‹....یهوه آدم را خلق کرد واز روح خود به او دميده وبه او زندگي بخشيد. پس از آن، آدم را به خواب عميقی فرو برد وسپس يكي از دنده هاي آدم را برداشته واز آن حوا را آفريد......سپس، حوا از آدم حامله شده ودو پسر زائيد به نامهای هابيل وقابيل. خداوند هابيل را مورد لطف خود قرارميدهد واين موضوع باعث حسادت واعتراض قابيل شده وبهمين خاطرهم برادر خود هابيل را به صحرا كشانده واو را به قتل ميرساند. یهوه هم قابيل را مورد مجازات قرارداده واورا سرگردان وآواره ميسازد و او هم ميرود ودر سرزمين ثود ساكن ميشود........سپس چنين ميخوانيم كه ‹‹....چندی بعد همسر قابيل حامله شده وپسری بدنيا آورد واو را خنوج ناميدند.......›› پس تا اینجا وقبل از تولد قابیل هنوز نوزاد مؤنثی بوجود نیامده بود. هم اينجاست که خواننده متفكر يكباره متعجب ميشود كه اين زن اخير كه از قابيل حامله شده است از كجا پيداشد؟!  چون تا قبل از اين صحبت از وجود زنی دركتاب مقدس عهد عتيق نشده بود.  اين زن كه بود وازكجا وارد صحنه شد؟  ولی وقايع بعدی بيشتر وبيشتر تعجب خواننده را برمی انگيزد كه ‹‹........خنوج پدر عيراد، عيراد پدر محويائيل، محويائيل پدرمتوشائيل ومتوشائيل پدر لمك بود. لمك دوزن بنامهای عاده وظله گرفت..... (بنازم اشتهای لمک را!))›› خب، دوباره اين سئوال پيش ميآيد كه اين زنهای ديگر از كجا پيداشدند؟ چون خنوج وعيراد ومحويائيل ومتوشائيل ولمك همه مرد بودند!! اين همه زنان را چه كسی بوجودآورد؟!  كتاب عهد عتيق پاسخی برای چنین هجویات ومزخرفاتی ندارد.

مجازات سنگسار
این مجازات وحشتناک وغیرانسانی وسبعانه که از زمانهای قدیم درسرزمینهای اسلامی رواج داشته است، هم اکنون دربیشترکشورهای اسلامی به آن عمل میشود. دراین نوع مجازات، محکوم را اگر مرد باشد تا کمر واگرزن باشد تا سینه درخاک فرو کرده و عده ای باحضورقاضی اسلامی بدن او را باسنگ مورد حمله قرار میدهند وآنقدر به محکوم سنگ میزنند تا سرش متلاشی وگوشتهای بدنش تکه تکه شود.

این مجازات عیناً از کتاب عهد عتیق یهودیان برداشته شده است. درکتاب عهد عتیق، موارد بسیاری بشرح زیر وجود دارند:

عهد عتیق:

1- یهوه به موسی فرمود: من درابر غلیظی نزد تو میآیم تا هنگامی که باتو گفتگومیکنم، قوم تو به گوش خود صدای مرا بشنوند...هرکه ازاین حدود پافراترگذارد کشته خواهد شد یا باید سنگسارشود...     (خروج: قوم اسرائیل درکوه سینا:19: 12- 9)
توجه به این نکته ضروریست تا ملاحظه کنیم که چگونه خاخامهای یهودی عصرباستان، با داستان پردازی به صدورحکم سنگساراز جانب یهوه پرداخته اند تا چنین مجازاتی را الهی جلوه دهند.

2- اگرگاوی به مرد یا زنی شاخ بزند واو را بکشد، آن گاوباید سنگسارشود وگوشتش هم خورده نشود. آن وقت صاحب گاو بیگناه شمرده میشود. ولی اگر آن گاو قبلاً سابقۀ شاخزنی داشته و صاحبش هم ازاین موضوع باخبربوده، اما گاو رانبسته باشد، در این صورت باید هم گاو سنگسارگردد وهم صاحبش کشته شود. (خروج: قوانین مجازات مجرمین: 21: 29- 28).
ملاحظه کنید که رهبران دینی یهودیان باستان تا چه اندازه از نظر اندیشه وتفکر دچار عقب ماندگی بودند که بجای کشتن گاو زبان نفهم شاخ زن، او را با سنگسارمجازات میکردند تا ازآن منبعد دیگرهیچ گاوی هوس شاخ زدن به کسی در مخیله اش خطورنکند!

3- اگرگاوی به غلام یا کنیزی شاخ بزند و اورا بکشد، باید سی مثقال نقره با ارباب آن غلام یا کنیز داده شود وگاو هم سنگسارگردد. (خروج: قوانین مجازات مجرمین: 21: 32).

4- احضارکنندۀ روح یا جادوگر، چه مرد باشد چه زن، باید حتماً سنگسارشود. خون او به گردن خودش است (لاویان: مجازات گناهان: 20: 27).

5- یهوه به موسی فرمود: اورا بیرون اردوگاه ببر و به تمام کسانی که کفر اورا شنیدند، بگو که دستهای خودرا برسر او بگذارند. بعد تمام قوم اسرائیل او را سنگسارکنند. به قوم اسرائیل بگو که هرکس به یهوه و خدای خود کفربگوید، باید سزایش را به بیند و بمیرد. تمام جماعت باید او را سنگسارکنند. این قانون شامل اسرائیلی ها میشود وهم شامل غریبه ها. (لاویان: نگهداری ازچراغها: 24: 16-13)

6- روزی در اردوگاه ، مرد جوانی که مادرش اسرائيلی و پدرش مصری بود با يكی از مردان اسرائيلی به نزاع پرداخت.  هنگام نزاع مردی که پدرش مصری بود به یهوه کفر گفت . پس او را نزد موسی آوردند. (مادر آن مرد، دختر دبری ازقبيلۀ دان بود و شلومیت نام داشت).  او را  به زندان انداختند تا هنگامی که معلوم شود خواست یهوه برای او چيست .یهوه به موسی فرمود: اورا بیرون از اردوگاه ببر و به تمام کسانی که کفر او را شنيدند، بگوکه دستهای خود را بر سر او بگذارند. بعد تمام قوم اسرائيل او را سنگسار کنند. به قوم اسرائيل بگو که هر کس به خدای خود کفر بگويد بايد سزايش را ببيند و بميرد. تمام جماعت بايد او را سنگسار کنند. اين قانون هم شامل اسرائيلی ها می شود و هم شامل غريبه ها.
(لاویان: مجازات کفر: 24: 23- 10)

7- ریش سفیدان دختر را به درِ خانۀ پدرش ببرند ومردان شهر او را سنگسارکنند تا بمیرد. چون او دراسرائیل عمل قبیحی انجام داده است و در زمانی که درخانۀ پدرش زندگی میکرده، زنا کرده است.
(تثنیه: قوانین مربوط به ازدواج: 22:21)

8- اگرمردی درحال ارتکاب زنا با زن شوهرداری دیده شود...اگر دختری که نامزدشده است درداخل دیوارهای شهر توسط مردی اغواء گردد، باید هم دختر وهم مرد را ازدروازۀ شهربیرون برده و سنگسارکنند. (تثنیه: قوانین مربوط به ازدواج: 22: 24- 22)

9- درآنجا یوشع به عخان گفت: چرا چنین بلائی برسرما آوردی؟ اکنون یهوه ترا دچار بلا میکند. آنگاه تمام بنی اسرائیل آنها را سنگسارکردند وسپس بدنهایشان را سوزاندند. (یوشع: گناه عخان: 25: 7)

به غیراز مواردی که دربالاذکرشد، موارد بسیار دیگری هم وجوددارند که خاخامهای عصر باستان به نیابت از جانب یهوه، مجازات سنگسار را برای محکومین صادرمیکرده اند.

قرآن:
درقرآن وحدیث مجازاتی چون مجازات سنگساریا رجم برای محکومین پیش بینی شده است. همانطور که قبلاً بارها با تطبیق عهد عتیق و اسلام نشان داده ایم، مجتهدین ومفتیان و امامان اسلامی درهرمورد بخصوصی که نیاز به صدور فتوا واحکام شرع داشته و سابقۀ آن درقرآن یافت نشود، با مراجعه به عهد عتیق ورونوشت برداری ازآن یا براساس احادیث، آنرا را به صورت فتوا یا قانون دررساله ها یا امور قضائی وارد کرده اند. در مورد مجازات محکومینی که بنا به نظر آنها مرتکب اعمالی شده باشند که منطبق با مجازات سنگسارباشد، از قانونی کردن مجازات سنگساروفتوا یا صدورحکم برمبنای آن، خودداری نکرده ونمیکنند.





مجازات سنگسار در اسلام درمورد زنان ومردانی اجراء میشود که یا دارای همسر بوده و یا با مرد وزن همسرداری (محصن ومحصنه) نزدیکی کرده باشند. مجتهدین ومفتیان وامامان اسلامی برمبنای حدیثی که اشاره به حکم سنگسار ازجانب محمّد شده است، چنین مجازاتی را درمورد محصن ومحصنه، ازنظرشرعی قانونی دانسته و اجراء میکنند. (ن ک به ترجمۀ فارسی تفسیر المیران طباطبائی، ج 5، صص 585 و586):

«
[قضیه گفتگوی ابن صوریا (از احبار یهود) با رسول اللَّه (ص) در ذیل آیه:" لا یَحْزُنْکَ ..."]
در مجمع البیان در تفسیر آیه:" یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ ..."، از امام باقر (ع) روایت آورده که فرمود: زنی از اشراف خیبر با مردی از اشراف همان قبیله زنا کرد و هر دو هم محصن بودند، یعنی هم زن شوهر داشت و هم مرد همسر داشت احبار یهودیان از سنگسار کردن آن دو به خاطر اینکه از اشراف بودند کراهت داشتند، نامه ای به یهودیان مدینه نوشتند که از پیامبر اسلام حکم این مساله را بپرسند به این امید که حکم اسلام آسان تر از حکم تورات- که سنگسار است- باشد، سر انجام عده ای از یهودیان مدینه از فبیل کعب بن اشرف، کعب بن اسید، شعبه بن عمرو، مالک بن صیف و کنانه بن ابی الحقیق و جمعی دیگربه سوی رسول خدا (ص) به راه افتادند و چون شرفیاب حضور حضرتش شدند، عرضه داشتند: ای محمد خبر بده ما را که حکم مرد زنا کار و زن زنا کاری که هر دو محصن باشند چیست؟ و چه حدی باید بر آن دو جاری شود؟ رسول خدا (ص) فرمود: آیا هر حکمی که من بکنم قبول می کنید و به حکم من راضی می شوید؟ گفتند: بله، در این میان جبرئیل نازل شد و حکم سنگسار را بیاورد و رسول خدا (ص) فرمود حد آن دو، سنگسار شدن است ولی یهودیان حاضر نشدند آن حکم را بپذیرند جبرئیل به رسول خدا (ص) عرضه داشت: مردی به نام ابن صوریا را که به این نام و نشان است بین خود و این یهودیان حکم قرار بده.
رسول خدا (ص) از آن جمع پرسید جوانی امرد را که موی صورتش نروئیده و سفید چهره و لوچ است می شناسید که در فدک منزل دارد؟ و نامش ابن صوریا است؟
گفتند: بله، می شناسیم، پرسید، او چگونه شخصی است در بین شما؟ عرضه داشتند: او اعلم علمای یهود است که فعلا در روی زمین باقی مانده، او از هر کس دیگری به آنچه خدای تعالی بر موسی نازل کرده داناتر است، حضرت فرمود: پس بفرستید تا بیاید، یهودیان پیکی روانه فدک کردند و عبد اللَّه بن صوریا را آوردند.
رسول خدا (ص) به او فرمود: من تو را په آن خدایی سوگند می دهم که جز او هیج معبودی نیست، همان خدایی که تورات را بر موسی نازل کرد و دریا را برای شما بنی اسرائیل شکافت و شما را از غرق نجات داد و فرعون و فرعونیان را غرق کرد، همان خدایی که ابر را بر سر شما سایبان نمود، آن خدایی که بر شما من و سلوی نازل کرد آیا در کتابتان حکم سنگسار را برای مرد و زن زنا کار دیده ای یا نه؟ ابن صوریا گفت: به همان خدایی که مشخصاتش را برایم شمردی سوگند می خورم که آری چنین حکمی در تورات هست.  (خط کشی از نویسنده است)
»

همانطور که از یکی از معتبرترین تفسیرهای شیعه ملاحظه میشود، مبنای حکم سنگسار از تورات (عهد عتیق) یهودیان بوده و مفسرین اسلامی با تقلید ازآن ومبادرت به روایت سازی بی پایه واساس، چنین مجازات سبعانه و ضد بشری را در اسلام رایج کرده اند. این هم یکی دیگر از شواهدی از ادعای ما که اسلام را رونوشتی از آئین یهودیان عهد باستان میداند. اما مایۀ شگفتی بسیاراست که یهودیان طی قرنهای  گذشته به آن درجه از آگاهی رسیده اند که چنین مجازات وحشیانه ای را در زیر خاک تاریخ دفن نموده واز اعمال آن دوری جسته اند، ولی دراین برهۀ زمانی و پس از گذشت قریب به 15 قرن از ظهور اسلام، مجتهدین و مفتیان و امامان مسلمان به علت غرقه بودن در خرافات و عقب ماندگی و انجماد فکری، از تاریخ خاکبرداری کرده و قوانین عهد بربریت را در این دوره وزمانه، به اجرا گذاشته اند. به همین دلیل است که اندیشمندان معاصرآئین اسلام را متعلق به دوران توحش انسان دانسته و مسلمانان را مشتی مرتجع بشمار میآورند. از سوی دیگر، حکومتهائی نظیر حکومت اسلامی ایران و افغانستان و سومالی و پاکستان وغیره...با گنجاندن و اجرای قوانین عهد حجرو بربریت بشر دراین برهۀ زمانی، بخوبی ثابت کرده اند که چنین حکومتهائی جز مدافعان ارتجاع ومروجین سبعیت وبربریت نیستند.

مضافاً به اینکه از عایشه نقل کرده اند که « هنگامی که پیغمبر الله درگذست، آیۀ سنگسارونوشتۀ آن زیر بالش من بود. ولی به علت آنکه روی تکه کاغذی نوشته شده بود و ما نیزگرفتار مراسم خاکسپاری رسول الله بودیم، گوسفندی آن را خورد.»
(ابن مجاح: حدیث عربی، کتاب 9، حدیث 2019)


عبدالله ابن عمر نقل کرده است که «یک یهودی زن ومردی را که مرتکب زنا شده بودند، برای تعیین مجازات نزد پیغمبرآورد. پیغمبر دستورداد هردوی آنها را نزدیک مسجد سنگسارکنند.»
(صحیح بخاری: جلد دوم، 23:413)

جابر ابن عبدالله الانصاری نقل کرده است که «مردی از قبیلۀ بنی اسلم نزد پیغمبر الله آمد وبر اساس چهاربار شهادت خود، به اطلاع او رساند که دارای همسر است ومرتکب زنا شده است. پیغمبر دستورداد او را سنگسارکنند.»
(صحیح بخاری: جلد هشتم، 82:805)

ابن عباس از پیغمبرالله نقل کرده است که «از معاذ ابن ملک پرسید: "آیا این خبر درست است که تو به یک دختر برده تجاوز جنسی کرده ای؟"» معاذ چهارباراقرارکرد که آن خبر درست است. سپس پیغمبر الله دستورداد او را سنگسارکنند.
(صحیح مسلم: جلد هفدهم، 4201:1)


یادآوری نویسنده: روایتهای بالا از قول محمّد درمورد مجازات سنگسارزناکاردرحالیست که شخص محمّد براساس آیه های قرآن وباوجوداینکه دارای همسران متعدد بوده است، هم به ماریۀ قبطیه کنیز همسر خود حفصه به کررات آمیزش جنسی داشته، هم زنان شوهر دار اسیر شده در جنگها را مورد تجاوز جنسی قرار میداده، هم به دخترعموها ودختر خاله ها و دختر عمه هایش تجاوز جنسی میکرده و هم با زنان فاحشه همخواب میشده است.

ضمناً مفسرین اسلامی، براساس آیه های زیرکوشش در توجیه سنگسار درقرآن کرده اند:


فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ
پس چون فرمان ما آمد آن [شهر] را زير و زبر كرديم و سنگ‏پاره ‏هايى از [نوع] سنگ گلهاى لايه لايه بر آن فرو ريختيم. (هود/82)

وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ
و بر [سر] آنان بارانى [از آتش گوگرد] فرو ريختيم و چه بد بود باران بيم‏ داده‏ شدگان. (شعراء/173) 

وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ

و بارانى [از سجيل] بر ايشان فرو باريديم و باران هشدارداده‏ شدگان چه بد بارانى بود. (نمل/58)

ماده های 74 و 76 و 78 و 79 مجازات کیفری درجمهوری اسلامی، مربوط به سنگسار است که تا همین سه سال قبل درایران توسط قضات شرع اجرا میشده است. ولی به علت اعتراضهای جهانی از سوی جوامع حقوق بشر ونیزمحکومیتهای پی در پی جمهوری اسلامی در سازمان ملل، بطورموقت از اجرای آن خودداری شده است. سکینۀ محمدی اشتیانی جزء آخرین نفر از نجات یافتگان از مجازات سنگساردر ایران میباشد.

موضوع دیگر دررابطه با مجازات سنگسار، فتوای اخیر آیت الله العظماء یوسف صانعی دراین مورد است. حضرت آیت الله که از زمرۀ اصلاح طلبان بوده واز جانب اصلاح طلبان نیز مورد تأئید است، چنین فتوا داده که « با تأکيد بر مساوات بين زن و مرد در اسلام، [آیت الله صانعی] خواستار اصلاح قوانين مرتبط با حقوق زنان شد و بر غير مجاز بودن اجراي حدود، از جمله سنگسار ‌در عصر غيبت امام معصوم ـ عليه السلام ـ تأکيد کرد.» (تابناک)

توضیح آنکه این آیت الله یکی از آیت الله های روشنفکر درمیان آخوندهاست. ولی همین آیت الله روشنفکرو زاهد، بجای محکوم کردن مجازات سنگسارو درخواست از هم لباسان خود درحذف چنین مجازات عهد حجری، آنرا موکول به زمان ظهور امام دوازدهم که امامی واهی و نیست درجهان است، کرده است. به همین دلیل است که روشنگران وجود مجتهدین اسلامی را مخل آزادی بشر دانسته و آنها را مبلغ خرافات و اوهام میدانند.
ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر