۱۳۹۳ مهر ۲۷, یکشنبه

مغالطه وانواع آن (شناخت سخن سِره از ناسِره)

نوشته: علی کبیری

مغالطه شامل اظهاراتی (گزاره هائی) است که از نظر منطقی نادرست بوده ولی به ظاهر درست بنظر میرسند. درواقع، مغالطه عبارت ازنوعی خطا یا اشتباه در استدلال است که امکان دارد آگاهانه یا ناآگاهانه صورت بگیرد.  چنانچه هر اظهاری(گزاره ای) شامل یک مبتدا (مقدمه) ویک منتها (خبر یا نتیجه) باشد، باید که از نظر منطقی، شرط لازم مبتدا با شرط کافی منتها، در تضاد، تناقض، تعارض یا تنافر باشد، تا مغالطه احرازشود.

طبق شواهد تاریخی، نخستین کسی که به مغالطه پی برده است، ارسطو میباشد که این موضوع را در "مغالطه های سیزده گانه" اش بررسی کرده است. مغالطه های سیزده گانه ارسطو به قرار زیرند:

مغالطه های زبانی:  Linguistic Fallacies شامل: 1- تأکید بر کلمه ها یا جمله ( Accent )، 2- چند معنائی کردن جمله                      ( Amphiboly )، 3-  بکاربردن کلمه ای با معانی مختلف ( Equivocation )، 4 و5-  مغالطه های تفکیک وترکیب (تعمیم جزء به کل وبالعکس) یا ( Composition and Division )، و  6- تکه پرانی دربحث به منظور ایجاد ابهام ( Figure of Speech ).

مغا لطه های غیر زبانی:  Non-Linguistic Fallacies
شامل: 1- مغالطه عارضی ( Accident )، 2- نتیجه گیری بی ربط   Affirming the Consequent) )،  3- تعمیم خاص به عام ( In a Certain Respect and Simply )، 4- ارتباط قضایای نامربوط ( Ignorance of Refutation )، 5- مغالطه سئوال برانگیز( Beginning the Question )، 6- بی ربطی ( False cause ) و 7- سئوالهای زیادی ( Many Questions ).
حال به شرح وآوردن مثالهائی از مغالطه های سیزده گانه ازسطو میپردازم:

مغالطه های زبانی: Linguistic Fallacies
مغالطه های زبانی یا مغالطه در زبان، به علت ابهام یا غیردقیق بودن کلمه ها یا جمله هائی که به تشریح نظریات میپردازند، به وجود میآیند. این گونه ابهام ها منجر به نتیجه گیری غلط میشوند.

1- تأکید برکلمه، کلمه ها یا جمله: Accent

تإکید بر هر اظهاری (گزاره ای) یا واژه ای در هر نوشته ای، توجه خواننده یا شنونده را نسبت به آن گزاره یا واژه معطوف کرده وبنابراین معنای متفاوتی به آن میدهد. این کارممکنست آگاهانه یا ناآگاهانه صورت بگیرد، ولی دربیشتر مواقع به عمد وقصد معینی به آن مبادرت میشود.

مثال1- مطمئناً شما نماز میخوانید.

مثال2- شرط مهم مسلمانی ایمان به  شهادت است.

مثال3- جاده جهنم را با خوش بینی سنگفرش کرده اند.

مثال 4- ما نباید اتومبیل همسایه مان را بدزدیم.

تحلیل:  با تأکید بر یکی از کلمه ها، معنی جملۀ بالا تغییر میکند.  معانی متفاوت آن به شرح زیرند:
الف- ما نباید اتومبیل همسایه مان را بدزدیم. (یعنی، دوست من میتواند اتومبیل همسایه مان را بدزدد.)
ب- ما نباید اتومبیل همسایه مان را بدزدیم. (یعنی، دوستان من میتوانند اتومبیل او را بدزدند.)
ج- ما نباید اتومبیل همسایه مان را بدزدیم. ( یعنی، میتوانیم اتومبیل ساکنین ته خیابان را بدزدیم.)
د- ما نباید اتومبیل همسایه مان را بدزدیم. (یعنی، من میتوانم اتومبیل ساکنین ته خیابان را بدزدم.)
ه- ما نباید اتومبیل همسایه مان را بدزدیم. (یعنی، ما میتوانیم سایر اثاثیۀ منزلش را بدزدیم.)
و- ما نباید اتومبیل همسایه مان را بدزدیم. (یعنی، ما میتوانیم اثاثیۀ منازل اهالی محل را بدزدیم.)

مثال 5- 

الف- مانباید از دوستانمان بدگوئی کنیم.
ب- ما نباید از دوستانمان بدگوئی کنیم.
و
مانباید از دوستانمان بدگوئی کنیم. (به این معنی که "پس میتوانیم از سایرین بدگوئی کنیم")

مثال 6-

عیسی مسیح به پیروانش سفارش کرد که همسایۀ خود را دوست بدارند.
اگر این جمله به صورتهای مختلف زیر نوشته شود، دارای معانی متفاوتی خواهد بود:

1- عیسی مسیح به پیروانش سفارش کرد که همسایۀ خود را دوست بدارند.
(یعنی فرد دیگری که عیسی مسیح نیست، میتواند به پیروانش سفارش کند که همسایۀ خود را دوست نداشته باشند.)
2- عیسی مسیح به پیروانش سفارش کرد که همسایۀ خود را دوست بدارند. (پس کسانی که جزء پیروان عیسی مسیح نیستند، میتوانند همسایۀ خود را دوست نداشته باشند.)
3- عیسی مسیح به پیروانش سفارش کرد که همسایۀ خود را دوست بدارند. (یعنی پیروان عیسی مسیح میتوانند غیر همسایه شان را دوست نداشته باشند.)
4- عیسی مسیح به پیروانش سفارش کرد که همسایۀ خود را دوست بدارند. (یعنی پیروان عیسی مسیح فقط میتوانند یکی از همسایگان خود را دوست داشته باشند، ولی ممکن است همسایه های دیگر خودشان را دوست نداشته باشند.)

ادامه دارد...